میخوام پانکراست رو بخورم برداشت خاص خودش رو از زندگی بیان کرد . همونقدر که نصف مردم دنیا میخوان بدونن چقدر وقت براشون مونده تا کارهایی که میخوان رو انجام بدن ؛ نصف دیگه نمیخوان بدونن چقدر وقت دارن تا زندگی براشون هیجان انگیزتر باشه. حالا فیلمنامه انیمه تونسته ترکیبی از هردو درخواست بدست بیاره : چی میشه اگه بدونی وقت کمی برات مونده ولی ممکن باشه قبل از اینکه زمانش برسه بمیری ؟ .
داستان درباره دختری به نام ساکورا ست که دچار بیماری غیر قابل درمانی شده و فقط دو سال وقت برای زندگی داره ؛ درحالی که بخاطر ترس از واکنش دوست هاش به هیچ کدوم از دوستانش نگفته که به بیماری دچار شده به صورت اتفاقی در بیمارستان با یکی از همکلاسیاش به نام هاروکی ملاقات میکنه و باعث میشه سرنوشتش خسته کننده اش به طرز خاصی تغییر کنه .
بخش مهمی از فیلم درباره زندگی آدم های منزویه و اینکه چطور یک آدم منزوی تغییر میکنه . پسر دبیرستانی به نام هاروکی که بدون علاقه به درگیر کردن خودش به مسائل دیگران و بدون هیچ رابطه مثبتی با جامعه بعد از ملاقات با ساکورا کم کم بهش علاقه مند میشه و در آخر باهاش دوست میشه . بیشتر از اینکه زندگی رو از دید ساکورا ببینیم به هاروکی و چگونگی تغییر زندگی منزویش پرداخته میشه . کسی که هیچ احساسی نداشته و هیچ کس بهش توجهی نمیکرده . کسی که اونقدر منزویه که حتی دوستی برای خودش نداره کم کم احساساتش رو بروز میده و به زندگی علاقه مندتر میشه .