من ۴ سال پیش از یکی خوشم اومد و بعدش فهمیدم خرابه.
خداییش هم معنی تحریک(جنسی) و عشق رو نمیدونستم و خلاصه اون قضیه گذشت و تموم شد و رفت.
من نه ادم شاخی بودم، هستم و اصلا جو نمیدم ولی واقعا دور بر من دخترای خوب و خوشگل کم نبود. همه میدونن ترکا دخترای بااخلاقو جذاب و خصوصا خوشگل زیااد دارن. دختر ترک توی محله ما زیاده و اکثر دوستای منم ترک هستن و توی فک و فامیلشون هم دختر خوب زیاده.
حالا من در تمام این مدت نظری بهشون نداشتم و حتی توی این مدت رابطه جنسی و دوستی رو هم گذاشتم کنار چون اصلا خوشم نمیومو ولی…
مسئله مهم اینجاست…
شما فرض کن که بعداز ۴ سال از یه دختر که خواهر رفیقت هست خوشت اومده و براساس یه قضیه قومی و دینی نمیتونی باهاش وصلت کنی. خداییش چیکار میکنی؟؟!؟!
خواهشا دخترا موضوع رو بالعکس درنظر بگیرن و جواب بدن.
من شدیدا گیرر کردم واسه اینکه…
یه داستانی هست که من شدیدا به پدر و مادرم علاقهمندم و اگر بخوام با این شخص ازدواج کنم و یا اینکه توی رابطه باشم میدونم که یه اتفاقی برای پدر و مادرم میفته خدایی نکرده. چون دقیقا این عشق متقابله و منم دوست ندارم مویی از سر پدر و مادرم کم بشه
حاجی فقط گفتنش آسونه ولی وقتی دل گیر کنه میفهمی. اینکه نمیتونی بهش برسی آدم بگای سگ میره. دعا میکنم اگر کسیو دوست داشتی بهش برسی داداشم
من وقتی ۴ سالم بود مهاجرت کردیم اینارو هم از مادرم شنیدم ، میگفت اون زمونا دیپیره دارلوق بود من هنوز معنیشو نمیدونم 🙄 .عشق و اینا هم اصلا وجود نداره همش بالا رفتن سطح یه سری هرمونه که باعث تجمع یه سری مایعات میشه ، سن که بره بالا ترشح هرمونا کم بشه یا اون مایعاتو ادم تخلیه کنه اون هوسا هم از کلش میپره ? (wanking)
اینکه اینجا نیستی خیلی خوبه و اینکه با خانوادت رفتی خیلی بهترر.
اما عشق معنی داره و من هیچکدوم این حسایی که گفتی رو ندارم
اولا از چی دختره خوشت میاد که اینجوری داری از هول حلیم می افتی تو دیگ؟
دوما، من متوجه نشدم، اونی که اون اول گفتی 4 سال پیش ازش خوشت اومد و نشد، چه دخلی داره به مشکل فعلی ات؟
اول اینکه من از بچگی این دختر رو میشناسم و همیشه هم از من خجالت میکشید و فرار میکرد. من با داداشش رفیق بودم، خلاصه بچه محل بودیم و خونه همدیگه میرفتیم. توی جواب سوال دومت ادامش رو میگم.
دوم اینکه هیچوقت فکر نمیکردم بعداز اون دختره حدودا ۴ سال من به هچکس حسی نداشتم، دخترای خوب با صفات خوب همچنین خوشگل و خانوادهدار که من حتی نخواستم دوستی سالم باهاشون داشته باشم. واقعا نمیدونم چطور یهو از دختر خوشم اومده اونم آبجی رفیقم که همیشه میدیدمش. نمیدونم چطور بعداز یه مدت دیدنش اینقدر حس قویایی داشت…
اولا از چی دختره خوشت میاد که اینجوری داری از هول حلیم می افتی تو دیگ؟
دوما، من متوجه نشدم، اونی که اون اول گفتی 4 سال پیش ازش خوشت اومد و نشد، چه دخلی داره به مشکل فعلی ات؟
اول اینکه من از بچگی این دختر رو میشناسم و همیشه هم از من خجالت میکشید و فرار میکرد. من با داداشش رفیق بودم، خلاصه بچه محل بودیم و خونه همدیگه میرفتیم. توی جواب سوال دومت ادامش رو میگم. دوم اینکه هیچوقت فکر نمیکردم بعداز اون دختره حدودا ۴ سال من به هچکس حسی نداشتم، دخترای خوب با صفات خوب همچنین خوشگل و خانوادهدار که من حتی نخواستم دوستی سالم باهاشون داشته باشم. واقعا نمیدونم چطور یهو از دختر خوشم اومده اونم آبجی رفیقم که همیشه میدیدمش. نمیدونم چطور بعداز یه مدت دیدنش اینقدر حس قویایی داشت..
ببین داداش اولا عجله نکن، من خیلی ها رو دیده ام آتیششون تند تر از تو بوده در مورد یه نفر، بعد از مدتی که هیجان اولیه رفته و عقل جاش اومده، کلا بی خیال همه چیز شده اند. خطرناک ترین و مشکل ساز ترین ازدواجها، همونهایی هستند که با تصمیم های لحظه ای و عشق های نگاه اولی و بدون شناخت شروع میشند. عجله نکن عمو. دنیا پر از دختره. اون هم دختر هایی که می تونند خیلی خوشبخت و موفقت کنند (نمی گم از این موردت بهترند)
دوما، من خودم به قسمت عقیده چندانی ندارم، ولی بار ها دیده ام آدمهایی که رو زمانی همدیگه رو می خواسته اند، و بعد از دوره ای بالاخره به هم رسیده اند.
چیزی که تجربه منه، من وقتی سن و سال تو بودم دو سه بار دخترهایی سر راهم اومدند که با خودم فکر کردم دیگه از این بهتر نمی شه و همین و ... . هیچکدوم نصیبم نشدند ولی آخرش با دختری ازدواج کردم یه سر و گردن بهتر از همه شون. ( بعدا زندگی و شخصیت واقعی همه اونهایی که قبلا سر راهم اومده بودند رو هم دیدم، و فهمیدم در واقع با هیچکدومشون به هیچ جایی نمیرسیدم)
من فکر می کنم با توجه به مشکلی که میگی داری و مساله خانوادگی ات، به قضیه کمی فرصت بده. اگر احساس می کنی اون هم پایه است مدتی باش در تماس باش (با تلفن و تکست و ...) ببین واقعا شخصیتش چطوره، و اصلا بات واقعا سازگار هست یا نه. اگر همین قسمتت باشه، روزی می رسه که پدر و مادرت هم رضایت خواهند داد. خلاصه نگران نباش دایی. عجله هم نکن
داداش خیلی گلی و ازت ممنونم که با حوصله هرچیزی که میدونستی رو بهم گفتی. واقعا ممنونم داداش. توصیه خیلی خوبی کردی حتما همین کار رو میکنم. ولی فکر نکنم که تل یا اینستا داشته باشه و اینکه چون داداشش رفیقمه یخورده کار سخته ولی سعیمو میکنم داداش. بازم ممنون بابت همه چیز عشق منی
اولا از چی دختره خوشت میاد که اینجوری داری از هول حلیم می افتی تو دیگ؟
دوما، من متوجه نشدم، اونی که اون اول گفتی 4 سال پیش ازش خوشت اومد و نشد، چه دخلی داره به مشکل فعلی ات؟
اول اینکه من از بچگی این دختر رو میشناسم و همیشه هم از من خجالت میکشید و فرار میکرد. من با داداشش رفیق بودم، خلاصه بچه محل بودیم و خونه همدیگه میرفتیم. توی جواب سوال دومت ادامش رو میگم. دوم اینکه هیچوقت فکر نمیکردم بعداز اون دختره حدودا ۴ سال من به هچکس حسی نداشتم، دخترای خوب با صفات خوب همچنین خوشگل و خانوادهدار که من حتی نخواستم دوستی سالم باهاشون داشته باشم. واقعا نمیدونم چطور یهو از دختر خوشم اومده اونم آبجی رفیقم که همیشه میدیدمش. نمیدونم چطور بعداز یه مدت دیدنش اینقدر حس قویایی داشت..
ببین داداش اولا عجله نکن، من خیلی ها رو دیده ام آتیششون تند تر از تو بوده در مورد یه نفر، بعد از مدتی که هیجان اولیه رفته و عقل جاش اومده، کلا بی خیال همه چیز شده اند. خطرناک ترین و مشکل ساز ترین ازدواجها، همونهایی هستند که با تصمیم های لحظه ای و عشق های نگاه اولی و بدون شناخت شروع میشند. عجله نکن عمو. دنیا پر از دختره. اون هم دختر هایی که می تونند خیلی خوشبخت و موفقت کنند (نمی گم از این موردت بهترند)
دوما، من خودم به قسمت عقیده چندانی ندارم، ولی بار ها دیده ام آدمهایی که رو زمانی همدیگه رو می خواسته اند، و بعد از دوره ای بالاخره به هم رسیده اند.
چیزی که تجربه منه، من وقتی سن و سال تو بودم دو سه بار دخترهایی سر راهم اومدند که با خودم فکر کردم دیگه از این بهتر نمی شه و همین و ... . هیچکدوم نصیبم نشدند ولی آخرش با دختری ازدواج کردم یه سر و گردن بهتر از همه شون. ( بعدا زندگی و شخصیت واقعی همه اونهایی که قبلا سر راهم اومده بودند رو هم دیدم، و فهمیدم در واقع با هیچکدومشون به هیچ جایی نمیرسیدم)
من فکر می کنم با توجه به مشکلی که میگی داری و مساله خانوادگی ات، به قضیه کمی فرصت بده. اگر احساس می کنی اون هم پایه است مدتی باش در تماس باش (با تلفن و تکست و ...) ببین واقعا شخصیتش چطوره، و اصلا بات واقعا سازگار هست یا نه. اگر همین قسمتت باشه، روزی می رسه که پدر و مادرت هم رضایت خواهند داد. خلاصه نگران نباش دایی. عجله هم نکن
داداش خیلی گلی و ازت ممنونم که با حوصله هرچیزی که میدونستی رو بهم گفتی. واقعا ممنونم داداش. توصیه خیلی خوبی کردی حتما همین کار رو میکنم. ولی فکر نکنم که تل یا اینستا داشته باشه و اینکه چون داداشش رفیقمه یخورده کار سخته ولی سعیمو میکنم داداش. بازم ممنون بابت همه چیز عشق منی
نگران نباش برادر
اگر قسمت باشه و بنا باشه به هم برسید، این چیز ها اثری نخواهد داشت.
اگر احساس میکنی پایه است، حتی نامه کاغذی هم بهش بدی تا بخونه هم بی فایده نیست. (زمان ما همین کار ها رو باید می کردیم!!)
ممنون بابت دلداریت، واقعا تنها کسی بودی که هم آرومم کردی هم چشمامو باز کردی. واسه نامه کاغذی شرایطش نیست چون از وقتی بزرگ شده همیش مادرش کنارشه و اصلا نمیشه بهش نزدیک شد. ولی بازم بابت همه چیز ازت ممنونم
عشق و عاشقی همش کسشره.
بیخیالش.تهش هیچی نیست…
پدر و مادر واجبتره