یکی بود، یکی دیگهم بود
غیر از خدای مهربون، خداهای نامهربون هم بودن، زیاااااد!
یه دختری بود، عاشق شعر و داستان، عاشق قصههای جن و پری، عاشق کارتونهای والت دیزنی.
دنیا براش همینا بود، رویاهای بچگیش پوشیدن لباسای پفپفی و یقه باز بود و دوستی با حیوونا، منتظر روزی بود که گنجشکها بیان کمکش تختش رو آنکادر کنن و گربهها آواز بخونن و شاهزاده بیاد و… بزرگتر هم که شد، فکر میکرد یه مرد کم داره، که باهاش نصف شبا قدم بزنه، بره برف بازی، کلیشهی تخت دونفره و چراغ خوابهای دوطرف روی پاتختی و کتاب خوندن تو تخت، برایت شعر خواهم خواند، برایم شعر خواهی خواند…
یه کاناپه گنده و نرمِ چارخونه که روش فیلم ببینن و فینفینهای احتمالیش تویِ یه بغل گرم و گنده و بعدش نقد و حرف و تحلیل و فاز فراستی گرفتن.
یه مرد که نوشتههاشو براش بخونه، باهم تئاتر ببینن،
یه مرد که پایهی دیوونه بازیاش باشه، تا لحظهی آخر رقصیدن و با نوازندههای دورهگرد خوندن، لبخند زدن، عکسهای مسخره و زشت گرفتن، طعمهای جدید رو تست کردن، هزار تا گربه داشتن، داوطلب کارهای خیریه شدن، و کشف جهان…
خب همه میدونیم زندگی اصلا شبیه کارتونهای دیزنی نیست.
سالها گذشت و زندگی اصلا اونی نبود که فکر میکردم و رویاشو داشتم.
ده سال، یه دهه، یه عمر، کم نبود، نا امید شده بودم، واقعا داشتم قانع میشدم همه همینن و دنیا همین گندیه که من میبینم، اما…
مهربونی کنین، اگه عشق رو پیدا کردین، ازش لذت ببرین، بترسین، و آماده نبودنش باشین هر لحظه، بخندین و عکس بگیرین و احتمال بدین یه روزی مجبور باشین پاکشون کنین.
آره، زندگی اینه، نه کارتونهای دیزنی تا همیشه خوب و خوشبخت، نه سیاهی که من فکر میکردم.
فقط باید حواست باشه غافلگیر نشی، انتظارشو داشته باشی و سعی کنی در لحظه زندگی کنی.
هر وقت هی دلت خواست عکس بگیری و تو عکسا چشات خندیدن، عاشق شدی، اون لحظهت مبارک!
پن: وی عاشق سرخ بود.
پن تر:وی بدون خوردن و کشیدن، از اول تا آخر وسط بود و رقصید، زمانی رسید که فقط چند دوست عزیز که از فرط مستی همان وسط مجلس گل و بلبل زدند، وسط بودند و وی با آنها هم وسط بود، فقط باخوردن دو عدد دلمه، و مقادیری زیتون و آلبالو خشک و آجیل.
پن ترتر:وی دی جی را دیوانه کرد آنقدر گفت ابی پلی کن، دههی شصتی و قری، فروهر و سوزان و شهره.
ختم ال پن:این میهمانی، بهترین میهمانی زندگی وی بود و او بسی خوشحال بود.🎈
جای سعید بسی خالیست و هنوز نرفته دلم تنگ شده براش
سپیدهی نیش تا بناگوش باز شده😂🎈
↩ sepideh58
مرسی عزیزم ببخش بابت نگرانی 🙏🌹🙏🌹😘😘
نتم خیلی صعیف بود اصلا فیلتر شکنم کار نمیکرد
اصلا هیچی رو نمیتونستم باز کنم 😊😊😊
↩ Shab.n1
خوب باشی. دلمون برات تنگ شده عزیزم .یه سر هم بیا اون ور
طنزم بود ولی طنز نبود
تلخم بود ولی تلخ نبود
شعرم بود ولی شعر نبود
هر کوفتی که بود خیلی قشنگ بود
↩ Rolling stones
قربونت بشم .دیر به دیر میایا. اونورم کلا نیستی
↩ sepideh58
میدونم دلت برات تنگ شده وای یکم مشغولیت کاری دارم
تل مشکل داره باید درستش کنم
↩ Rolling stones
اره دلم تنگ شده. ایشالا مشغولیت خوب باشه.
اونم درست کن
سپیده بانو کجایی نیستی؟؟؟؟
فعالیتتو بیشتر کن دختر، یه چندتا آدم پر از اختلال روانی و بی اخلاق بلد شدند، لااقل بیشتر باش
بلد = پررنگ منظورم هست
↩ Mr_Jupiter
دیگه آنچنان فعالیتی نخواهم داشت …
هر وقت چندتا تاپیک زدم یه عده شروع کردن به تاپیک زدن و توهین و مسخره!
تعیین تکلیف میکنن برای بقیه که باید اینو بنویسی وگرنه بهت توهین میکنیم! انگار فراموش کردنادمیناراده کنه با یه حرکت بلاک میشن !
همون طور که رفقاشون دیلت شدن و داستاناشون نابود شد !
بذار اونا تاپیک بزنن و از دیدهشدن حس خوب بگیرن.
ما میچسبیم به زندگیمون
فقط گاهی میام تاپیک بچه ها رو میخونم .
تعیین تکلیف میکنن برای بقیه که باید اینو بنویسی
دیروز یه تاپیک از یکی از کاربرای به اصطلاح مطرح دیدم که سراسر فحش و بد و بیراه بود به کسانی که غیر اون فکر میکنند، یه آن هنگ کردم که یه آدم چقدر میتونه عقده و توهم کسی بودن، یا کسی شدن پیدا کرده باشه که در تاپیکش علنا بگه ش…ا…ش.ی…د…م به هر کسی که فلان جور فکر میکنه
عجبا
↩ Mr_Jupiter
بله چند روز پیش هم برای من تاپیک توهین و تمسخر زدن.
چه کاریه واقعا آدم دهن به دهن همچین کسایی بشه؟اصلا چه کاریه فعالیت کنم و برای خودم توهین بخرم وقتی میتونم توی زندگیواقعیم بدون توهین و با احترام زندگی کنم .
من اگر اینجا بودم فقط بخاطر سرگرمی و فرار از مشکلاتی بود که گاهی توی زندگی هممون پیش میاد! اگر بنا باشه مجازی هم برام باری باشه ترجیح میدم نباشم اینجا.
↩ sepideh58
یه مرز باریکى هست بین صداقت داشتن و خود واقعی بودن با بى شعورى
اینجا بعضیا بیشعوری و فرومایگی رو قاطی کردن با صداقت داشتن و رک بودن
با این حال گاهی باش و چیزی بنویس
بله چند روز پیش هم برای من تاپیک توهین و تمسخر زدن
سپیده ،بیا چند تا تاپیک بزن، سایت داره به فنا میره
قشنگ بود سپیده جان 🌺نمیدونم چرا از اول تا اخر نوشته وایب ازدواج و عروسی بهم داد