ماجرا های من باکره (قسمت پنجم آپ شد)

1397/05/23

السلام علیک یا شهوانیون
امیدوارم ایام به کامتون باشه هدف از زدن این تاپیک قرار دادن چند سری داستان هست که در قالب طنز قسمت به قسمت تو همین تاپیک هر وقت که نوشتم آپ میشه
ماجرا در مورد دو رفیق هستش که به دنبال این هستند از باکرگی در بیان اگه داستان جالب از آب در نیومد به بزرگی خودتون ببخشین
نظرات و پیشنهادات شما رو هم پذیراییم…
دوست دارتون آ شیخ شدو ۲۳/۵/۱۳۹۷یا ۲۳/۵/۲۵۷۷

6599 👀
0 ❤️
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید .

2018-08-14 14:08:20 +0430 +0430


ممد کیونده

ممد رفیقم از اون کیونده های به تمام معناست بجز کردن که مثل من بی نصیب مونده تو هر زمینه ای که بگی فعالیت داشته و داره سال سوم دبیرستان بود اواخر سال تحصیلی تازه با ممد آشنا شده بودم یعنی رفیق فاب هم شده بودیم ، ممد اوایل پیش من قپی میومد و از کص های کردش می‌گفت من هم البته دست خالی نموندم دو برابر میساختم مینداختم جلوش حالا اوج کیوندگیش ببینین چی سر هم کرده آره داش شاهین رفته بودم برا ننم خرید یه هندونه زیر بغلم دستامم پر بود به سختی داشتیم راه میرفتیم که خانومی زد پشت سرم که آقا پسر کمک نمیخواین حالا خانومه کص من میگم کص تو یه چیزی تصور میکنی چن برابرش کن خلاصه نصف نایلونای دست ما رو گرف با ما راه افتاد سمت خونمون در خونه که رسید گفت شربتی چیزی نیست بدی بخورم من هم این خانوم محترم دستش گرفتم بردم تو اتاقم بابامم ننم دیدن ما دو تا رو، از ترس من چیزی نگفتن خانومه به من گف خوانواده هستن شر نشه برات گفتم هیس لبامو چفت لباش کردم حین مالیدن سینش یه دستم بردم زیر مانتوش...
خوب میتونین تصور کنین باقی داستان چی شده کص کردن تو خیالش که مهم نیست اصلا، ببینین چه چخانایی سر هم کرده کیونده فک کرده فقط خودش فیلم سوپر دیده
از این ها بگذریم باباش آخ آخ یه مرد هیکلی گنده با سیبلایی ناصرالدین شاهی که قد تار های مو های سیبیلش کص کرده حالا بیشتر میشناسینش در آینده بگذریم منتها چطور میشه از این کیونده بترسه اون نماد صلابت!
یبارم من داشتم از کردن دختر عمم میگفتم تو باغ وحش که رو کردم به سمت ممد گفتم آقا من که تا حالا نکردم تو هم نکردی چرا برا هم کصشعر تلاوت کنیم بیا پشت هم بگیریم که بتونیم اولین کص رو بزنیم به سیخ که اولش انکار کرد خودش بکن در رو معرفی کرد منتها کوتاه اومد گفت داداشم منم مثه تو یه جقیه تنهام خلاصه از این لحظه پیمان برادری بستیم که تا خون در رگ ماست پشت هم بایستیم برای خروج از باکرگی تلاش کنیم پیشنهادم داد کیرامون بهم گره بزنیم که مخالفت کردم به انگشت کردن هم قناعت کردیم حالا از این به بعد داستان شروع میشه!
نظر بدید داستانای جدید بزارم


2018-08-14 14:08:27 +0430 +0430

حاج قاسم یه آدم دو رو به تمام معنا بود هر نوع کیوندگی که بگین من دیدم ازش سر کوچه محلمون بقالی داشت منتها کار بارش اصلا معلوم نبود چی هست یه عده میگفتن اطلاعاتی هس هر چی که بود خرش خیلی میرفت به همه هم گیر میداد ساخته شده بود برا گیر دادن آقا من ممد که خونش دو تا کوچه اون ور تر بود داشتیم از خونم میومدیم بیرون که دیدیم ای دل قافل یه دختر از جلو خونمون رد شده یه توضیحی بدم من اینجا که حاج قاسم یه دختر و یه پسر داشت ، پسرش که هف هشت سال بیشتر سن نداشت من خیلی انگشت کرده بودم حتی برنامه داریم با ممد بکنیمش بخاطر جبران کار باباش دخترش اما هم سن من بود خیلی هم زشت یه صورت کشیده با لبای که تا بناگوشش میرسید حتی خلاصه ما دیدیم یه کص داره رد میشه پشتش راه افتادیم قیافش ندیده بودیم فکر نمیکردیم ستاره دختره قاسمه به همین خاطر شروع کردیم به متلک گفتن که دیدیم جواب نمیده ممد دستش رو برد جلو قشنگ از پشت گذاشت رو کصش دقیقا تو همین صحنه در خونه حاج قاسم که رو به رو مون بود وا شد قاسم که دید دخترش انگشت کردن انگار یکی لوله پولیکا کرده باشه تو کیونش دوید دنبال من ممد کیونده نفسش با اون سن نبرید جای تعجبه خلاصه یه بگایی عظیم پیش اومد که بعداً اونم تعریف میکنم
نظر بدید


2018-08-14 14:08:33 +0430 +0430


کص هایپر تیروییدی

یبارم با ممد رفته بودیم جلو مدرسه دخترونه محلمون دو کوچه بالا تر از بقالی حاج قاسم میشه اسم مدرسه بود ٬٬دبیرستان هما پایه اول متوسطه٬٬ زنگ مدرسشون زده شد کرور‌ کرور کص کیون کیر ندیده از مدرسه میومدن بیرون ما هم منتظر سوژه مناسب بودیم که یه دختری دیدم از اون هايپر تيروييدیا درشتتت یعنی درشتا!! قدش از منم بلند تر بود کیون ممه هاشم رسیده سفید سفید خلاصه لعبتی بود با دو تا فنچ دیگه رفتن به سمت خونشون که ما هم رفتیم پیشون سخن اول رو من گفتم اون خربزه های تو لباست فقط پشت ویترینه یا خوردنیم هست؟ دوتا فنچا که کلی ذوق کرده بودن قشنگ معلوم پی کیر بودن از اونا بگذریم منتها غول بیابونی یه نیشخندی زد چیزی نگفت ما این رو علامت رضایت در نظر گرفتیم پشت سر هم متلک بارش میکردیم که دیدیم یه چیز زیر گوش رفیقاش گفت از اونا جدا شد ما هم پشت سرش رفتیم تو دلمون کلی ذوق کردیم که ای وای عالم یه کیون رو هوا خواهیم داد امروز قطعا کشوند ما رو به یه کوچه تنگ روش برگردون گفت در بیارین ما هم که هول کرده بودیم نمیدونستیم چی بگیم به تته پته افتاده بودیم که دیدم ممد کیونده زیپش کشید پایین به زور صداش رو ردیف کرد گفت همش برا توعه عزیزم که اومد جلو کیرش گرفت دستش روش کرد سمت من گفت تو هم در بیار ماهم که هول کص در آوردیم کیر شق شدمون افتاد بیرون یکمی که مالید رو کرد سمت ممد یه لگد محکم زد به تخماش از اون لگد سوباساییا که با سر پخش شد رو زمین من که دهنم وا مونده بود داشتم تحلیل میکردم ببینم چی شده که یکی محکم تر از قبلی زد تو تخمای من که دادم رفت هوا منم پخش زمین شدم رو کرد سمت ما گفت از این به بعد لقمه اندازه دهنتون بردارین گذاشت رفت عجب جنده ای بودا کیونده پلشت
خلاصه یه ساعتی پخش زمین بودیم که به زور خودمون ر رسوندیم خونه تخمای ممدم که ورم کرده بود بگای سگ رفد منم کم از ممد نداشتم نظر بدید باقی قسمتارم بزارم


2018-08-14 14:08:40 +0430 +0430


من ممد کص مادر خوندش

یه مدتی میشد ممد به پدرش شک داشت که این رفته یه زن دیگه گرفته ای دل قافل چه کنم سه چهار روز دیگه دو تا توله میوفتن زیر دست ما چه کنم چه نکنم که آخر سر قرار بر این شد پدرش تعقیب کنیم ببینیم چه ها میکنه چه ها نمیکنه که بعد یه هفته آدرس یه خونه اومد دستمون دیگه بیخیال تعقیب باباهه شدیم رفتیم تو فاز اون خونه که دیدیم ای دل قافل یه خانوم نهایتش ۳۴ سال ۳ ماهه صاحاب خونست. اول قصد داشتیم به روی پدرش بیاریم بعد به این نتیجه رسیدیم که باباش کیونی تر از این حرفاس شاکی اون میشه نتیجه این شد بریم بکنیم جنده خانم رو
قرارمون این بود شبی که پدرش از خونه میزد بیرون نقاب بزاریم بریم تو نقابم قرار شد ممد بیاره ویاگرا رو من بالاخره اون شب خاص رسید دیدم ممد دو تا از جورابای مادرش آورده گفت -بکش رو صورتت +آخه کیونده مگه جا میشه -تف بزنم جا شه؟ خلاصه به زور جا کردیمش رو سرمون از رو دوش هم دیگه پریدیم رفتیم تو به زور تونستیم راهمون به داخل پیدا کنیم رفتیم تو که دیدیم جنده خانوم لخت پاتیل افتاده یه گوشه داره کصش میخاره که ما دیگه دست پامون شل شد از پشت پریدیم پشتش ممد دهنش گرفت من چاقو گذاشتم زیر گردنش -جنده خانوم صدات در بیاد بیخ تا بیخ گلوت بریدم که اونم به علامت رضایت سرش تکون داد دستم رسوندم لای پاش داشتم میمالیدم که در دستشویی وا شد هی وای من ای دل غافل اصغر سیبیل بابای ممد بود همچنان که تخمامون تو دهنمون بود مثل سگی که دیگ داغ شده بزارن سرش دوییدیم سمت در ممد کیونده جلو منم پشتش آخر مسیرم اصغر آقا کیون لخت پی ما میدویید که من دیدم الان که برسه بهم دست گذاشتم رو شونه ممد هولش دادم سمت پایین زیر لبم گفتم کیون لقت خلاصه با هر بدبختی بود دو تامون تونستیم فرار کنیم فرداشم معلوم شد بابای کیوندش نصف شبی حوس کص کرده رفته خونش کص بکنه که براش زهر مار شد این که چطور رفته توش که ما ندیدیم هنوز جای تعجب داره که باید بفهمیمش بالاخره
حالا فکر نکنین ما بیخیال نیلوفر شدیم (مامان کوچیکه ممد) خیر برنامه داریم بکنیمش هر طور که شده نظر بدید تا داستان جدید بزارم مخلص شما آ شیخ شدو


2018-08-14 14:08:46 +0430 +0430

یه رفیقم داشتیم به اسم علی
معروف به علی لچر (لچر اصطلاحی شمالی به معنی کثیف هست) از اون کصخلای به تمام معنا یه پسر چاق عینکی با قد نهایتش ۱۷۰ از کصخلیش همین بس که تمام محل از دستش شاکی بودن حین حرف زدنم گاهی تپق میزد
سر ظهر بود من ممد کرک پرمون ریخته بود همین نیم ساعت پیشش می‌خواستیم کیون پسر حاج قاسم بزاریم که تیرمون به سنگ خورد که داستان داره بعدا براتون میگم داشتیم سر محل از شانس کیریمون میگفتیم که دیدیم این داره با روی خندان میاد سمتمون
_ممد : داش شاهین جان عمت دکش کن حوصله این یه قلم ندارم دیگه امروز
من گفتم منم همین طور یه کاریش میکنم حالا
_علی لچر: به به دااش شششاهین خوبی سولطون دااش ممدمونم که اینجا ست خییلی مخلصیم حاژی
_من: به به لچر جان خوبی عزیز اتفاقا همین الان بابات دیدیم کارت داشت برو پیشش ببین چی میگه
_علی لچر : ببابام ککه همین اللان خوونه بود پیش پای شما اونجا بودم میخواست برره بییرون چییی میگی توو
_ممد: اشتباه دیده لابد میگن خونه حاج قاسم نزری میدن نمیری بخوری؟
_علی لچر: اوون که حاضره کوون بده اما پول نده ااز ایین خخرججا بللد نیست که
اینارو وول کنین داداشام یه کصص مفتی مهمون مننین
_من:باز کص گفتی کیون گلابی
_علی لچر : ننه به خوددا هس بییاین با هم بریم بکنیم دیگه
چشای ممد وقتی شنید که بحث کص هست برق افتاد با این که میدونست این لچر گوه زیاد میخوره منتها شق شدن که اینا حالیش نیست دست من گرفت با علی کشون کشون من برد سمت خونش دم در که رسیدیم علی گفت ککصه وسط حیات هست این چند روز خودم خخیلی گگاعیدمش دییگه نوببت شوماست خونمونم کسی نیسس راحت راحت بکنینش
که کلید انداخت رفتیم تو آقا جاتون خالی همه جای حیات رو دیدیم جز یه گوسفند که گوشه ای بسته شده بود چیزی ندیدیم یکی زدم پس کلش گفتم
کجاست پس من امروز نکنم کص کیون تو یکی میزارم
که دیدم دستش بلند کرد گوسفند رو نشون داد گفت
اایین برا عید قربوونه زوود تر گرفتیم چاققش کنیم یکم مادس بکنینش نوش جونتون من که خیلی کفری شده بودم منتها ممد داشت نگاه هایی میکرد گوسفند رو ورنداز میکرد که علی لچر دست انداخت پشت گوسفند کصش نشون داد یه دستی روی خط کصش کشید که صدای گوسفند رفت هوا
_ممد: اطمینانی هست داداش؟! جفتک نزنه؟
_علی لچر : نه ببابا خودم هشت دففعه ککردمش بککنش
که یک آن دیدم شرتش کشید پایین ممد همه کیرش چپوند توش
هم کص گوسفنده خشک بود هم کیر ممد بخاطر همین گوسفنده دردش اومد یه جفتک انداخت کیر ممدم تو کص گوسفند گیر کرده بود
صحنه رو تصور کنین ممد از پشت بیوفته زمین کیرشم تو کص گوسفنده اون از پشت بیوفته گوسفنده هم کیون بر هوا چسبیده باشه به ممد رو هوا دست پا بزنه
مگه کیرش در میومد حالا کلی روغن آت آشغال زدیم تا در بیاد تازه وقتی در اومد کیرش شده بود مثه لبو سرخ سرخ
ما هم دیگه پشت دستمون داغ کردیم سمت سکس حیوانی نریم
مخلص شما آ شیخ شدو

3 ❤️

2018-08-14 14:26:04 +0430 +0430
نقل از: shadow69 ممد رفیقم از اون کیونده های به تمام معناست بجز کردن که مثل من بی نصیب مونده تو هر زمینه ای که بگی فعالیت داشته و داره سال سوم دبیرستان بود اواخر سال تحصیلی تازه با ممد آشنا شده بودم یعنی رفیق فاب هم شده بودیم ، ممد اوایل پیش من قپی میومد و از کص های کردش می‌گفت من هم البته دست خالی نموندم دو برابر میساختم مینداختم جلوش حالا اوج کیوندگیش ببینین چی سر هم کرده آره داش شاهین رفته بودم برا ننم خرید یه هندونه زیر بغلم دستامم پر بود به سختی داشتیم راه میرفتیم که خانومی زد پشت سرم که آقا پسر کمک نمیخواین حالا خانومه کص من میگم کص تو یه چیزی تصور میکنی چن برابرش کن خلاصه نصف نایلونای دست ما رو گرف با ما راه افتاد سمت خونمون در خونه که رسید گفت شربتی چیزی نیست بدی بخورم من هم این خانوم محترم دستش گرفتم بردم تو اتاقم بابامم ننم دیدن ما دو تا رو، از ترس من چیزی نگفتن خانومه به من گف خوانواده هستن شر نشه برات گفتم هیس لبامو چفت لباش کردم حین مالیدن سینش یه دستم بردم زیر مانتوش... خوب میتونین تصور کنین باقی داستان چی شده کص کردن تو خیالش که مهم نیست اصلا، ببینین چه چخانایی سر هم کرده کیونده فک کرده فقط خودش فیلم سوپر دیده از این ها بگذریم باباش آخ آخ یه مرد هیکلی گنده با سیبلایی ناصرالدین شاهی که قد تار های مو های سیبیلش کص کرده حالا بیشتر میشناسینش در آینده بگذریم منتها چطور میشه از این کیونده بترسه اون نماد صلابت! یبارم من داشتم از کردن دختر عمم میگفتم تو باغ وحش که رو کردم به سمت ممد گفتم آقا من که تا حالا نکردم تو هم نکردی چرا برا هم کصشعر تلاوت کنیم بیا پشت هم بگیریم که بتونیم اولین کص رو بزنیم به سیخ که اولش انکار کرد خودش بکن در رو معرفی کرد منتها کوتاه اومد گفت داداشم منم مثه تو یه جقیه تنهام خلاصه از این لحظه پیمان برادری بستیم که تا خون در رگ ماست پشت هم بایستیم برای خروج از باکرگی تلاش کنیم پیشنهادم داد کیرامون بهم گره بزنیم که مخالفت کردم به انگشت کردن هم قناعت کردیم حالا از این به بعد داستان شروع میشه! نظر بدید داستانای جدید بزارم

ماجراهای ممد و مصی… البت حسین و مصی هم میتونه باشه. اگر راوی یه جقی بی آزار باشه.

4 ❤️

2018-08-14 20:11:30 +0430 +0430

خوبه،منتظریم حتما ادامه بدین آشیخ شدو :دی

2 ❤️

2018-08-14 20:17:21 +0430 +0430

خاطرات جقال محاله یادم بره … اون همه عقشو حال محاله یادم بره ?

3 ❤️

2018-08-14 20:25:57 +0430 +0430
نقل از: کیر ابن آدم
نقل از: shadow69 ممد رفیقم از اون کیونده های به تمام معناست بجز کردن که مثل من بی نصیب مونده تو هر زمینه ای که بگی فعالیت داشته و داره سال سوم دبیرستان بود اواخر سال تحصیلی تازه با ممد آشنا شده بودم یعنی رفیق فاب هم شده بودیم ، ممد اوایل پیش من قپی میومد و از کص های کردش می‌گفت من هم البته دست خالی نموندم دو برابر میساختم مینداختم جلوش حالا اوج کیوندگیش ببینین چی سر هم کرده آره داش شاهین رفته بودم برا ننم خرید یه هندونه زیر بغلم دستامم پر بود به سختی داشتیم راه میرفتیم که خانومی زد پشت سرم که آقا پسر کمک نمیخواین حالا خانومه کص من میگم کص تو یه چیزی تصور میکنی چن برابرش کن خلاصه نصف نایلونای دست ما رو گرف با ما راه افتاد سمت خونمون در خونه که رسید گفت شربتی چیزی نیست بدی بخورم من هم این خانوم محترم دستش گرفتم بردم تو اتاقم بابامم ننم دیدن ما دو تا رو، از ترس من چیزی نگفتن خانومه به من گف خوانواده هستن شر نشه برات گفتم هیس لبامو چفت لباش کردم حین مالیدن سینش یه دستم بردم زیر مانتوش... خوب میتونین تصور کنین باقی داستان چی شده کص کردن تو خیالش که مهم نیست اصلا، ببینین چه چخانایی سر هم کرده کیونده فک کرده فقط خودش فیلم سوپر دیده از این ها بگذریم باباش آخ آخ یه مرد هیکلی گنده با سیبلایی ناصرالدین شاهی که قد تار های مو های سیبیلش کص کرده حالا بیشتر میشناسینش در آینده بگذریم منتها چطور میشه از این کیونده بترسه اون نماد صلابت! یبارم من داشتم از کردن دختر عمم میگفتم تو باغ وحش که رو کردم به سمت ممد گفتم آقا من که تا حالا نکردم تو هم نکردی چرا برا هم کصشعر تلاوت کنیم بیا پشت هم بگیریم که بتونیم اولین کص رو بزنیم به سیخ که اولش انکار کرد خودش بکن در رو معرفی کرد منتها کوتاه اومد گفت داداشم منم مثه تو یه جقیه تنهام خلاصه از این لحظه پیمان برادری بستیم که تا خون در رگ ماست پشت هم بایستیم برای خروج از باکرگی تلاش کنیم پیشنهادم داد کیرامون بهم گره بزنیم که مخالفت کردم به انگشت کردن هم قناعت کردیم حالا از این به بعد داستان شروع میشه! نظر بدید داستانای جدید بزارم

ماجراهای ممد و مصی… البت حسین و مصی هم میتونه باشه. اگر راوی یه جقی بی آزار باشه.

داستان زندگی توعه مث تو باکره جلقی o_O

3 ❤️

2018-08-14 20:26:43 +0430 +0430
نقل از: miss_smile خوبه،منتظریم حتما ادامه بدین آشیخ شدو :دی

حتما!
خوشحالیم از خوشحالیتان ^√^

1 ❤️

2018-08-14 20:28:35 +0430 +0430
نقل از: شبح تاریکی خاطرات جقال محاله یادم بره ... اون همه عقشو حال محاله یادم بره ?

طبع شاعرانت تو حلق کیر فرزند آدم

2 ❤️

2018-08-14 20:29:10 +0430 +0430
نقل از: امپراطورشب بسیارعالی.تکه ممه ای هدیه به تو

ژانننننن
بهترین هدیه (inlove)

1 ❤️

2018-08-14 21:18:14 +0430 +0430
نقل از: shadow69
نقل از: شبح تاریکی خاطرات جقال محاله یادم بره ... اون همه عقشو حال محاله یادم بره ?

طبع شاعرانت تو حلق کیر فرزند آدم

اگه قول بدی خودت بخوری بیشتر برات بسرایم گلم :)

0 ❤️

2018-08-15 08:23:08 +0430 +0430
نقل از: Sassanid-Knight مملی منم اطلاعاتیم ،الان میدمت به گا

سرش رو بخوری بزور

0 ❤️

2018-08-15 10:16:17 +0430 +0430

تا اینجاش که باحال بود ?

داداش برو که منتظریم :)

1 ❤️

2018-08-15 18:47:01 +0430 +0430
نقل از: shadow69
نقل از: شبح تاریکی خاطرات جقال محاله یادم بره ... اون همه عقشو حال محاله یادم بره ?

طبع شاعرانت تو حلق کیر فرزند آدم

وات د فاک؟

1 ❤️

2018-08-16 05:45:11 +0430 +0430
نقل از: Holy_man تا اینجاش که باحال بود ?

داداش برو که منتظریم :)

لطف داری عزیز چشم حتما

1 ❤️

2018-08-16 13:37:37 +0430 +0430
نقل از: Misskocholooo
نقل از: shadow69

یبارم با ممد رفته بودیم جلو مدرسه دخترونه محلمون دو کوچه بالا تر از بقالی حاج قاسم میشه اسم مدرسه بود ٬٬دبیرستان هما پایه اول متوسطه٬٬ زنگ مدرسشون زده شد کرور‌ کرور کص کیون کیر ندیده از مدرسه میومدن بیرون ما هم منتظر سوژه مناسب بودیم که یه دختری دیدم از اون هايپر تيروييدیا درشتتت یعنی درشتا!! قدش از منم بلند تر بود کیون ممه هاشم رسیده سفید سفید خلاصه لعبتی بود با دو تا فنچ دیگه رفتن به سمت خونشون که ما هم رفتیم پیشون سخن اول رو من گفتم اون خربزه های تو لباست فقط پشت ویترینه یا خوردنیم هست؟ دوتا فنچا که کلی ذوق کرده بودن قشنگ معلوم پی کیر بودن از اونا بگذریم منتها غول بیابونی یه نیشخندی زد چیزی نگفت ما این رو علامت رضایت در نظر گرفتیم پشت سر هم متلک بارش میکردیم که دیدیم یه چیز زیر گوش رفیقاش گفت از اونا جدا شد ما هم پشت سرش رفتیم تو دلمون کلی ذوق کردیم که ای وای عالم یه کیون رو هوا خواهیم داد امروز قطعا کشوند ما رو به یه کوچه تنگ روش برگردون گفت در بیارین ما هم که هول کرده بودیم نمیدونستیم چی بگیم به تته پته افتاده بودیم که دیدم ممد کیونده زیپش کشید پایین به زور صداش رو ردیف کرد گفت همش برا توعه عزیزم که اومد جلو کیرش گرفت دستش روش کرد سمت من گفت تو هم در بیار ماهم که هول کص در آوردیم کیر شق شدمون افتاد بیرون یکمی که مالید رو کرد سمت ممد یه لگد محکم زد به تخماش از اون لگد سوباساییا که با سر پخش شد رو زمین من که دهنم وا مونده بود داشتم تحلیل میکردم ببینم چی شده که یکی محکم تر از قبلی زد تو تخمای من که دادم رفت هوا منم پخش زمین شدم رو کرد سمت ما گفت از این به بعد لقمه اندازه دهنتون بردارین گذاشت رفت عجب جنده ای بودا کیونده پلشت
خلاصه یه ساعتی پخش زمین بودیم که به زور خودمون ر رسوندیم خونه تخمای ممدم که ورم کرده بود بگای سگ رفد منم کم از ممد نداشتم نظر بدید باقی قسمتارم بزارم

سر یه کس چه بگایی رفتن 🙄

بس که هول کصن ملت ?

0 ❤️

2018-08-16 15:02:06 +0430 +0430
نقل از: Misskocholooo
نقل از: shadow69
نقل از: Misskocholooo
نقل از: shadow69

یبارم با ممد رفته بودیم جلو مدرسه دخترونه محلمون دو کوچه بالا تر از بقالی حاج قاسم میشه اسم مدرسه بود ٬٬دبیرستان هما پایه اول متوسطه٬٬ زنگ مدرسشون زده شد کرور‌ کرور کص کیون کیر ندیده از مدرسه میومدن بیرون ما هم منتظر سوژه مناسب بودیم که یه دختری دیدم از اون هايپر تيروييدیا درشتتت یعنی درشتا!! قدش از منم بلند تر بود کیون ممه هاشم رسیده سفید سفید خلاصه لعبتی بود با دو تا فنچ دیگه رفتن به سمت خونشون که ما هم رفتیم پیشون سخن اول رو من گفتم اون خربزه های تو لباست فقط پشت ویترینه یا خوردنیم هست؟ دوتا فنچا که کلی ذوق کرده بودن قشنگ معلوم پی کیر بودن از اونا بگذریم منتها غول بیابونی یه نیشخندی زد چیزی نگفت ما این رو علامت رضایت در نظر گرفتیم پشت سر هم متلک بارش میکردیم که دیدیم یه چیز زیر گوش رفیقاش گفت از اونا جدا شد ما هم پشت سرش رفتیم تو دلمون کلی ذوق کردیم که ای وای عالم یه کیون رو هوا خواهیم داد امروز قطعا کشوند ما رو به یه کوچه تنگ روش برگردون گفت در بیارین ما هم که هول کرده بودیم نمیدونستیم چی بگیم به تته پته افتاده بودیم که دیدم ممد کیونده زیپش کشید پایین به زور صداش رو ردیف کرد گفت همش برا توعه عزیزم که اومد جلو کیرش گرفت دستش روش کرد سمت من گفت تو هم در بیار ماهم که هول کص در آوردیم کیر شق شدمون افتاد بیرون یکمی که مالید رو کرد سمت ممد یه لگد محکم زد به تخماش از اون لگد سوباساییا که با سر پخش شد رو زمین من که دهنم وا مونده بود داشتم تحلیل میکردم ببینم چی شده که یکی محکم تر از قبلی زد تو تخمای من که دادم رفت هوا منم پخش زمین شدم رو کرد سمت ما گفت از این به بعد لقمه اندازه دهنتون بردارین گذاشت رفت عجب جنده ای بودا کیونده پلشت
خلاصه یه ساعتی پخش زمین بودیم که به زور خودمون ر رسوندیم خونه تخمای ممدم که ورم کرده بود بگای سگ رفد منم کم از ممد نداشتم نظر بدید باقی قسمتارم بزارم

سر یه کس چه بگایی رفتن 🙄

بس که هول کصن ملت ?

پی تکه ممه ای ان :)

اونایی که پی تکه ممه ای میگردن که خیلی بکن در رو هستن

2 ❤️

2018-08-16 15:13:57 +0430 +0430
نقل از: shadow69
نقل از: Misskocholooo
نقل از: shadow69
نقل از: Misskocholooo
نقل از: shadow69

یبارم با ممد رفته بودیم جلو مدرسه دخترونه محلمون دو کوچه بالا تر از بقالی حاج قاسم میشه اسم مدرسه بود ٬٬دبیرستان هما پایه اول متوسطه٬٬ زنگ مدرسشون زده شد کرور‌ کرور کص کیون کیر ندیده از مدرسه میومدن بیرون ما هم منتظر سوژه مناسب بودیم که یه دختری دیدم از اون هايپر تيروييدیا درشتتت یعنی درشتا!! قدش از منم بلند تر بود کیون ممه هاشم رسیده سفید سفید خلاصه لعبتی بود با دو تا فنچ دیگه رفتن به سمت خونشون که ما هم رفتیم پیشون سخن اول رو من گفتم اون خربزه های تو لباست فقط پشت ویترینه یا خوردنیم هست؟ دوتا فنچا که کلی ذوق کرده بودن قشنگ معلوم پی کیر بودن از اونا بگذریم منتها غول بیابونی یه نیشخندی زد چیزی نگفت ما این رو علامت رضایت در نظر گرفتیم پشت سر هم متلک بارش میکردیم که دیدیم یه چیز زیر گوش رفیقاش گفت از اونا جدا شد ما هم پشت سرش رفتیم تو دلمون کلی ذوق کردیم که ای وای عالم یه کیون رو هوا خواهیم داد امروز قطعا کشوند ما رو به یه کوچه تنگ روش برگردون گفت در بیارین ما هم که هول کرده بودیم نمیدونستیم چی بگیم به تته پته افتاده بودیم که دیدم ممد کیونده زیپش کشید پایین به زور صداش رو ردیف کرد گفت همش برا توعه عزیزم که اومد جلو کیرش گرفت دستش روش کرد سمت من گفت تو هم در بیار ماهم که هول کص در آوردیم کیر شق شدمون افتاد بیرون یکمی که مالید رو کرد سمت ممد یه لگد محکم زد به تخماش از اون لگد سوباساییا که با سر پخش شد رو زمین من که دهنم وا مونده بود داشتم تحلیل میکردم ببینم چی شده که یکی محکم تر از قبلی زد تو تخمای من که دادم رفت هوا منم پخش زمین شدم رو کرد سمت ما گفت از این به بعد لقمه اندازه دهنتون بردارین گذاشت رفت عجب جنده ای بودا کیونده پلشت
خلاصه یه ساعتی پخش زمین بودیم که به زور خودمون ر رسوندیم خونه تخمای ممدم که ورم کرده بود بگای سگ رفد منم کم از ممد نداشتم نظر بدید باقی قسمتارم بزارم

سر یه کس چه بگایی رفتن 🙄

بس که هول کصن ملت ?

پی تکه ممه ای ان :)

اونایی که پی تکه ممه ای میگردن که خیلی بکن در رو هستن

کزکژ بقیشم بزار. مشتاق شدم مصی/حسین و ممد به چه گاهایی رفتن…

2 ❤️

2018-08-16 17:50:58 +0430 +0430
نقل از: Misskocholooo
نقل از: shadow69
نقل از: Misskocholooo
نقل از: shadow69
نقل از: Misskocholooo
نقل از: shadow69

یبارم با ممد رفته بودیم جلو مدرسه دخترونه محلمون دو کوچه بالا تر از بقالی حاج قاسم میشه اسم مدرسه بود ٬٬دبیرستان هما پایه اول متوسطه٬٬ زنگ مدرسشون زده شد کرور‌ کرور کص کیون کیر ندیده از مدرسه میومدن بیرون ما هم منتظر سوژه مناسب بودیم که یه دختری دیدم از اون هايپر تيروييدیا درشتتت یعنی درشتا!! قدش از منم بلند تر بود کیون ممه هاشم رسیده سفید سفید خلاصه لعبتی بود با دو تا فنچ دیگه رفتن به سمت خونشون که ما هم رفتیم پیشون سخن اول رو من گفتم اون خربزه های تو لباست فقط پشت ویترینه یا خوردنیم هست؟ دوتا فنچا که کلی ذوق کرده بودن قشنگ معلوم پی کیر بودن از اونا بگذریم منتها غول بیابونی یه نیشخندی زد چیزی نگفت ما این رو علامت رضایت در نظر گرفتیم پشت سر هم متلک بارش میکردیم که دیدیم یه چیز زیر گوش رفیقاش گفت از اونا جدا شد ما هم پشت سرش رفتیم تو دلمون کلی ذوق کردیم که ای وای عالم یه کیون رو هوا خواهیم داد امروز قطعا کشوند ما رو به یه کوچه تنگ روش برگردون گفت در بیارین ما هم که هول کرده بودیم نمیدونستیم چی بگیم به تته پته افتاده بودیم که دیدم ممد کیونده زیپش کشید پایین به زور صداش رو ردیف کرد گفت همش برا توعه عزیزم که اومد جلو کیرش گرفت دستش روش کرد سمت من گفت تو هم در بیار ماهم که هول کص در آوردیم کیر شق شدمون افتاد بیرون یکمی که مالید رو کرد سمت ممد یه لگد محکم زد به تخماش از اون لگد سوباساییا که با سر پخش شد رو زمین من که دهنم وا مونده بود داشتم تحلیل میکردم ببینم چی شده که یکی محکم تر از قبلی زد تو تخمای من که دادم رفت هوا منم پخش زمین شدم رو کرد سمت ما گفت از این به بعد لقمه اندازه دهنتون بردارین گذاشت رفت عجب جنده ای بودا کیونده پلشت
خلاصه یه ساعتی پخش زمین بودیم که به زور خودمون ر رسوندیم خونه تخمای ممدم که ورم کرده بود بگای سگ رفد منم کم از ممد نداشتم نظر بدید باقی قسمتارم بزارم

سر یه کس چه بگایی رفتن 🙄

بس که هول کصن ملت ?

پی تکه ممه ای ان :)

اونایی که پی تکه ممه ای میگردن که خیلی بکن در رو هستن

ینی توام بکن دررویی ممد؟

نمیدونستی دلبندم؟

1 ❤️

2018-08-16 17:51:59 +0430 +0430
نقل از: shadow69 یه مدتی میشد ممد به پدرش شک داشت که این رفته یه زن دیگه گرفته ای دل قافل چه کنم سه چهار روز دیگه دو تا توله میوفتن زیر دست ما چه کنم چه نکنم که آخر سر قرار بر این شد پدرش تعقیب کنیم ببینیم چه ها میکنه چه ها نمیکنه که بعد یه هفته آدرس یه خونه اومد دستمون دیگه بیخیال تعقیب باباهه شدیم رفتیم تو فاز اون خونه که دیدیم ای دل قافل یه خانوم نهایتش ۳۴ سال ۳ ماهه صاحاب خونست. اول قصد داشتیم به روی پدرش بیاریم بعد به این نتیجه رسیدیم که باباش کیونی تر از این حرفاس شاکی اون میشه نتیجه این شد بریم بکنیم جنده خانم رو قرارمون این بود شبی که پدرش از خونه میزد بیرون نقاب بزاریم بریم تو نقابم قرار شد ممد بیاره ویاگرا رو من بالاخره اون شب خاص رسید دیدم ممد دو تا از جورابای مادرش آورده گفت -بکش رو صورتت +آخه کیونده مگه جا میشه -تف بزنم جا شه؟ خلاصه به زور جا کردیمش رو سرمون از رو دوش هم دیگه پریدیم رفتیم تو به زور تونستیم راهمون به داخل پیدا کنیم رفتیم تو که دیدیم جنده خانوم لخت پاتیل افتاده یه گوشه داره کصش میخاره که ما دیگه دست پامون شل شد از پشت پریدیم پشتش ممد دهنش گرفت من چاقو گذاشتم زیر گردنش -جنده خانوم صدات در بیاد بیخ تا بیخ گلوت بریدم که اونم به علامت رضایت سرش تکون داد دستم رسوندم لای پاش داشتم میمالیدم که در دستشویی وا شد هی وای من ای دل غافل اصغر سیبیل بابای ممد بود همچنان که تخمامون تو دهنمون بود مثل سگی که دیگ داغ شده بزارن سرش دوییدیم سمت در ممد کیونده جلو منم پشتش آخر مسیرم اصغر آقا کیون لخت پی ما میدویید که من دیدم الان که برسه بهم دست گذاشتم رو شونه ممد هولش دادم سمت پایین زیر لبم گفتم کیون لقت خلاصه با هر بدبختی بود دو تامون تونستیم فرار کنیم فرداشم معلوم شد بابای کیوندش نصف شبی حوس کص کرده رفته خونش کص بکنه که براش زهر مار شد این که چطور رفته توش که ما ندیدیم هنوز جای تعجب داره که باید بفهمیمش بالاخره حالا فکر نکنین ما بیخیال نیلوفر شدیم (مامان کوچیکه ممد) خیر برنامه داریم بکنیمش هر طور که شده نظر بدید تا داستان جدید بزارم مخلص شما آ شیخ شدو

باباهه از دسشویی در اومد :)

1 ❤️

2018-08-16 17:57:50 +0430 +0430
نقل از: Misskocholooo
نقل از: کیر ابن آدم
نقل از: Misskocholooo
نقل از: shadow69
نقل از: Misskocholooo
نقل از: shadow69
نقل از: Misskocholooo
نقل از: shadow69

یبارم با ممد رفته بودیم جلو مدرسه دخترونه محلمون دو کوچه بالا تر از بقالی حاج قاسم میشه اسم مدرسه بود ٬٬دبیرستان هما پایه اول متوسطه٬٬ زنگ مدرسشون زده شد کرور‌ کرور کص کیون کیر ندیده از مدرسه میومدن بیرون ما هم منتظر سوژه مناسب بودیم که یه دختری دیدم از اون هايپر تيروييدیا درشتتت یعنی درشتا!! قدش از منم بلند تر بود کیون ممه هاشم رسیده سفید سفید خلاصه لعبتی بود با دو تا فنچ دیگه رفتن به سمت خونشون که ما هم رفتیم پیشون سخن اول رو من گفتم اون خربزه های تو لباست فقط پشت ویترینه یا خوردنیم هست؟ دوتا فنچا که کلی ذوق کرده بودن قشنگ معلوم پی کیر بودن از اونا بگذریم منتها غول بیابونی یه نیشخندی زد چیزی نگفت ما این رو علامت رضایت در نظر گرفتیم پشت سر هم متلک بارش میکردیم که دیدیم یه چیز زیر گوش رفیقاش گفت از اونا جدا شد ما هم پشت سرش رفتیم تو دلمون کلی ذوق کردیم که ای وای عالم یه کیون رو هوا خواهیم داد امروز قطعا کشوند ما رو به یه کوچه تنگ روش برگردون گفت در بیارین ما هم که هول کرده بودیم نمیدونستیم چی بگیم به تته پته افتاده بودیم که دیدم ممد کیونده زیپش کشید پایین به زور صداش رو ردیف کرد گفت همش برا توعه عزیزم که اومد جلو کیرش گرفت دستش روش کرد سمت من گفت تو هم در بیار ماهم که هول کص در آوردیم کیر شق شدمون افتاد بیرون یکمی که مالید رو کرد سمت ممد یه لگد محکم زد به تخماش از اون لگد سوباساییا که با سر پخش شد رو زمین من که دهنم وا مونده بود داشتم تحلیل میکردم ببینم چی شده که یکی محکم تر از قبلی زد تو تخمای من که دادم رفت هوا منم پخش زمین شدم رو کرد سمت ما گفت از این به بعد لقمه اندازه دهنتون بردارین گذاشت رفت عجب جنده ای بودا کیونده پلشت
خلاصه یه ساعتی پخش زمین بودیم که به زور خودمون ر رسوندیم خونه تخمای ممدم که ورم کرده بود بگای سگ رفد منم کم از ممد نداشتم نظر بدید باقی قسمتارم بزارم

سر یه کس چه بگایی رفتن 🙄

بس که هول کصن ملت ?

پی تکه ممه ای ان :)

اونایی که پی تکه ممه ای میگردن که خیلی بکن در رو هستن

ینی توام بکن دررویی ممد؟

نمیدونستی دلبندم؟

نه باو

من که میشناسمش

0 ❤️

2018-08-16 20:05:43 +0430 +0430

داره باحال میشه…

کیون کش سریع تر آپ کن :(

1 ❤️

2018-08-17 09:52:13 +0430 +0430
نقل از: Holy_man داره باحال میشه...

کیون کش سریع تر آپ کن :(

باووشد

1 ❤️

2018-08-17 11:07:31 +0430 +0430

خیلی خوب بود بجز غلط املایی ها ? چرا فک میکردم طولانیه؟

1 ❤️

2018-08-17 13:54:54 +0430 +0430
نقل از: sami_sh خیلی خوب بود بجز غلط املایی ها ? چرا فک میکردم طولانیه؟

فداوو مداووو.
بس که تنبلی o_O

0 ❤️

2018-08-17 15:04:11 +0430 +0430

لایک نمیشه کرد:|

2 ❤️

2018-08-17 15:57:16 +0430 +0430

داره باحال تر میشه 🙄

بنویس بنویس :)

1 ❤️

2018-08-17 16:53:37 +0430 +0430

حداقل تاحدودی قابل باوره -آفرین ادامه بده

1 ❤️

2018-08-17 21:13:42 +0430 +0430

از همه دوستانی که لطف داشتن خوندن و خواستن لایک بدن نشد کمال تشکر قدردانی رو داریم والا ما هم نفهمیدم سایت چه مرگشه یه روزم با ما دنده کج افتاده چه کنیم همیشه که اوضاع نمیشه بر وفق مراد باشه گاهی بر تخم مراد هست

1 ❤️










‌آگهی‌های دوستیابی

نمایش آگهی های دوستیابی بستگی به علاقه شما دارد. برای دیدن آگهی مرتبط با علاقه تان لطفا پروفایل تان را » ایجاد یا ویرایش کنید «