آیا اعتیاد به سکس، توجیهی برای رفتار بد است؟
By Dr. Chris Donaghue 11/14/17
در این مقاله توضیح داده میشود که چرا تشخیص «اعتیاد به سکس»، نه تنها رفتارهای تجاوزگرانه را توجیه میکند بلکه حتی باعث آسیب رساندن به جنسیتهای غیر متعارف میشود.
پیشتر “هاروی واینستین” اعلام کرد برای درمان اعتیاد به سکس، مدتی در مرکز توانبخشی میگذرونه. رفتاری که اوشون انجام داده بود قطعا عجیب و گیجکننده بود ولی استفاده اون از لفظ اعتیاد جنسی هم عجیب و اشتباهه و متخصصان سکس چندین ساله دارن استفادهی اشتباه از این لفظ و کج فهمیهای ناشی از اونو گوشزد میکنن.
درنظر گرفتن کسی به عنوان «معتاد به سکس» نه تنها راهی آسون برای پوشوندن رفتار جنسی زشت و کمبود درک اون شخصه، بلکه بهونهای برای ایجاد مراکز توانبخشیه…
چیزی به نام اعتیاد به سکس وجود نداره!
توی رسانهها، اعتیاد به سکس تقریبا مفهوم جدیدیست و از آن به عنوان مکانیزمی فرهنگی برای شرمنده و ننگین کردن کسانی که از نظر جنسی متفاوتن استفاده میشود. این کار به ما اجازه میده تا دیگه به دنبال دلیل خیانت زوجمون، دلیل نداشتن سکس، دلیل نفرت از پورن و دلیل اینکه چرا سکس ما رو میترسونه نریم. فقط بخاطر اینکه دوستتون سکس بیشتری از شما داره و شما باهاش مشکل دارین نمیتونین اونو معتاد جنسی خطاب کنین و فک کنین این کارش مشکلی داره.
با وجود کمک رسانه و صحبتهای پزشکان ماهر در زمینهی سکسولوژی، اینکه فرض شود همگان این واقعیت رو که اعتیاد جنسی یه اختلاله رو قبول دارن اشتباهه. خیلی از مراکز سلامت روان مثل انجمن روانشناسان آمریکا، انجمن روان پزشکان آمریکا و از همه مهمتر موسسه دولتی نظارت بر سکس درمانی و آموزش سکس هنوز اینو قبول ندارن.
در کل بنای تشخیص اختلالات روانی مطابق با معیارهای مردای سفید پوست دگرجنسگراست و یا طبق هنجارهای جا افتاده فرهنگی جامعهست که این هنجارها یا به صورت تاریخی وجود دارند و یا با زور اعمال میشوند و گاهی با تغییرات سیاست تغییر میکنند. تشخیص و عیب یابی مشکلات، اساس جامعهست و به طور پیوسته به هم مربوط هستند. این تشخیص و عیبیابی به معنی فهمیدن دلیل اصلی مشکل نیست ولی روشی نه چندان مطمئن برای فهمیدن دلیل رفتارهاست و متاسفانه گاهی این روشها باعث تضعیف وجهه گروههای اقلیت میشو. این عیبشناسی به طور تاریخی نسبت به مسائل جنسی و اقلیتهای جنسی موضعی سرکوبگر داشته.
زمانهایی بوده که از دید روانشناسی خودارضایی، همجنسگرایی و تغییر جنسیت به عنوان اختلال دیده میشد که نیاز به درمان داشت ولی خوشبختانه داریم به جایی میرسیم که دیگه به تفاوتها به چشم اختلال نگاه نمیشود و حتی خود این تفاوتها میتواند نقطه قوت باشد و گوناگونی جنسی کاملا طبیعیست و بخش زیبایی از زندگی…
تشخیص اعتیاد به سکس تبدیل به بهونهای برای از بین بردن خلاقیت و تحت فشار گذاشتن اقلیتهای جنسی شده. بیمارانی بودهاند که چندین سال تحت درمان اعتیاد به سکس قرار گرفتن و پول زیادی خرج کردن ولی هیچ فایدهای نداشته و حتی باعث شده احساس شرمساری جنسی داشته باشن و این خود مشکلیست جدید. حتی به اونها گفته شده بود تفکرات فانتزی موقع سکس خیانت محسوب میشود یا نشونهای از اختلالات جنسیست، در حالی که این امر کاملا طبیعی بوده و حتی گاهی برای تحریک شدن بیشتر توسط متخصصان سکس توصیه میشود.
از نظر این مراکز ترک اعتیاد سکس، حتی خودارضایی روزانه با پورن هم اعتیاد محسوب میشود در حالی که این جزئی از فعالیت جنسی یه مرده و این کار به حفظ ازدواج در بلند مدت کمک میکند و راهیست برای تجربه فعالیت جنسی متفاوت.
[صرفن جهت اطلا: متن تاپیک برگرفته از مطلبی ترجمه شدهس و نظر شخصی اینجانب درش دخیل نیس. چه بسا تموم تزهایی که بعنوان نسخه و راهکار نهایی اینجا ارائه شده، هرکودوم به نوبهی خود جای بحث و گفتگو دارد.]
یکی از موارد عجیب دیگهای که در این کلینیکها مشاهده شده این بوده که یک شخص رو مجبور به درمان توسط همسرش کردن چون همسرش توی کامپیوترش پورن ترنس پیدا کرده بود و اونو به دلیل «اعتیاد به سکس ترنس» تحت درمان قرار دادن. جدا از نقض کردن حریم خصوصی همسر اون شخص و حس فوبیایی که نسبت به ترنسها وجود داره، این مرکز درمانی یک عامل تحریک کننده کاملا طبیعی و عادی رو به چشم یه کار شرم آور و اعتیاد میبینه که نیاز به درمان داره. به این موارد بالا، داشتن چند شریک جنسی و سکس پولی رو هم اضافه کنید و میفهمید که هرچیزی که طبق سنتها نیست و به عنوان یه عمل دگرجنسگرایی دیده نمیشه رو به عنوان یه مشکل و آسیب در نظر میگیرن.
مواردی که جزء اعتیاد به سکس محسوب میشه گوناگونی جنسی رو تبدیل به موضوعی شرمآور میکنه و معیار سالم بودن از نظر اونها دخول واژنی، تک همسری و خانوادهست و مواردی مثل همجنسگرایی و دوجنسگرایی، قرار عاشقانه غیر سنتی، خودارضایی، سکس پولی و پورن رو به عنوان یه عمل غیر طبیعی میدونه. استاندارهای داشتن اعتیاد به سکس ارزشهای دگرجنسگرایی رو طبیعی میدونه و ارزشها و هنجارهای اقلیتهای جنسی رو نادیده میگیره. این کار تبعیض و تعصبه. اقلیتها به خصوص اقلیتهای جنسی مجبور نیستن تعاریف فرهنگی از پیش تعیین شده اکثریت رو که بهشون میگه باید چطور باشن رو قبول کنن و طبق اون زندگی کنن.
درمان اعتیاد به سکس در ادامه ابزاری میشه برای وارد کردن افکار ضد سکس در روان شخص بیمار.
یکی از تعریفهای شرمآور برای اعتیاد به سکس رو یکی از کمپهای سکس درمانی مطرح کرده به این صورت که: «*سکس سالم فقط در یک رابطهی متعهد اتفاق میافته.» اگه اینطور باشه پس اکثر آمریکاییها سکس ناسالم دارن چرا که اکثرا بدون هیچ تعهد و ازدواجی این کارو انجام میدن. این یکی از بهترین نمونههای واضح اختلاف داشتن با سکسیه که بین افراد که ازدواج نکردن یا غیر دگرجنسگران انجام میشه.
خیلی از نشونههایی که به اشتباه به عنوان علائم اعتیاد به سکس در نظر گرفته میشن در واقع مربوط به مشکلات ارتباطی-جنسی اون افراده، مثل تحریک شدن جنسی متفاوت زوجها، فوبیای پورن یا خودارضایی و یا تنفر از سکس که این مشکلات رو میشه از طریق گفتگو حل کرد. تماشای پورن و خودارضایی روزانه، سکس پولی یا خیانت کردن جزء مشکلات مربوط به اعتیاد به سکس نیست، خودارضایی راه خوبی برای کاهش استرسه و پول دادن برای سکس خودش میتونه تحریک کننده باشه و خیانت کردن میتونه به این معنی باشه که اون شخص به درد تک همسری نمیخوره یا نیاز داره تا از رابطهای که توشه بیاد بیرون.
خود لفظ «معتاد به سکس» نشونهای از فرهنگ ضدسکسه. وقتی حرف از سکس میاد ما بیش از حد محتاط و خجالت زده میشیم. اگه بشینیم پنج ساعت بسکتبال یا سریال ببینیم کاملا عادیست ولی اگه پنج ساعت پورن ببینیم یهو میشیم “معتاد”. اگر یه رفتار فقط با اضافه شدن سکس بهش اختلال محسوب بشه پس این مربوط به ترس از سکسه. لفظ “درمان اعتیاد به سکس” همیشه کلمه مخرب " اعتیاد" رو با خودش داره. این فرهنگ ضد سکس به زور وارد روان افراد سالم میشه و در ادامه باعث آسیب رسیدن به اونها میشه چون اونارو وارد یه مرحله سکس درمانی میکنن که افراد غیر حرفهای از روشهای درمان جنسی سنتی و اشتباه استفاده میکنن.
سکس سالم برای آرامش، تفریح، ارتباط، دوستی و… انجام میشه ولی این دلیلی برای “هاروی واینستین” که به تجاوز متهم شده و همچنین راه حلی برای فرهنگ تجاوزگری و زنستیزی نیست. پس برخلاف چیزی که تو رسانهها در مورد درمان اعتیاد به سکس گفته میشه، ما چیزی به عنوان اعتیاد به سکس نداریم. این فقط راهی برای گرفتن پول کسایی که دچار سردرگمی جنسی هستن در حالی که چیزی که واقعا نیازه آموزشهای مربوط به سکس، کاهش احساس شرم، تایید استفاده از پورن و تمایلات غیر متعارف جنسی، صحبت در مورد عادی بودن خودارضایی و تک همسر نبودن و اینکه چیزی به نام مقدار مناسب سکس نداریم.
همهی کسایی که درمان اعتیاد به سکس رو فراهم میکنن باید از خودشون خجالت بکشن. این یه کار غیراخلاقی و آسیب زننده جنسیست که هیچ کس به جز خود این افراد اونو قبول ندارن. کار درست عوض کردن دید افراد نسبت به فرهنگ عمومی، حمایت از گوناگونیهای جنسی که میتونه شامل سکس پولی، پورن و تک همسر نبودن باشه و رها کردن افراد از داشتن احساس شرمه.