چند ماه گذشته بود که به نقطه جدیدی از این شهر بی دروپیکر تهران نقل ومکان کردم . این محله نیز طبق روال اکثر محله ها یک نانوایی داره. یک روز تعطیل بعد از سپری شدن شیفت شبی پرکار … نزدیک منزل که رسیدم یادم اومد نون تموم کردیم، پس رفتم توصف ،چندنفری جلوتر از من بودن ، دیگه پاهایم حس ایستادن رو نداشت، لذا به میله سایبان نانوایی تکیه زدم تا نوبتم بشود، خسته وبی رمق داخل نانوایی رونگاه میکردم که ناگهان نگاهم در دیدگان صاحب نانوایی “جوانی با ظاهری اراسته واندامی ورزیده و میخورد که متین و مودب هم باشه” تلاقی کرد. سریع نگاهش رودزدید(اععع خجالتی هم به خصوصیاتش اضافه شد) او دوتا نان از سر میخ برداشت و باحالت احترام به سمت من گرفت وبا احترام گفت: بفرمائید خانم دکتر دوعدد نانی که سفارش داده بودید، دو اتیشه دو رو کنجدع ،من با تعجب یک نگاهی به دورو برم کردم دیدم خانم دیگه ای تو صف نیست، لذا با لبخندی جلو رفتم و ضمن تشکر خواستم مبلغ نان رو حساب کنم ، سهراب نیم نگاهی بمن کرد و گفت: ازسری قبل هنوز طلب دارید. از ان روز چند مرتبه دیگه به نانوایی سهراب مراجعه کردم و نان گرفتنم، به همین روال طی شد گویا سهراب همیشه دوتا نان دواتیشه دو رو کنجد واسه من یا نفرات خاص خودش سرمیخ اماده نگه میدارد، مبلغ نان روهم که نمیگرفت. یک روز که منزل بودم برنامه خود رو طوری تنظیم کردم که زمان استراحت بین دو پخت به نانوایی مراجعه کنم و ضمن تشکر وتسویه مبلغ نان ها ،با تقدیم یک کیک خانگی و یک ظرف الویه که هردو دستپخت خودم بود به نوعی قدردانی کرده باشم. ساعت نه پخت اول تموم میشد من ساعت نه ونیم به سمت نانوایی رفتم . درب باز ولی کرکره تانیمه پایین بود صدا زدم آقااااااااا وکمی مکث کرده، سپس بلندتر گفتم : اقای نانوا ( با اینکه از مردم اسم سهراب رو شنیده بودم ولی خجالت کشیدم به اسم کوچیک صداش کنم و به اصطلاح چای نخورده دختر خاله اش شوم ) چند لحظه ای سکوت کردم دوباره صدا زدم ،بازم خبری نشد حوصله ام سر اومد . نگاهی به ظرف الویه وکیک و نیم نگاهی به دوروبرم کردم واز زیره کرکره نیمه افراشته نانوایی رفتم داخل، صدای گوش خراش دستگاه خمیرگیر از اطاقک پشتی میمومد اهسته رفتم جلو ودوباره صدا زدم اقای نانوا همینطور که باچشمانم محیط نانوایی رو بررسی میکردم در یک گوشه این اطاقک بزرگ تعداد زیادی کیسه های ارد روی هم انباشته دیدم ،ای وای ، سهراب با سر صورتی پر از ارد روی کیسه ها به پشت افتاده بود. نزدیکش شدم و بلندتر صدایش کردم جوابی نداد با کفشم اهسته به پایش زدم ، بازم تکان نخورد ، نگران شدم شاید اتفاقی واسش افتاده اهسته نشستم ونبضش رو گرفتم گرمای بدن و ریتم تنفسش هم اوکی بود پس علائم حیاتیش خوب بوده ونشانه ی نگران کننده ای نبود ، اما گویا ازشدت خستگی به خواب عمیقی همانند بیهوشی فرو رفته ،ویا باتوجه به سرصدای محیط کارش دارای خواب سنگینی میباشد، (با توجه به صدا زدنها وچک کردن من ) حال که خیالم از سلامتیش راحت شد یک نگاه دقیق وخریدارانه بهش کردم ، موهایی مجعدو کوتاه صورتی کشیده و نسبتا زیبا و بغایت مردونه اش که در امتداد به گردنی کلفت و با ماهیچه های قوی سر شونه هایش زاویه وجلوه زیبایی بهم داده بودند، دکمه های لباس کارش تا پایین باز بود سینه ای ستبر وپهن با کمی پشم فرخورده زینت داده شده بود پایین تر شکمی چند تکه و ورزیده نیز خودنمایی میکرد. شلوار کارش کمی پایین امده بود و شیو تازه زیر شکمش مشخص بود و …دیدن ان صحنه و بوی بدن سهراب که در فضا پیچیده بود، مرا تحریک کرد، بدنم کمی گرم شده و لبهایم شروع به گز گز میکرد، اندک اندک داشت شهوت بر من غالب میشد، اه ه ه ه ه که چقدر بیجنبه ام ، نفس عمیقی کشیدم وقبل از اینکه بقول معروف بند رو به اب بدم پاشدم و ظرف کیک والویه رو کناری گذاشتم و ارام به سمت خروجی نانوایی رفتم ،که… (گلی گم کرده ام میجویم اورا…)
بسیار سپاسگزارم از تمامی دوستان عزیزم که با کامنتهای زیبا شون در دوتایپیک قبلی بمن روحیه ودلگرمی دادند. مثلی هست که میگه خانمها از گوش عاشق میشوند، تعریف وتمجیدو ستایش (حتی به گزاف) و نیز این احساس به من دست داده که تو ده چهارم زندگیم هنوزم میتونم واسه اقایون جذاب وسکسی باشم .(این دوعکسم در تایپیک جدید نیز تقدیم بشما) از عزیزانی هم که کامنت انتقادی مودبانه گذاشتند تشکر میکنم، زیرا برای من باعث انگیزش میشوند تا ایرادهای خودم رو با تغذیه وورزش و...بر طرف کنم. اما اشخاصی که کامنت توهین امیز وبی ادبی میگذارند *مسدود میکنم *زیرا من که مجبورشون نکردم بیان تو تایپیک من، پس حاجی، عمو، ....... اومدید خوشتون نیومد بروید پیش خوبایی مثل خودتون، بسلامت
من بیستمین لایک را به شما دادم، پس یک نمره بیست هم به شما میدم. متن قشنگی بود. فقط یک عکس از کون و کپل هم برای دل ما کون پرست ها لطف کن عززززززییییزززززممممم
↩ ایکاروس
سپاس از شما خداوندگار معزز و عزیز 🙏
اما این سهراب خان یا گلویش جای دیگه گیره
یا بخاطر این وضعیت گرانی ارد و نان و چند کیسه اردی پنهانی که دارد .
نمیاد پای سفره عقد بشینه وتکلیف من رو روشن کند
↩ خرس هیز
مرررررسی از لطفت مهربون
حقی که خرس هیززززززز هستی
نرسیده طلب چی میکنی 😆😅😄😃😂😁
↩ ایکاروس
فتوا که جای خود دارد کتاب آسمانی هم بیاورید باز هم نمی توانید وصلت مارا با دخترتان به هم بزنید!! خانه و ماشین و سایر مسائل همچنان به گردنتان است که خود کرده را تدبیر نیست!!
پی نوشت: آن مادر زن عزیزمان کجاست؟ منتظر فحش و کفگیرش بودیم!!
↩ shahx-1
من کلی بهشون توضیح دادم که گلوی شما کجا وپیش کی گیر کرده است
اما جناب ایکاروس میخواستند از قدرت ماورائی خویش استفاده کرده و این وصلت را به ثمر برسانند .
خوب نشد که بشع
ارد گرون شده ونانوایی ونانوا بودن لاکچری
↩ Monika & x
اوهوم من خرس هیزم و عاشق بی قرار کون، بخصوص سوراخش که مثل خورشید ازش شعاعهای خوشگل خارج میشه. 😘😘😘😘
↩ فیت بوی
مررررسی مهربون، واسه شما هم ارزوی بهترینها رو دارم 🌹
↩ فیت بوی
نعععع باوووو اون طفلی خودش شیکاره
باز به دلت هوای نرم تنان وخزندگان کرده 😂
↩ Caspian2
حالا کنایه بزن
وقتی نون گرون شده میفهمی چه شغل لاکچری هست
↩ Aligaga63
واویللللللللا 😂 😂 😂
مشک خوب نیست
میشی ماده دیوهای داستانهای قدیمی
سینه هاشون بزرگ و مثل مشک اویزان بودند
ودر زمان مبارزه سینه هایشان را بردوش خود می انداختند
↩ Monika & x
راهکارش اینه که شما برید پیش یک وکیل مجرب ، سپس شکایت کنید ازش ! قانون مجبورش میکنه که ازدواج کنه با شما .
علی برکت الله
↩ shahx-1
ما نه دختر داریم و نه قرار داشته باشیم ای مسلمانااااااان !
لکن بزودی میاد و حقت رو با کفگیر کف دستت میزاره !
↩ ایکاروس
الهییییی چقدر مهربونی ، عایا شما وکیلم میشوید 😆😅
اخوی برادر ایکاروس عزیز ،درقران شما حتی دردین اجباری نیست ، نعععع ولش کن صحبت یک عمرزندگیه اجباری که نیست.
سپاس از شما مهربان دوست
↩ ایکاروس
اگه شما وبانو تتیس اجازه بفرمایید من خودم واس سهراب خان میام خواستگاری
↩ Monika & x
ما اهل خیانت نیستیم!! یا دختر ایکاروس یا هیچکس!!
تبریک
میبینم که…
بازم ترکوندی و رقبا اندر خم همون کوچه قبلین
موحفخ باشی خاله دختر
داستان عالی
عکسات عالی تر
آما
قرارمون یادت نره
دیر نکنی منتظرم
😘😘😘😘😘😘
↩ shahx-1
گندم تا تبدیل به نون شه چند مرحله باید بگذرونه ، مثال نونوایی زدم که لمس کنی مطلب رو . ما دختر نداریم ، داشته باشیم هم به نونوای مردم آزار نمیدیییییییم !
امام راحل نگهدارت باشه انشاالله
خانم پرستار اینقدر حشری ندیده بودم…خانم پرستار یکم خودتو کنترل کن کار دست خودت میدی
↩ ایکاروس
شاه ایکس
خدایگان ایکاروس
و
الهه تتیس
بدجور ازت گرخیدن 😂
بیا بریم تو همین شلوغیها خودمون رو دم گلوله بدیم وخلاص