قصیده 《می گایَمت》

1403/01/28




■سعی کردم شاعر اصلی این شعر رو پیدا و معرفی کنم ولی متاسفانه موفق نشدم■

تنِ من واژه‌ای معصوم است
تنِ تو، شاعری هرزه؛
پاهایم را وا که می‌کنی، شاعرانگی‌ات غوغا می‌کند.
قصیده‌ای بلند می‌سرایی با ردیف«می‌گایَمت»…
من در تو شعر می‌شوم
من با تو شاعر می‌شوم
پاهایم چونان دو مصراع طولانی بر کمرت قفل می‌شوند…
دستانم بر پشت شانه‌هایت قفل می‌شوند…
سینه‌ات بر پستان‌هایم قفل می‌شود… دستانت بر من قفل می‌شوند…
نفس‌هایت در نفس‌هایم قفل می‌شوند…‌‌. لب‌هایت که بر لب‌هایم قفل می‌شوند…
زبان‌ها خود انگار دو عاشقِ دیگرند
به عشق‌بازی مشغول…
یکی شدن با تو را دوست دارم؛
ما شدن در یگانگی را؛
بکنم‌اَم را…

280 👀
3 ❤️
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید .







‌آگهی‌های دوستیابی

نمایش آگهی های دوستیابی بستگی به علاقه شما دارد. برای دیدن آگهی مرتبط با علاقه تان لطفا پروفایل تان را » ایجاد یا ویرایش کنید «