شبي فردوسي خواب زشتي بديد ---------- سراسيمه از خواب خوش بپريد
بديدا كه شرتش شده بس غني ---------- ز آب سفيد و غليظ مني
كتاب بزرگ خودش باز كرد ------------- ز رستم سخن گفتن آغاز كرد
برايت كنم نقل اين داستان ------------ كه آن پهلوان رستم سيستان
حشر شد شبي كير خود كرد راست -------- دو لنگش هوا كرد و دختر بخواست
پر مرغ خود را به آتش كشيد -------- پس از مدتي مرغش آمد پديد
بدو گفت كاي مرغ زيباي من --------- تمام سرت لاي پاهاي من
بسي رخش خود كردم اين سالها -------- بماليدم او را كس و يالها
بقدري كه كردم توي كس رخش -------- شده كس رخش از وسط بخش بخش
هم اكنون ز هاماوران وز شهر و دشت ----- ز توران و ايران و گرگان و رشت
بگرد و برايم زني برگزين -------- كه كونش نمايان شود پشت زين
بدو گفت سيمرغ كاي پهلوان ------ اگر داشته باشي تو جا و مكان
برايت نظر دارم اينك زني -------- كه گر بيني او را بپاشي مني
من اينك روم پس تو بركن لباس -------- ز مرغت مبادا شوي ناسپاس
ولي قبل از آن چيزي از من بگير -------- كه در شهر زابل كِشندش به كير
به آن چيز كاندوم لقب دادهاند -------- براي زناني به است كز عقب دادهاند
بگير و بكش بر سر كير خود -------- ز دوشت بيانداز نيزه و تير خود
برفت مرغ و رستم هراسان بشد -------- پس از مدتي لخت و عريان بشد
در افكار خوش روح او پر بزد ---------- به ناگه كسي حلقه بر در بزد
در را باز كرد و ديدا كه او ------------ همان دختر شاه پرورده گو
زن سال و زيباي توران زمين -------- با آن پيكر تركه و نازنين
همان دختر شاه هاماوران --------- كه آوازهاش رفته تا آسمان
هماني كه سودابه نامش بود -------- هماني كه كاووس رامش بود
كنون آمده كس به رستم دهد ---------- به كير تهمتن همي لم ده
بدو گفت رستم كه اي جان من -------- فدايت همه عشق و ايمان من
بيا تا كست را بليسم همي -------- همي آب رويت بريزم همي
ببست اسب خود را نزد رخش قوي ------ ميان درخت سپيدار و سرو سهي
خودش را بيانداخت بر روي تخت -------- برايش تهمتن در آورد رخت
نخست كرست ساخت زابلستان ------ سپس شرت پشمين كابلستان
در آورد و پستان سودابه ديد ------- بترسيد و از جاي خود بپريد
كه اي دختر شاه هاماوران --------- نديدم چنين سينهاي تا الان
به پستان سودابه دستي كشيد -------- در كون سودابه شستي كشي
نگاهي بزد كس سودابه ديد --------- به كيرش سپس كاندوم اندر كشي
به سودابه فرمود تا پيش او ---------- كَند از كسش پرده و پشم و مو
سپس كير خود كس سودابه كرد ------ بشد رنگ سودابه از درد زرد
بدو گفت سودابه اي پهلوان ----------- برايت بليسم كنون دنبلان
به كير تهمتن بشد حمله ور -------- بگفتا كه كيرت بود كير خر
دهان بزرگ خويش باز كرد --------- به يكباره ليسيدن آغاز كرد
بپاشيد آب رستم بسي با شتاب -------- دهانش بشد پر چو درياي آب
به فرياد سودابه ميگفت آه --------- شنيدند همه اهل بازار گا
گروهي از آن خايه مالان شهر ----- كه از خايه مالي ببردند بهر
رساندند خبر سوي كاووس شاه ------ هراسان بشد زهره و تير و ماه
همه برده سر در گريبان فرو -------- كه شاه و تهمتن شوند روبرو
دل شه همي از زنش تيره گشت ------ به اطرافيانش دمي خيره گشت
به روي سمندش نشست و برفت ------ همي ماند از كار گيتي شگفت
پس مدتي شه به مقصد رسيد --------- ولي زين و اسب تهمتن نديد
در خانه بگشود و سودابه ديد -------- ز نا راحتي جامه از تن دريد
تهمتن به گه خوردن افتاده بود -------- شد كس سودابه خيس و كبود
تهمتن به كاووس گفتا ببخش -------- از اين پس مجدد كنم كس رخش
ببخشود شاه و با خشم گفت --------- مبادا شوي با زنم باز جفت
تهمتن سپس توبه كرد و بگفت -------- كه دارد بسي دردسر كس مفت
[quote=parvazzi][quote=1366ts]خیلی برای اونایی که تو یه سایت سکسی چنین نظراتی میزارن .اصلا توهین به فرهنگ ایران حالیشونه؟… طرف میره مادرشو میکنه این توهین نیست خواهرشو میکنه توهین نیست این دوستانی که نظر توهین به فرهنگ دارن خیلیم خوششون میاد ولی یه شعر توهین حساب میشه واقعا متاسفم عزیزان[/quote]
حرص نخور عزیز برات خوب نیست . خودت جواب خودتو دادی . کسی که توهین به فرهنگ می کنه یک روزی هم مادرشو می کنه.
عزت زیاد…[/quote]
بازم ممنون که نظر دادی تو هم اعتقادت به این اندازست چه میشه کرد
به این تایپک هم سری بزن دوست من
http://shahvani.com/content/کلمه-مادر
درسته به آثار تاریخی ما توهین شد ولی دمت گرم باحال بود موفق باشی
تهمتن سپس توبه كرد و بگفت -------- كه دارد بسي دردسر كس مفت
:)) :)) :))
از این استعداد بهتر استفاده کن. همون اولش فهمیدم چیه ادامه ندادم بخونم!
خوشا به حالمان و خوشا به حالتان.
هر کسی از طرز دیدگاه خودش یه چیزی برداشت کرد.
من که یه شوخی بیش نیست رو درو کردم.
هی اخی .حیفه بهت بگم داداش 30سال اون بد بخت واسه این خاک شعر گفت که ایرانو ایرانی زنده بمونه.اما امثال شما ها از برکت اسلامتون به ایرانی توهین میکنین به هموطنت توهین میکنی .اسم اوت مسی بدبختو نمیارم دیگه .به اون فوتبالیستم تو و اشغالایی مثل تو تیکه میندازین که ایرانی خراب شه اونم به اسم جوک.مثال سکس با محارمو زدی باز اون ننشو میکنه اما تو داری فرهنگو خراب میکنی.اینا از برکتای دینته بی غیرت نکن.خوبه منم با اسم شوخی با ننت شوخی کنم هاااااااااااااااااااااا
چرندیات به تمام معنابوددیگه یه زحمتی بکش وازاین تایپیک های گوهی نذار
بسیااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااار زیبا و جذاب بود مرسی …
دوست عزیز .فقط یک خط خوندم خوشم نمیامد .دوست ندارم راجب فردوسی اینطور چیزها نوشته بشه . میدونی عربها از فردوسی خوششون نمیاد چون تو شاهنامه ضدحال زده بهشون .ما خودمون تشه به ریشه نزنیم .نگذاریم تو دنیا بگن فقط یه ایرانی میتونه راجب فرهنگش اینجور شعرها رو بگه . هرچی که ادم میبینه خوشش میاد که خوب نیست یخورده فکر کنیم بد نیست . البته اگه قدرت فکر کردن وداشته باشیم .موفق باشی
[quote=pomaxps]دوست عزیز .فقط یک خط خوندم خوشم نمیامد .دوست ندارم راجب فردوسی اینطور چیزها نوشته بشه . میدونی عربها از فردوسی خوششون نمیاد چون تو شاهنامه ضدحال زده بهشون .ما خودمون تشه به ریشه نزنیم .نگذاریم تو دنیا بگن فقط یه ایرانی میتونه راجب فرهنگش اینجور شعرها رو بگه . هرچی که ادم میبینه خوشش میاد که خوب نیست یخورده فکر کنیم بد نیست . البته اگه قدرت فکر کردن وداشته باشیم .موفق باشی[/quote]
در ادامه حرف این دوست اضافه میکنم: اصلا هم خنده دار نبود! بلکه مایه ی تاسف و ننگ بود.
ضمنا هرکی هم به این چرندیات بخنده انگار به ریش خودش خندیده،
کسی که فرهنگ و تاریخ کشور خودشو به مسخره بگیره، هیچ ارزشی نداره
احمق بی شعور با خودت چی فکر کردی؟ فکر کردی خیلی جالبه؟ هیچوقت توی عمرم اینقدر از ایران و ایرانی ناامید نشده بودم.
[quote=فریدون فرخزاد][quote=رستم فرخزاد]احمق بی شعور با خودت چی فکر کردی؟ فکر کردی خیلی جالبه؟ هیچوقت توی عمرم اینقدر از ایران و ایرانی ناامید نشده بودم.[/quote]
سلام پسر گلم کجا بودی تاحالا؟؟؟
منم بابا فری :-D
تو آسمونا دنبالت میگشتم رو زمین پیدات کردم :-D
بیوفا شدی از بابا حالی نمیپرسی[/quote]
آدم چقدر خوشحال میشه وقتی می بینه بچه هاش به نصیحت ها و وصیت هاش عمل کردن. ممنون که اسم بابابزرگتو رو پسرت گذاشتی نوه خوشگلم…
چون نیک نظر کرد پر خویش در آن دید گفتا زکه نالیم از ماست که بر ماست
چرا شاعر به سبک حمله حیدری ننوشته ؟؟؟؟؟ این حکایت ما
چنین گفت فردوسی پاکزاد… که کیر شهوانیون در کون تو باید
نگیر شعر مرا به سخره اوبی…که میکنم کونت را پاره با دسته بیل ?
ملت وقتی به دین عربیشون توهین میشه به رگ غیرتشون بر میخوره ولی وقتی به تاریخ و فرهنگشون توهین میشه عین خیالشون نیست. همین فردوسی اگر نبود الان باید عربی صحبت میکردید. واقعا متاسفم