عیاشی با عظیم و کدخدا جاناتان 😬 قسمت اول

1399/11/21

& قسمت اول : پودر بچه استوایی

یس یس یس …

عزیزم اههههههه ، منو ب…

__ چی‌شد؟؟

  • برق رفت

__ بابا تازه داشت میومد

  • من چیکار کنم خب

__ بهت گفتم که با گوشی ببینیم

  • صفحش کوچیکه

__ عوضش‌ سر بزنگاه برقش نمیره

  • صدای چیه ؟؟؟؟

__ مامانم اومد ، بدو شلوارتو تنت کن ، اون کتابم بردار مثلا داری میخونی …

اهههه منو بکن

___ چی شد ؟؟؟

  • هیچی برق اومد

__ الان ؟؟ خدا مرگم بده قطعش کن جون مادرت

  • شت شت ، اخیش … قطع شد

و در نهایت عظیم‌ شلوارشو بالا کشید و کتاب‌ شیمی رو به شکلی متفکرانه به دست گرفت …

گفتم : استاد مندلیف

  • هوم؟؟

__ چرا‌ داری فهرست کتاب رو میخونی ؟؟

  • به تو چه ، میخوام به عناوین کتاب آشنا شم

مامانم وارد اتاق شد و مارو در حال مطالعه و تحصیل دانش دید و گفت : به به چه پسرای خوب و نازنینی ، احسنت …

و ما هم عین دوتا بچه مثبت لبخند زدیم .

عظیم‌بعد از صرف چای خونه مارو ترک کرد ، همیشه کارمون هر وقت خونه خالی میشد همین بساط بر پا بود

همه روز ها مثل هم گذشت تا اینکه یه خبر خوب رسید

؛ پسرم ما میخوایم دو روز بریم شهرستان ، تو حواست به خونه و خواهرت باشه …

__ چشم

سعی کردم آرامش خودم رو تا اتاقم حفظم و بعد کلمو کردم توی بالشت و یه جیغ از خوشحالی زدم …

و اما خواهرم ، یه سال از من کوچیک‌تره ، من همیشه فکر میکردم خیلی بچه مثبته اما یه شب که صدا های عجیبی از اتاق بغلی میومد ، من در اتاقم رو باز کردم و سلانه سلانه به طرف صدا حرکت کردم از اتاق خواهرم بود ، در اتاقو باز کردم و مثل اف بی ای پریدم تو اتاق

@ واییییی ، تو اینجا چیکار میکنی

__ هیچی فقط صدا میومد

@ نمیبینی دستمو سوزوندم ؟؟

__ آره ، ببخشید من یه فکر دیگع کردم

@ ها؟؟

__ و یه لبخند مصنوعی زدم 🙂🤥

عجب کثافتی هستم من ، البته یک بار دیگه این اتفاق رخ داد و من در اتاق رو باز کردم و گفتم __ جعبه کمک ها اولیه ، کجات سوخته؟؟

نههههههه

@ واییییی

__ آییییییی ، تو کی هستی ؟؟ چرا‌‌رو‌خواهرمی ؟ لخت ؟؟

کی من‌ ؟؟ عقابه‌ رو‌ ببین .

و با دست به افق دور دست اشاره کرد

رو به خواهرم کردم و گفتم __ عجب اسکلی رو برای سکس پیدا کردی

دوست داشتم غیرتی بازی در بیارم و هر دوتاشون بکشم اما به این فکر کردم که اگه یه روز این اتفاق برای خودم‌ بیفته ، نیاز به ضمانت هست

پس لبخند ملیحی زدم و در اوج خداحافظی کردم …

ساعت ۶ صبح از خواب بیدار شدم و با حالتی نا مطمعن کل خونه رو گشتم و به جز خواهرم که خواب بود کسی‌ تو خونه نبود

گوشی‌رو برداشتم و به عظیم زنگ زدم __ کسکش … بدو بیااا

  • چرا فحش‌ میدی ؟؟

__ همینجوری رفاقتی

  • پس منم بدم؟؟

__ بده

  • کیری دهن سرویس …‌

__ غلط کردم بابا ، آروم بگیگیر

  • داداش

_ بله؟؟

  • داستان ما قبل از آروم نمی گیگیریم رخ داده ، پس نباید ازش استفاده کنی

__ اوکی

و گوشی رو قطع کردم و در کمتر از دو ثانیه عظیم رو دیدم که با
بیژامه از توی‌ دسشویی در اومد .

__ چجوری ؟؟؟

  • یارو بشکن میزنه دنیا به فاک میره ، بعد من نتونم توی دسشویی شما ظاهر بشم ؟؟؟

و بعد کنار هم روی مبل نشستم و شروع به فکر کردن کردیم
که امروز چه کار کنیم …

  • گی بشیم؟؟

__ نه

  • خواهرت پایه نیست

__ حرفشم نزن ، دیگه اینقد کسمشنگ نیستم

  • بابا غیرتی

__ اگه میتونی بکنیش برو

  • 😐😐 ایدز داره؟؟

__ 😐😐😑 ، بیا یه کار متفاوت کنیم .

  • کیرمونو بکنیم توی لوله سشوار؟؟

__ نه

  • توی جارو برقی ؟؟

__ نه

  • فهمیدم ، توی سوراخ توالت

__ نه

  • پس چی

__ نجسی

  • خخخخ

__ چیه

  • از کجا میخوای بیاری ؟

__ توی خونه یه بار دیدم

  • خدایی ؟؟ کجاست؟؟

و عظیم رو بردم سر‌ محموله

+چرا تو خونتوت مشروب هست؟؟

__ من چمیدونم ، مثلا جزو داستانه

  • اهان ، این دیالوگ من نبود؟؟

__ خیر

  • خب بیا این یکی رو بخوریم

__ چی‌ هست ؟

  • عرقه

__اینا همشون عرقن

  • نه ، تخمیری هم بینشون هست

__ بله استاد ، شما مگه مندلیف نبودی ؟ کی زکریا رازی شدی؟

  • فردا

__ 🙄😐 Wtf

  • خب آبمیوه دارید ؟؟

__ نه

  • پس‌برو بخر

__ کسکش مشروب داریم میخوای آب میوه بخوری

  • اسکل ، عرق خالص میخوای بخوری ؟؟ باید ترکیبی بزنیم
    مزه هم بگیر ؟؟

__ چی‌هست؟

  • اون دوبله ندیدی تامی شلبی میگه میخوایم بریم رباط کریم ، مثلا توی برو مزه بیار

__ خب دیدم ولی نمدونم چی هست؟؟

  • چیپس‌پفک ، آجیل خرما

__ کسخل کیر آوردی؟؟ میخوای بیسکوییت مادرم بیارم؟؟

  • ایده خوبیه ، حتما بیار

__ باشه 😐

از خونه رفتم بیرون و چند تا کوچه اونطرف تر یه سوپری پیدا کردم و رفتم توش ، تا الان یه میلیون بار رفته بودم داخل مغازه و چیپس و پفم و … گرفته بودم ولی این بار انگار فرق میکرد ،
چیپس سرکه ای با یه پفک بزرگ برداشتم و‌رفتم داخل و‌روی پیشخوان گذاشتم و در حالی که مثل گچ سفید بودم دنبال چیزای دیگه گشتم ، بیسکویت مادر و …

و به نظرم رسید که یه کم ضایع است که دارم اینارو بر میدارم و به سمت قسمت آرایشی بهداشتی رفتم و چیزی که به نظرم شبیه پودر بچه بود رو برداشتم ، و آرام قرار دارم روی پیشخوان

صاحب مغازه یه نگاه به پودر بچه انداخت و یه نگاه به من و زیر لب گفت : کاندوم خاردار تاخیری سایز مگنوم با طعم میوه های استوایی

__ بله؟؟

: خودتون برداشتین

و به پودر بچه نگاه کردم و یه دلفین دیدم که داره از توی یه سوراخ رد میشه و این مطمعنا پودر بچه نیست …

پایان قسمت اول

2340 👀
6 ❤️
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید .

2021-02-09 10:49:07 +0330 +0330

🙅🙅

1 ❤️

2021-02-09 11:03:37 +0330 +0330

up

0 ❤️

2021-02-09 11:29:55 +0330 +0330

همانا کصشرنویسی هنر است
باید توی تالار هنر تاپیکشو میزدی😎❤️

1 ❤️

2021-02-09 11:32:59 +0330 +0330

↩ GiornoGiovanna
خوشحالم از کصشرای من‌خوشت میاد

💟💟

0 ❤️

2021-02-09 11:45:54 +0330 +0330

پسند شد
ادامه بده
در انتظاریم

1 ❤️

2021-02-09 11:48:48 +0330 +0330

↩ Ahmad_AV
چشم‌، حتما # 💟💟

1 ❤️

2021-02-09 12:35:27 +0330 +0330

↩ Raptor2003
💟💟🙏

1 ❤️

2021-02-13 17:41:33 +0330 +0330
0 ❤️

2021-03-15 22:29:03 +0330 +0330

هوووووووووووو سلام جوناس

1 ❤️

2021-03-17 18:12:06 +0330 +0330

↩ ژنرال یوسف
😐 جوناس نیست ، یوناسه ، ولی ژوناس هم میتونی بگی

1 ❤️

2021-03-18 09:12:47 +0330 +0330

↩ Jonas
‌یوناسسسسسس هوو

1 ❤️

2022-02-12 01:08:27 +0330 +0330

,

0 ❤️







‌آگهی‌های دوستیابی

نمایش آگهی های دوستیابی بستگی به علاقه شما دارد. برای دیدن آگهی مرتبط با علاقه تان لطفا پروفایل تان را » ایجاد یا ویرایش کنید «