دخترم، راحیل!

1400/02/02

دخترم، راحیل!

در قُرُق عرق، پس از ارضای دیمیتری، عریانم. مادر درنگ نکرد‌. بدون بر تن کردن شورت و کرستش ورق در دست دارد و برای تو می نویسد.
درّی که نمیدانم از کدام در وارد می گردی. نمیدانم وجود خواهی داشت یا نه. همین قدر بدان که این روز ها طوری مادرت را دق داده ای که هر دقیقه به یاد دقایقی‌ست که تو دندان نداشته ات را به پستان درشتش خواهی زد.
روزگار بسیار مسخره ست. فرقی ندارد. چه در زمانی که بر روی فرش سبز سبزه زار دراز می کشم و با بوی ارکیده و رز، محشری در مشامم شکل می یابد، یا در استخر که سیالِ روان سر و روی و مویم را غرق بوسه می کند، یا همان هنگام که بی هراس تا پگاه، به نگاه پر معنای گناه، پناه میبرم و چاه را بر شیرِ شاه، گاه به گاه راه میدارم و چون ماه، می درخشم و پشت به پادشاه، آه آهم شنیده می شود. هزاران لذتی که با لحظه ای زل زدن به ظاهر زر اندودت در خیال، ذلت می شوند.

اما تو…

تو…

تو از خون من خواهی خرامید. از خون خدایان اوّل و آخر. از خون روس و بختیاری. شریانی قرمز که چون به چشمانت می چمد ، آبی می شود. بر تو آنقدر نور می بارد که موی و ابرویت بور می گردد. دیبا لبانی برای توست که هر ارباب، بنده و برده ی برق بوسه اش خواهد بود. چادری پارچه ای بر چهره ات میزنم که قمچی چرمینی می شود تا چشمان هر چاخان چامه سرایی را قیچی کند. چهچه را می شنوی؟ بلبل ها برای چشم تو چانه می زنند.
و تو راحیل من خواهی بود. که در آغوشم بیخیال شیر میخوری و می خوابی و به خلقی که برای تو سر خم کرده اند، توجّه نمیکنی. در مهد، ملکه ای خواهی بود که هیچ کلمه ای مکلّف نخواهد شد که تو را توصیف کند.
خواب خیلی خوشی هستی راحیل من.

برای دختری که در فاصله های میان پاهای او، دو خایه وجود دارد!

برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید .

2024-05-04 03:40:06 +0330 +0330

قشنگ بود

0 ❤️










‌آگهی‌های دوستیابی

نمایش آگهی های دوستیابی بستگی به علاقه شما دارد. برای دیدن آگهی مرتبط با علاقه تان لطفا پروفایل تان را » ایجاد یا ویرایش کنید «