اینجا باید عقاید آزاد باشه چرا ما احترام نمیگذاریم به هم .اون وقت میگیم چرا دیکتاتوری!!!آیا کسی هست که امام حسین را نشناسد.بعضی ها در این سایت به ارتباط جنسی به محارم معتقدند.وبعضی هم به جنده بودن زن شان .شما آزاده اید و فکر میکنید که آنچه دوست دارید باید انجام دهید.شما در بند امیال نفسانی خود هستید.چشم دل باز کن غول و زنجیر را به دست و پای خود ببین.آنکسی که با همسرش فقط سکس داره و ذهن اش را درگیر سکس با مردم نمیکنه و انرژی اش را برای کار و مطالعه صرف میکنه واقعا" آزاده است.از قدیم گفته اند : خودم کردم که لعنت برخودم باد.ما بجای مرگ گفتن ها باید خودمان را اصلاح کنیم.خدایا آن ده که آن به.

پس چرا کسی در مورد تایپیک قبلی ام نظری نداد

ببینید در یک دوره ای پیامبری در ایران ظهور کرد بنام مانی دین وی تلفیقی بود از زرتشتی بودایی و مسیحیت که خود را جانشین مسیح و کسی که در تورات وعده داده شده نامید محمد پیامبر اسلام نیز دقیقا همین ادعا را داشت تا اینجا برای یک انسان بی طرف دو فرد یکسانی بودند ولی احکام دو دین کاملا متضاد بود مانی براساس یک عرفان شرقی_بودایی معتقد بود هیچ انسانی انسان دیگر را نباید بکشد و خوردن گوشت حیوانات را حرام میدانست و به بهشت و جهنم اعتقادی نداشت وی تمام جنگ های دنیا را برای دو چیز میدانست یک ثروت و دوم زن بود بنابراین گرفتن بیش از یک زن را گناه و به یک سوسیالیسم معتقد بود ویل دورانت وی را اولین کمونیست تاریخ میدانست بر عکس اسلام با توجه به محیط خشنی که در آن بوجود آمده بود که پر بود از جنگهای بین قبیله ای و دزدی زن و مال بزرگترین فضیلتش جهاد با کفار بود زنبارگی و ازدواج های متعدد جزئی از این دین بود مجازات های مشمئز کننده مثل سنگسار و دست بریدن که مسلمانان آنها را حد الهی میدانند هم جزئی از اسلام است همین ویژگی اسلام باعث شد خیلی زود گسترش یابد و به اسم جهاد کشورهای همجوار فتح شد البته دین مانی و مزدک هم طرفداران زیادی داشت اما سرعت رشدش بسیار پایین بود جالب بدونید در کشور چین اخیرا باستان شناسان معبدی را کشف کردند که معتقدند مال مذهب مزدکی بوده یعنی حتی تا چین هم پیش رفته بود طنز تاریخ همین جاست مذهبی که اینقدر اخلاق گرا و اساسش بر احترام به انسانیت بناشده بود به دلیل قتل عام های پی در پی موبدان زرتشتی در قبل از اسلام و حکومت عباسیان در بعد از اسلام کلا نابود شد و جز ته مانده هایی از برگ های تاریخ چیزی از آن باقی نماند مثلا خلفای عباسی برای به دام انداختن مانی ها یک روش داشتند بدین صورت که میگفتند یک مرغ سر ببرید و اگر شخص از این کار خودداری میکرد میفهمیدند که مانوی مذهب است و برعکس اسلام رشد پیدا کرد و امروز یک میلیارد پیرو دارد مشکل من هم دقیقا همین جاست ما زندگی یکبار بیشتر به ما فرصت زنده بودن نمی دهد چرا باید با تعصبات کور فرصت انتخاب را از خودمان بگیریم من نمی خواهم خودم را گول بزنم که مظلومیت امام حسین باعث این شده که امروز در کشور من یک ماه محرم همه عزادار باشند چون در تاریخ می خوانم شاه اسماعیل ما را شیعه کرد نه مظلومیت امام حسین و قبل از صفویه هزار سال ایرانی ها سونی بودند مگر این همه مردمی که مانند پیروان مزدک قتل عام شدند مظلوم نبودند چرا کسی برای آنها عزاداری نمی کند چرا گریه نمی کند مداحی نمی کند چرا از لبهای تشنه آنها کسی حرف نمی زند من نمی خواهم خودم را فریب بدهم که حساب آخوندها جداست حساب عرب ها از اسلام جداست در حالی میبینم در قرن اتم مسئولین مملکت من براساس همان اسلام سنگسار میکنند براساس اسلام حکم ارتداد میدهند اگر کسی صد تا زن بگیرد شهوترانی نیست اما اگر دختری موهایش پیدا باشد این فساد است چون اسلام گفته 4 تا دائم 99 تا صیغه دو حالت است یا دنیای آخرتی هست که من ترسی از آن ندارم چون با عقل زندگی کردم و خودم را فریب ندادم و یا نیست که خیالم راحت است که فرصتی که زندگی بهم داد خراب نکردم نذاشتم جامعه بجای من فکر کند
ممنون که تایپیکم را تا آخر خواندی