من از آن مسلمانانی می ترسم که با شناختِ سرشتِ اسلام، هنوز مسلمان مانده اند؛ زیرا او که با کُنهِ کیش تازی آشناست، می داند که در نزد او و تفکردین-خویش که آبشخورش قرآن -مانیفست محمد و اوباش راهزن حجازش- و “اسلام ناب محمدی و شیعه ی اثنی عشری” است، من ِ “بی دین ِ بی خدایِ لامصّبِ کافر ِ مشرک” بایسته و شایسته ی ارتداد، مهدورالدم و کشتن هستم…من از دین و باور مادر بزرگم در کنج اتاق کوچکش نمی ترسم، من از شمشیر ِ دوسَر ِ علی، مولای شیعیانِ اثنی عشری و باور زهرآگین ِ انسان ستیزانه و زن کُشانه ی "باورمندان دانا"ی آن می ترسم…
دروووووووووود به همه دوستان نازنین شهوانی،من دوباره اومدم.امیدوارم سال جدید پر از پیشرفت و موفقیت و “پول”…برای همتون باشه.تو این تاپیک بحث نداریم فقط نظر…
زنده یاد هدایت:
"… ، در مسجد مسلمانان اولین برخورد با بوی گند خلاست که گویا وسیله تبلیغ برای عبادتشان و جلب کفار است تا به اصول این مذهب خو بگیرند. بعد این حوض کثیفیکه دست و پای چرکین خودشان را در آن می شویند و به آهنگ نعره مؤَذن روی زیلوی خاک آلود خودشان دولا و راست میشوند و برای خدای خونخوارشان ورد و اَفسون میخوانند.
من در سرزمینی می زی ام که مردمانش سه دسته اند:
آنان که مسلمان اند
آنان که کافر اند
و آنان که آدم اند
از روزی که دیدم و فهمیدم ، دین پرستان در نبرد با بی دینان بودند ؛ که بفهمند چگونه آدم شوند ، اما آدم ها همیشه آدم بودند و آدم ماندند . و من برای زندگی تنها آدم بودن را گزیده ام . افسوس که آن دو گروه هیچ گاه نفهمیدند برای آدم شدن ،باید “آدم بود !”
انسان موجود عجيبي است!
اگر به او بگوييد در آسمان خدا يكصد ميليارد و نهصد و نود و نه ستاره وجود دارد، بي چون و چرا مي پذيرد.اما اگر در پاركي ببيند روي نيمكتي نوشته اند رنگي نشويد، بي درنگ انگشت خود را به نیمکت می کشد تا مطمئن شود. (نیچه)
انتشار کفرنامه کارو توسط اینجانب،دلیل پذیرش 100% متن این شعر از جانب من نیست…البته با بسیاری از گفتارهای آن موافقم…
خداوندا!
اگر روزی بشر گردی
زحال بندگانت با خبر گردی
پشیمان می شدی از قصه خلقت
از اینجا از آنجا بودنت !
خداوندا!
اگر روزی ز عرش خود به زیر آیی
لباس فقر به تن داری
برای لقمه ی نانی
غرورت را به زیر پای نا مردان فرو ریزی
زمین و آسمان را کفر می گویی نمی گویی؟
خداوندا
اگر با مردم آمیزی
شتابان در پی روزی
ز پیشانی عرق ریزی
شب آزرده ودل خسته
تهی دست و زبان بسته
به سوی خانه باز آیی
زمین آسمان را کفر می گویی نمی گویی؟
خداوندا
اگر در ظهرگرماگیر تابستان
تن خود را به زیر سایه ی دیواری بسپاری
لبت را بر كاسه ی مسی قیر اندود بگذاری
و قدری آن طرف ترکاخ های مرمرین بینی
واعصابت برای سکه ای این سو و آن سودر روان باشد
و شاید هر رهگذر هم از درونت با خبر باشد
زمین و آسمان را کفر می گویی نمی گویی؟
خدایا خالقا بس کن جنایت را تو ظلمت را!
تو خود سلطان تبعیضی
تو خود یک فتنه انگیزی
اگر در روز خلقت مست نمی کردی
یکی را همچون من بدبخت
یکی را بی دلیل آقا نمی کردی
جهانی را چنین غوغا نمی کردی
دگر فریاد ها در سینه ی تنگم نمی گنجد
دگر آهم نمی گیرد
دگر این سازها شادم نمی سازد
دگر از فرط می نوشی می هم مستی نمی بخشد
دگر در جام چشمم باده شادی نمی رقصد
نه دست گرم نجوائی به گوشم پنجه می ساید
نه سنگ سینه ی غم چنگ صدها ناله می کوبد
اگر فریادهایی از دل دیوانه برخیزد
برای نا مرادی های دل باشد
خدایا گنبد صیاد یعنی چه ؟
فروزان اختران ثابت سیار یعنی چه ؟
اگر عدل است این پس ظلم ناهنجار یعنی چه؟
به حدی درد تنهایی دلم را رنج می دارد
که با آوای دل خواهم کشم فریاد و برگویم خدایی که فغان آتشینم در دل سرد او بی اثر باشد خدا نیست ؟!شما ای مولیانی كه می گویید خدا هست و برای او صفتهای توانا هم روا دارید!بگویید تا بفهمم
چرا اشك مرا هرگز نمی بیند؟
چرا بر ناله پر خواهشم پاسخ نمی گوید
چرا او این چنین کور و کر و لال است
و یا شاید درون بارگاه خویش کسی لب بر لبانش مست تنهایی
و یا شاید دگر پر گشته است آن طاقت و صبرش
کنون از دست داده آن صفتها راچرا در پرده می گویمخدا هرگز نمی باشدمن امشب ناله نی را خدا دانم
من امشب ساغر می را خدا دانم
خدای من دگر تریاک و گرس و بنگ می باشد
خدای من شراب خون رنگ می باشد
مرا پستان گرم لاله رخساران خدا باشد خدا هیچ است
خدا پوچ است
خدا جسمی است بی معنی
خدا یک لفظ شیرین است
خدا رویایی رنگین استشب است و ماه میرقصد ستاره نقره می پاشد
و گنجشك از لبان شهوت آلوده ی زنبق بوسه می گیرد
من اما سرد و خاموشم!من اما در سکوت خلوتت آهسته می گریم
اگر حق است زدم زیر خدایی !!!
عجب بی پرده امشب من سخن گفتم
خداوندا
اگر در نعشه ی افیون از من مست گناهی سر زد ببخشیدم
ولی نه؟!چرا من روسیه باشم؟
چرا قلاده ی تهمت مرا در گردن آویزد؟
خداوندا
تو در قرآن جاویدت هزاران وعده ها دادی
تو می گفتی كه نامردان بهشتت را نمی بینندولی من با دو چشم خویشتن دیدمكه نامردان به از مردانز خون پاک مردانت هزاران كاخها ساختند
خداوندا بیا بنگر بهشت کاخ نامردان راخدایا ! خالقا ! بس کن جنایت رابس کن تو ظلمت را
تو خود گفتی اگر اهرمن شهوتبر انسان حکم فرماید تو او را با صلیب عصیانت مصلوب خواهی
کردولی من با دو چشم خویشتن دیدم پدر با نورسته خویش گرم میگیرد برادر شبانگاهان مستانه از
آغوش خواهر کام میگیرد نگاه شهوت انگیز پسر دزدانه بر اندام مادر می لرزد قدم ها در بستر فحشا
می لغزد
پس…قولت!اگر مردانگی این است به نامردی نامردان قسم
نامرد نامردم اگر دستی به قرآنت بیالایم
دروغ در ایران و اسلام
داریوش هخامنشی: اهورامزدا دروغ را از سرزمین و مردم من بدور نگه دارد.
کوروش بزرگ : مرد پارسی دروغ نگوید حتی بهنگام مرگ در جنگ.
پیغمبران ، رسالت ویرانی را با خود به قرن ما آوردند
این انفجارهای پیاپی،
و ابرهاي مسموم،
آیا طنین آیه های مقدس هستند؟
ای دوست، ای برادر ، ای همخون
وقتی به ماه رسیدی تاریخ قتل عام گل ها را بنویس.همیشه خواب ها
از ارتفاع ساده لوحی خود پرت می شوند و می میرند
من شبدر چهارپری را می بویم که روی گور مفاهیم کهنه رويیده ست
“آیا زنی که در کفن انتظار و عصمت خود خاک شد” جوانی من بود؟
“فروغ فرخزاد”
کریای رازی آمد و رفت… !
انیشتین آمد و رفت… !
فروید آمد و رفت !
استیو جابز که به نوعی پدر تکنولوژی نوین بود هم آمد و رفت …
اما هنوز در همسایگی ما…
مادری اسپند دود می کند !
پدری گوسفند می کشد !
دختری طالع بینی می خواند که شوهرش باید متولدچه ماهی باشد !
پسری پشت ماشینش می نویسد: بیمه قمر بنی هاشم !
هنوز برای ازدواج استخاره می کنند !
هنوز مردی به همسرش به جرمِ کم حجابی!! تهمت فاحشه میزند!
توی چاه پول میریزند و نامه پست می کنند !
از کشتن یک بچه ۱۷ ساله ذوق می کنند !
آیا عقب ماندگی زیر پوست مملکت من است؟!!!
همه محض رضای خدا او را میزدند و به نظرشان خیلی طبیعی بود سگ نجسی را که مذهب نفرین کرده و هفتا جان دارد برای ثواب بچزانند!
سگ ولگرد - صادق هدایت
بزرگترین دشمن آگاهی؛ جهل نیست بلکه توهم اینست که می دانیم.
“استیون هاوکینز”
ای جاااااان دروووود خاله.دلم واست تنگ شده بود :-* شایع کرده بودن که ارشاد شدی و دیگه نمیای ;-)
ای کوروش ای ميهن پرست نیستی ببینی که مردمانت چگونه برای فرزند فرزند فرزند…یک عرب زاده ي بيابانگرد سوسمارخور بقعه ها درست میکنند و پرستشها میکنند وزیارتها مینمایند اما تورا از یادشان برده اند و میخواهند کنار قبرت سدی بسازند و تورا برای همیشه به زیر آب بفرستند!!!
نیستی ببینی که مردمانت چگونه برای اسطوره های بیگانگان کتابها می نویسند و روزهایشان را به یادشان گرامی میدارند و تولدشان را جشن میگیرن…د و وفاتشان را عزا اما برای تو حتی روزی را که تمام دنیا یادت را بعنوان اولین نشر دهنده حقوق بشر در دنیا گرامی میدارند را نیز از تقویمشان حذف نموده اند!!!
نیستی ببینی که چگونه رسانه ملی این کشور از جومونگها و یوسفها و… فیلم پخش میکند و بعداز آن تفسیرشان میکند اما از تو و دلاوریهایت ازتو و از منشور حقوق بشرت از تو و از آزاد سازی مردمان عصرت حتی نام ونشانی هم به فرزندان این کشور نمیدهد!!!
نیستی ببینی که چگونه پسران و دختران این کشور خود را بی هویت می انگارند عده ایشان خود را شیفته و فرهیخته فرهنگ غرب میدانند و عده ایشان فرهنگ تازی را پرستش میکنند و چه غریب است ایرانی و فرهنگ ایران زمین!!!
نیستی ببینی که چگونه دولتمردان کشورت به فکر مردم ضعیف و مستمند تمام دنیا هستند وبرای آنها سرو جانشان را میدهند در حالیکه مردم کشور خودشان را از یاد برده اند واز حال و روز آنها بی خبرند گویی اینان حقی به تکلیفشان ندارند!!!
نیستی ببینی که کشورت چگونه اسیر دست مردمی شده که خواهان تجزیه طلبیند مردمی که در زمانت به تمام دنیا بخاطر ایرانی بودنشان فخر میفروختند حالا به جایی رسیده اند که بعضی میخواهند به دامان ترکان عثمانی بروند وبعضی هم به دامان اعراب تازی و بیابانی!!!
نیستی ببینی که زنان کشورت که تو آنها را بزرگشان میداشتی و مقامها میدادی تویی که بعد از مرگ یگانه بانویت به احترامش همسری نگرفتی حالا به روزی رسیده اند که مجلس کشورش طرحی را به شور میگذارد که به مردان اجازه چند همسری دهد و در خیابانهایش به جرم پوشش او اجازه هر بیحرمتی به انها را !!!
ای کوروش ای ميهن پرست ای تو که میگفتی جسدم را مومیای نکنید تا ذره ذره بدنم خاک پاک کشورم گردد نیستی ببینی که چگونه مردانت در این کشور غریب گشته اند و چگونه مورد تمسخر قرار میگیرند و چگونه به انها انگ بی غیرتی می زنند!!!
ای کوروش ای ميهن پرست من تا روزی که زنده ام و نفس میکشم سرباز تو خواهم بود و ميهن پرستی و مردم دوستی و صلح طلبی و آزادی خواهی تو را الگوی خود قرارخواهم داد…
دیروز داشتم یه مطلب راجع به حمله روس ها تو دوره احمد شاه به مشهد می خوندم…از قرار وقتی روس ها میرسن مردم از ترس جونشون فرار می کنن می رن حرم امام رضا ارتش روسها هم میرسن دم در! و گنبد امام رضا رو بمب بارون می کنن…خلاصه روسها خودشونو پاره می کنن و گنبد مطهر! خم به ابرو نمیاره(روایت داریم چند تا روس هم درجا مسلمون می شن)…یاد یکی دو سال پیش افتادم که تو حرمین مطهرین امامین عسکریین(همون امام نقی و امام عسكري خودمون) که با یه دونه بمب ناقابل دو تا گنبد ریخت پایین…حالا حکمتش چیه که اینا دو نفری نتونستن جلوی یه بمب رو بگیرن ولی امام رضا تنهایی جلوی اون همه کاتیوشا و آر پی جی وایساد,نمیدونم! پ.ن:بچه که بودم پدر بزرگم می گفت کبوترهای امام رضا رو گنبدش فضله نمیندازن!از اون موقع برام سوال بود محض رضای خدا نمیشه یه کفتر از خدا بی خبر دونه فاسد بخوره و حالش بد شه و رو گنبد خراب کاری کنه!
مذهب زائيده احساسات اعمال و تجربيات اوقات تنهايي انسان است كه خودرابا خدادر رابطه مي بيند.{ويليام جيمز}
به همه دوستای خوبم
سال نو همه مبارک
باارزوی بهترینها برای همتون
دوبرمن جونم میبینم سال جدید شد و هنوز دست از این کارات برنداشتی
توبه کن و دست از این کارا برداراله بزرگه هنوزم تورو میبخشه :)))))))))))))))))))))))
مسلمانان به هر چيزي كه در كتابهاي مذهبيشان باشد‘ بدون چون و چرا ايمان دارند
بچه ها هر چيز كه در كتاب قصه هايشان وجود دارد بدون چون و چرا قبول دارند
بچه ها فكر مي كنند تارزان مي تواند با حيوانها حرف بزند
مسلمانان فكر مي كنند حضرت سليمان قادر بود با حيوانات حرف بزند.آنها حتي معتقدند كه سليمان صداي مورچه را از چند كيلومتري مي شنيد
بچه ها فكر مي كنند حيوانات مي توانند همانند انسانها عمل كرده و به فرمان انسانها گوش فرا دهند
مسلمانان فكر مي كنند كه حيوانها مي توانند هماند انسانها فرمانبردار باشند و به حرف نوح گوش دهند و سوار كشتي شوند
بچه ها فكر مي كنند كه ستارگان اسباب بازيهاي كوچكي هستند كه در آسمان قرار دارند و اگر كسي به اندازهُ كافي بلند باشد مي تواند چند تا از آنها را از آسمان جدا كند و به سوي يكديگر پرتاب كنند
مسلمانان فكر مي كنند كه ستارگان آسمان را خدا به شياطين و جن هايي كه سعي مي كنند به اسراري كه خدا با فرشتگان مطرح مي كند ‘دست يابند‘پرتاب مي كند
بچه ها فكر مي كنند زمين صاف است و آسمان سقف زمين است. و ستارگان همانند لامپي هستند كه براي تزئين آسمان خلق شده اند.و اين ستارگان كوچك به دور زمين مي گردند
مسلمانان نيز همينگونه مي انديشند
بچه ها به پري قصه ها اعتقاد دارند و آنها را حقيقي مي پندارند
مسلمانان به حوريهاي زيباي بهشتي ايمان دارند
بچه ها فكر مي كنند كه پري قصه ها شبها خواهند آمد و در زير بالش آنها پول خواهند گذاشت
مسلمانان فكر مي كنند وقتي كه مردند حوريان بهشتي با آنها همبستر خواهند شد
بچه ها به غول و اشباح اعتقاد دارند مسلمانان به شيطان و جن اعتقاد دارند
بچه ها فكر مي كنند كه غولها و اشباح شبها در زير تخت آنها پنهان مي شوند
مسلمانان فكر مي كنند كه جن ها شبها در طاقديسها يا در حمام خانه منزل مي گزينند
بچه ها به سر زمين جادويي فكر مي كنند . به سرزميني كه پر از اسباب بازيست و فكر مي كنند روزي مي توانند در شهر اسباب بازيها زندگي كنند
مسلمانها به بهشت اعتقاد دارند و اميدوارند كه يك روز در بهشت زندگي كنند
بچه ها به سرزمين والت ديسني مي انديشند. و اگر يك روز موفق به ديدار والت ديسني شوند فكر مي كنند كه شادترين لحظات عمر خود را در حال سپري كردن هستند
مسلمانان به زيارت كعبه مي انديشند . و اگر يك روز موفق شوند به مكه بروند .فكر مي كنند شاد ترين لحظات عمر خود را در حال سپري كردن هستند
بچه ها در سر زمين والت ديسني ماسك شخصيت هاي كارتوني بر چهره مي زنند. تي شرت والت ديسني مي پوشند .و با شوق وافري به دنبال جمعيت مي روند
مسلمانان در مراسم كعبه لباس مخصوص مي پوشند ‘ سر خود را مي تراشند. و حجاب را رعايت مي كنند .و با جمعيت كثيري با خوشحالي همراه مي شوند
بچه ها با چوب واقعي با غولهاي تخيلي مي جنگند
مسلمانان با سنگ واقعي به شيطان خيالي سنگ مي زنند
بچه ها فكر مي كنند سوپر من مردي است كه مي تواند در آسمان پرواز كند
مسلمانان فكر مي كنند كه محمد توانست بر اسب بالداري سوار شود و در آسمان پرواز كند
بچه ها از انجام مراسم لذت مي برند و گاهي با دوست خيالي خود حرف مي زنند
مسلمانان از مراسم عبادي لذت مي برند و به فرشتهُ خيالي سلام مي فرستند
بچه ها فكر مي كنند كه دوستان تخيلي آنها هميشه با آنها هستند حتي در موقع خواب
مسلمانان فكر مي كنند كه آن فرشته هاي خيالي در همه وقت مواظب آنها هستند حتي زمانيكه در حال عشق بازي هستند يا در بيابان سوار شتر هستند
بچه ها فكر مي كنند همهُ بچه هاي خوب با شيريني پاداش داده خواهند شد. و بچه هاي بد با كتك خوردن تنبيه مي شوند
مسلمانان فكر مي كنند روزي حوريان را در بهشت به عنوان پاداش به آنها تقديم خواهند كرد و نا مسلمانان را با آتش جهنم عذاب خواهند داد
متاسفم با این افکار سطحی نگرت؛ ما کاری به اسلام یا هر دین دیگه ای نداریم؛ همهء این مسیرها به یه چیز ختم میشه و اونم وجود خداوند متعاله؛ همون چیزی که تو ازش غافل شدی؛ اگه یه دیوانه به تو بگه که پشت دیوار بعدی یه بمب هست، حتمأ با ترس و لرز پشت دیوارو نیگامیکنی؛ اما از این همه نشانه و آیت که پاکترین بنده های خدا واست ارائه دادن غافلی
وَإِن كُنتُمْ فِي رَيْبٍ مِّمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّن مِّثْلِهِ وَادْعُواْ شُهَدَاءكُم مِّن دُونِ اللّهِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ (بقره/23) یکی از ادعاهائی که مسلمانان همیشه مطرح میکنند این است که کسی توانائی نوشتن جملهای را مانند قرآن ندارد؛ این ادعا یکی از پوچترین ادعائی است که میتوان برای غیبی خواند هر چیزی را بیان کرد؛ مثلا، الان داستانی را مینویسم و آن را به وجود وهمی نسبت میدهم که شب هنگام به من آموخته است، صرفنظر از اینکه داستان ساده باشد یا پرمحتوا، همواره میتوانم ادعا نمایم که اگر شما منکر این هستید که این را از غیب نیاموختم جمله ای مانند آن را بیان نمائید، برای من دو گزینه است: الف- اگر جملهیشان 1000 برابر هم از جملات من زیباتر باشد، باز خواهم گفت که نخیر، مانند مال من نیست. ب- اگر جملهی آنان کپی جملات من باشد باز خواهم گفت از من اقتباس کردهاند. آن چیزی که در اینجا هویداست، رندی من میباشد؛ همه میدانیم که نظیر هر چیز تنها خود آن چیز است، مثلا آیا کسی میتواند جملاتی را مانند گمنامترین شاعر بیان نماید؟ من در اینجا به هیچ عنوان قصد توهین به قرآن و مسلمانان را ندارم، جملاتی را که در زیر نوشتهام نیز در پاسخ به همین مبارزه طلبی اسلام است، همین که دانسته شود چندین آیه در خود قرآن نیز کاملا شبیه به هم و در چند نقطه تکرار شده است خود بهترین گواه بر رد اعجاز این کتاب است، مسلمانان هنگامیکه با جملاتی ساده و ابتدائی در قرآن مواجه میشوند شروع به تفسیر و شرح آسمان ریسمان بافی در آن مینمایند، مثلا اگر قرآن به صراحت بیان کرده که ما آسمان را نگه داشته ایم تا مبادا بر زمین بیفتد، چون این جمله را ساده میبینند و از سوی دیگر هم معتقدند که قرآن کتاب و سخنان خدائی به نام الله که مالک همه چیز است میباشد شروع به تفسیر علمی در آن مینمایند، اگر بدون تعصب این کتاب خوانده شود مشاهده میگردد که چیزی جز خرفه و پوچگوئی نیست…
در اسلام واقعی، زن حق کارکردن ندارد و چون زن کار نمیکند نصفه ارث میبرد و باید غریزه جنسی شوهری را برآورده کند که اصلا با میل خودش با وی ازدواج نکرده. در این بین زنانی نیز پیدا میشوند که با استفاده از قوانین ابلهانه اسلامی، مردان مدرن و امروزی را سرکیسه میکنند. این زنان که بیشتر هم از زنان مذهبی میباشند معتقدند که طلب مهریه از شیر مادر هم حلالتر است و محمد بسیار طرفدار زنان بوده که برایشان قیمت تعیین کرده است! در واقع محمد با ابداع قانون مهریه، زنان را تبدیل به انگل و تن فروش کرد. با نگاهی به آمار طلب مهریه در می یابیم که زنانی بیشتر طلب مهریه میکنند که شوهران امروزی تری دارند و خودشان نیز امل و مذهبی میباشند. زنی که ب افتخار میگوید مهریه من اینقدر است… یعنی اعتراف میکند که خودش را در مقابل تعدادی سکه طلا فروخته است به شوهرش و هر گاه خواست میتواند آن پول را از شوهر نگون بختش بگیرد. زنانی که طلب مهریه میکنند زنانی هستند کاملا بر ضد حقوق زنان و معتقد صددرصد به حجاب و نماز و روزه و حج و… این دسته از زنان بخاطر عشق ازدواج نمیکنند و هدفشان از ازدواج کسب درآمد است نه معاشقه. من با تعدادی ازین زنان که گفتگو کرده ام و زندگی آنها را دیده ام، فهمیده ام که اکثر مطلق این زنان، باید هفته ای یکبار به مجالس قرآنخوانی و روضه بروند و دائما مشغول مطالعه کتب خرافی و کتب قانون مهریه و نفقه هستند تا بهتر بتوانند شوهر نگون بختشان را سرکیسه کنند. مدافعان حقوق زن باید با قانون مهریه که زن را تبدیل به یک تن فروش و انگل میکند مبارزه کنند و در عوض خواهان برقراری حجاب اختیاری و حق کار زنان باشند.
طلاملا بر وزن کلام الله… هر ایرانی فهیمی میدونه که این سکه به اشتباه اسمش شده بهار آزادی و بهتر بود زمستان اسارت نامگذاری میشد… ولی چون عکس یک ملا روی آن نقش بسته شده…بهش بگیم طلامـُلا…
سوره بقره آيه ۱۰۶
هر آيه اي را كه نسخ كنيم و يا آن را به [دست] فراموشى بسپاريم بهتر از آن يا مانند آن را می آوريم. آيا نميداني كه خدا به هر كاري قادر است؟
دارنده چو ترکيب طبايع آراست،
از بهر چه او فکندش اندر کم و کاست؟
گر نيک آمد، شکستن از بهر چه بود؟
ورنيک نيامد اين صور، عيب کراست؟
مسلماناني كه در روز 5 بار به طرف قبله مي ايستند ‘آيا هرگز با خود انديشيده اند كه در نماز با خدا چه مي گويند؟
نگاهي به سوره توحيد كه هر روز در نماز تكرار مي شود مي اندازيم. اين سوره كه با قل شروع مي شود مي گويد: قل هو الله احد الله و الصمد لم يلد و لم يولد و لم يكن له كفوا احد.
معني اين آيه اين است: بگو خدا يكتاست‘ بي نياز است ‘نه زاده مي شود و نه مي زايد. و هيچ كس مثل و مانند او نيست.
بسيار قابل توجه است كه مسلمانان رو به خدا مي ايستند و به خود خدا مي گويند بگو خدا يكي است. اگر نماز حرف زدن با خداست چطور تو به خدا حرف مي زني و مي گويي بگو خدا يكي است.آيا خدا بايد به كس ديگري بگويد كه خدا يكي است؟ مگر خدا خودش نمي داند كه يكي است. خواندن اين آيه در نماز به اين مفهوم است كه انسان در نماز خود به خدا اوصاف خويش را آموزش مي دهد. اگر مسلمانان در نماز به خدا نگويند بگو خدا يكي است و بي نياز است و … حتما خدا ‘ خدايي خودش را فراموش مي كند نماز مسلمانان همانند روانشناس هيپنوتيزم كننده است كه با تكرار كلمات سعي بر تلقين يك سري از مفاهيم به سوژه خود دارد.شايد اگر مسلمانان در نماز به خدا مي گفتند تو يكي هستي ‘ تو بي نيازي‘ تو زاده نمي شوي و … عقلاني تر بود تا به او بگويند بگو خدا يكي است و بي نياز است و …
اما حتي اگر اين آيه در نماز به صورت صحبت با خدا ادا مي شد باز هم منطقي نبود كه انساني رو به خدا كند و به او بگويد تو يكي هستي ‘ تو بي نيازي ‘ تو زاده نمي شوي … مگر خدا فكر مي كند كه شريك دارد كه در نماز به او ياد آوري مي كنيم كه شريكي ندارد و بي همتاست
مسلمانان در نمازشان ناخواسته به خدا مي گويند اگر ما نباشيم كه به تو ياد آوري كنيم كه چنيني و چناني نابود مي شوي و وجودت بستگي به ما دارد
اين دين ساده من است:
نيازی به مرجع تقليد ندارد.
نيازی به فلسفه های بغرنج ندارد.
دين من عقل من است و مرجع آن مهربانی.
(دالايی لاما)
[quote=دوبرمن]اين دين ساده من است:
نيازی به مرجع تقليد ندارد.
نيازی به فلسفه های بغرنج ندارد.
دين من عقل من است و مرجع آن مهربانی.
(دالايی لاما)[/quote]
ل
ل
ل
لاین حرف شما حرف دل خاله هست
دین اسلام با گسترش فساد و فحشا و کشتار و ستم رابطه ای مستقیم دارد.
دلخوش به این مقدار نباشید که فقط گرانی می آوریم،اعتیاد را همگانی میکنیم.
دزدی را گسترش میدهیم.
فحشا را توسعه میدهیم.
نا امنی ایجاد میکنیم.
فقر را به همه جا می کشانیم.
دزدی را به طور صحیح سازماندهی میکنیم.
تجاوز ها را گروهی میکنیم.
بیکاری را همه گیر میکنیم.
–دلخوش به این مقدار نباشید.
اسلام پشتیبان شماست–
ارتجاعی بنام اسلام و بردگی انسان…
اسلام نه فقط بر معیار کتاب «مقدس» آن بلکه بر مدار سخنان سخیف، ناشناس و کلام عقب مانده مدافعین ایدئولوژیک اش یک مکتب کهن و ارتجاعی است که تاریخ مصرف خود را داشته و اکنون هزار سال است از آن موعد می گذرد. بگذریم که برای ایرانیان هیچگاه و در هیچ دورانی باعث خیر و سعادتنبوده است و چنانچه دوران به اصطلاح «طلایی» اسلامی به بار آورده از نگاه مخاطب عرب (تازی فاقد تمدن) چنین بوده است. سازندگی اسلام آنهم در دوره هایی بسیار قلیل ارزانی تازیان گشت حال اینکه از ابتدا برای ایرانیان کهن یکسره بلا و بدبختی بوده است.
داریوش شاه می گوید:«به خواست اهورامزدا، من چنینم که راستی را دوست دارم و از دروغ رویگردانم.» و از اهورا مزدا می خواهد که کشورش را از دروغ، دشمن و سال بد (قحطی) مصون بدارد. اما اخیرا رضا مرادی غیاث آبادی، سلطان چارطاقی های جهان، دارنده مدرک دکترا از ناکجا آباد و سگ حسن پسند فراهان (این آخری از خودش است) کاشف به عمل آورده که داریوش شاه یا سلفش، کوروش (شاید هم هر دو) خود از دروغگویان بودند و تا امروز هم کسی از ترس کورش پرستان جرات نداشته تا دروغهایشان را آشکار کند، الا همان اخترِ عرصه باستانشناسی، رضا مرادی غیاث آبادی! شاید اصلا بخاطر همین دروغگویی داریوش باشد که خدا هم این دعایش را به هیچ گرفته و ما را گیر دروغگویان بی شرمی امثال احمدی نژادها در عرصه سیاست وغیاث آبادی ها در عرصه فرهنگ انداخته…
بغرنجها در جامعهی ما درست آنجا هستند که دیده نمیشوند. اگر بغرنجها بهآسانـی دیده مـیشدند، مستقیماً سـر راه آدمهـا بودند، نمیشد آنها را بغرنج نامید. همـهچیـز در جامعـهی ما چنان مسـخ شده و تغییر ماهیت داده که نه فقط شناختش به دشواری صورت میگیرد، بلکه بدتر از آن حتا بُرد و مکانیسم اجتماعیاش در تاریکی باقی میماند. پدیدهی «فاحشگی نو» یکـی از این بغرنجهای مخـرب است. بهمعنـای اجتماعاً عمومـی آن، فاحشگی امروزی، که بردن یا رفتن دختـران و زنان به کشورهای همجوار امارات و ترکیه، یکی از شاخههای آن باشد، شدهاست تنفروشی زنانه از همهجای جامعه در بازار آن به خریدار. برای شناختن کاربرد این نوع جدید از فاحشگی و ساختار اجتماعی آن، باید آن را در برابر فاحشگی مرسوم نهاد و در چنیـن تمایزی آن را در طیـفهای گوناگونش بازشناخت.
فحشای نوساز
فاحشه در نوع مـرسـومـش به فارسـی اصطلاحاً «هرجایی» خوانده میشود. در برابر آن میشود و چهبسا باید فاحشـهی نـوع جدید را «همهجایـی» یا «همگانـی» نامید. «هرجایی» در تداول به زنی اطلاق میشود که برای تأمین معاش خود تنش را در ازای پول برای ارضای جنسی مـردان در اختیار آنان میگذارد. این پدیده که همچنان وجود دارد در وهلهی اول حرفـهای بـوده و هسـت متعلـق بـه پایینترین لایهی جامعه. محرومیت از حداقل دستآوردهای عادی فرهنگیـ مثلاً خواندن و نوشتنـ و از امتیازات اجتماعی را باید از شرایط اصلی فاحشهشدن بهمعنای مرسوم آن دانست. دختـران و زنان بـیسرپرست در جامعـهی ما که فقط در حاشیـهاش عضـویت اجتماعـی آنان را بهاکـراه میپذیرد و به آنان «حق حیات» میدهد، بیشتریـن قربانیان آن هستند. زن هرجایی تعریفاً آدمیست «بیصاحب» که زندگـیاش را، چنانکه یاد شد، از طریق ارضای جنسـی مردان تأمین میکند. عملاً حقوق اجتماعی ندارد و نمیتواند آن را بهدست آورد. با فروپاشـی سازمانها، مقررات، قواعد، موازین، قوانیـن مـدنـی و ارزشهـای اجتمـاعـی در جامعـهی علنـاً و رسمـاً زنستیــز اسلامـیشدهی ما، زندگی زن هرجایی نمیتوانسته به طرزی مهلک به خطر نیفتد. «هرجایی» برای جامعهی اسلامی زنی نیست که فاحشه باشـد، بلکه زن و فاحشه باهـم اسـت. چـون ارزش زن در اسلام مطلقاً به اسافل اعضای اوست، در وهلهی اول از نظر جنسـی، و سپـس تولید مثل. در جامعهی اسلامـیشدهی ماست که کاستی ویدئویی از «جماع» موجود نری با زنی جوان، فیلمی که حتا پورنوگرافی هم نیست، میلیونها فروش میرود و دستبهدست میگردد. زن، در حدی که ارزش تولید مثل را از دست میدهد، کالاییست ابزاری منحصراً برای تحریک و ارضای جنسی مرد در برابر پول. سابقاً در عمل فقط همین یک نوع فاحشه وجود داشت که در مساعدترین شرایط بههرسان از زیرینترین لایهی طبقهی متوسط فراتر نمیرفت. در عوض خریداران و استفادهکنندگان این متاع در همهی لایهها و قشرها پخش بودند: از قشر رفتهگر و بنا و رانندهی تاکسی و اتوبوس گرفته تا پزشک و مهندس و دبیـر و دانشجو و بیـکارهی مفتخوار. به این ترتیب فروشنده و خریدار را که در برابر هـم بگذاریم به چنین مناسبتـی میرسیم: فروشندگان از یک لایهی مشخص پایینی در جامعه بودند و خریداران متعلق به همهی لایهها و سطوح.
روسپیپروری
با پدیدآمدن فاحشهی نوع جدید که از دستآوردهای جامعه اسلامی ایران است، این مناسبت کاملاً بههم خورده، و آنهم در هردوسو میان فروشنده و خریــدار. فاحشگـی نـوع جدید مـرزهای لایهیی جامعه را درهم شکسته. یعنـی دیگر از آنِ یک لایه نیست. بلکه از هر لایه و در هر لایهای هست. بهاین معنا میتوان فاحشـهی نوع تازه را «همگانـی» یا «همهجایـی» خواند. این نوع فاحشه برای امرار معاش به چنین حرفهای تن نمیدهد. بلکه آن را تنها راه بهتر زیستن مـیبیند. علت فاحشـهشـدن در صـورت نوپدیدش نه نیازمندیهای زیستی محض، بلکه محرومیت از حداقل رفاه و سامان در زندگی و بهرهمندشدن از ملزومات آن است. در ساختار چنیـن شبکهای از مناسبات جنسی در جامعه طبیعتاً این نیز هست که ثروتمندان میتوانند زن «خانگی» و زن «خارج از خانه» داشته باشند، یا با زنان جوان تنفروش مجالس افیون، و عیش و نوش برپا نمایند. اگر زمانی برخی جاهلها فعالیت حرفهای فاحشهای را که دوست داشتند، از طریق تأمین زندگی او در خارج از محیط فحشا متوقف میساختند و استفادهی جنسی از او را بهانحصـار خود درمیآوردندـ نام اصطلاحـی این اقـدام «نشانـدن» بودـ اکنـون همین اقدام در سراسر لایههای اجتماعـی و از جانـب هر مـردی که بخواهد و امکان مالیاش را داشته باشد، تصـورپذیر است. در جامعـهای چنین آلوده به همـه گونه فساد ممکن، هیچ دلیلی نمیتوان یافت که «نشاندن» امری عادی نشده باشد، و هیچ ایرادی به زنان جوان قطعاً نمیتوان گرفت که این تنها راه زیرزمینی را برای برآوردن خواستها و امیال خود بروند، خواستها و امیالی که برآوردنشان در جامعهی پیشین جزو امکانات آن بود. در نشاندن جاهلانه، علاقهی متقابل وجود داشت. زنی فاحشه به سبب این علاقه لااقل مدت زمانی از زیست فاحشگی میرهید. هیچ علت خارجی برای این پیشامد وجود نداشت. هر دو میتوانستند چنیـن تصمیمی نگیرند. اما «نشاندن» زن موازی فقط به این علت صورت میگیرد که او نمیتواند جز از اینطریق از امنیت و رفاه برخوردار گردد.
معنای سرمایهگذاری و بازاریابی جنسی همگانی از جانب زنان فروشنده در برابر مـردان خریدار در جامعـهی کنـونی ما این نیست که در جامعهی ما نیز روسپـی وجود دارد، بلکه این است که جامعهی ما به همان گونه که تروریست، معتاد، جانی، مختلالمشاعر، دیوانهی عاقلنما، بسیجی، مخبط، سفیه ایجاد میکند و با همین میزان و جدیت نیز اصلاحطلب، جامعهایست روسپیپرور و تولیدکنندهی رسمی و فعال روسپیگری در تمام سطوح.
این روزها مطلبی همراه با چند عکس از دوران کودکی سید علی رهبر روی نت اینجا و آنجا منتشر شده است. نکات جالبی در این نوشته است که چند گوشه از آن را اینجا با هم دوباره خوانی میکنیم.
میفرمایند:
ما نان گندم نمیتوانستيم بخوريم، نان جو گندم میخورديم چون نان گندم گرانتر بود. البته يك دانه نان گندم میخريديم برای پدرم فقط، ما نان جو گندم میخورديم، گاهی هم نان جو … وضعمان خيلی خوب نبود و اتفاق میافتادشبهايی اتفاق میافتاد در منزل ما كه شام نبود.
پس بگو چرا اینقده خر تشریف دارید! به این خاطر هست که در بچگی آذوقه خر نوش جان فرمودهاید!
می فرمایند:
مادرم با زحمت زیادی که حالا بماند آن زحمت چگونه انجام میشد، برای ما شام تهیه میکرد. آن شام هم که تهیه میشد و با زحمت تهیه میشد، نان و کشمشی بود.
ناقلا نگفتی مادر گرامتان چگونه زحمتی میکشیدند! نکند بلانسبت بلانسبت نان رهبر انقلاب در دوران کودکی از راه حرام بدست آمده باشد!؟
می فرمایند:
چشم من ضعيف بود، هيچ كس هم نمیدانست، خودم هم نمیدانستم؛ فقط میفهميدم كه چيزهايی را درست نمیبينم. بعدها چندين سال گذشت و من خودم فهميدم چشمهايم ضعيف است؛ پدرم و مادرم فهميدند و برايم عينك تهيه كردند. آن وقت، وقتی كه عينكی شدم، گمان كنم حدود سيزده سالم بود؛ ليكن در اين دورهی اول مدرسه و اينها اين نقصِ كار من بود. قيافهی معلم را از دور نمیديدم. تختهی سياه را كه از روی آن مینوشتند، اصلاً نمیديدم، و اين مشكلات زيادی را در كار تحصيل من به وجود میآورد.
پدرسگ باز دروغ گفتی!؟ اگه خانواده شما حتی پول خرید نان گندم را هم نداشت! چطور توانایی خرید عینک را برای تو حرامزاده را داشت!؟ دروغ هم که میگویند از بس بیشعور تشریف دارند دروغ های شاخدار میگویند. حاج آقا نکند مامان جان برای پول عینک هم از اون کارهای ناشایست کرده باشد!
عکس بچگیاش که دیگر خیلی سه است! آخه جاکش دروغگو اگه پول نون جو نداشتید و مادر با زحمات آن چنانی نان جو به سر سفره شما میآورد! چطور عکاس فرستادند دم در مدرسه تا شما ژست رهبر گونه بگیرید برای گرفتن عکس!؟ نکند عکاس هم با مامان جان حساب مخصوص باز کرده بوده!؟
عوامفریبی و شارلاتانیزیم از خصوصیات این رژیم بوده و هست ولی اینکه در روز روشن چنین با وقاهت کامل دروغ بهم میبافند خود حدیثی است!
در جوامع مسلمان که یکی از اساسیترین زیربناهای شکل گرفتن عرف در آنها، اسلام و دستورات خدشهناپذیر آن است، بی توجهی به برخی از موارد حقوق بشر عادی میشود. این موارد بسته به هرجامعهای و میزان نفوذ دستورات اسلام در عرف متفاوت هستند. هرچند که حتی یک مورد هم برای بیان اتفاق افتادن این عادی شدن کافی است، موارد متعددی میتوان بر شمرد. اما پیش از بر شمردن این موارد ابتدا باید دانست که حقوق بشر چیست و چرا باید آن را رعایت کرد؟
حقوق بشر مجموعهای از حقوق برای انسانها است که هر انسانی به واسطه انسان بودنش باید از آنها بهرهمند گردد. بدیهی است که این حقوق با توجه به زندگی اجتماعی انسانها باید تعریف شوند و توجه به یک فرد به طور مجزا ممکن است میسر نباشد. با این حال این حقوق را میتوان با رعایت اصل محدودهبندی بیان کرد. به این شکل که حقوق بشر باید طوری تعیین شوند که رعایت حقوق هر فرد نمیتواند منجر به رعایت نشدن حقوق فردی دیگر شود. امروزه بشر با کولهباری از هزاران سال تجربه در زمینه زندگی اجتماعی و وضع قوانین، به درکی از حقوق بشر رسیده است که رعایت آن بتواند موجب بهبود زندگی افراد شود. این درک همهي آن سالها و تجربهها را با خود به همراه دارد. با این تفاسیر، بهترین جمعبندی از ماحصل تلاش و تجربه بشر برای ایجاد شرایط بهتر در زمینه زندگی اجتماعیاش را اکنون میتوان در مفاد اعلامیه جهانی حقوق بشر یافت. این اطلاعیه شالوده اصلی آن چیزی است که این روزها به آن حقوق بشر میگویند. قابل توجه است که تقریبا همه کشورهای جهان اعلامیه جهانی حقوق بشر را به رسمیت شناخته و خود را در رعایت مفاد آن ملزم میدانند.
حال اگر به جوامع مسلمان نگاهی بیندازیم، به راحتی میتوانیم موارد کوچک و بزرگی از نقض حقوق بشر را از آنها استخراج کنیم که عادی شده اند. این عادی شدن به نوعی است که پیوسته این موارد نقض میشوند و اعتراض به نقض این موارد، عجیب و گاهی جرم است. مثلا اگر بخواهیم از موارد کوچکتر آغاز کنیم نگاهی به ماده 16، بند 1 میاندازیم:
ماده ی ۱۶
۱. مردان و زنان بالغ، بدون هیچ گونه محدودیتی به حیث نژاد، ملیت، یا دین حق دارند که با یکدیگر زناشویی کنند و خانواده ای بنیان نهند. همه سزاوار و محق به داشتن حقوقی برابر در زمان عقد زناشویی، در طول زمان زندگی مشترک و هنگام فسخ آن هستند.
در اکثر جوامع مسلمان، ازدواج زنان مسلمان با مردان بیدین حرام است و از آن ممانعت میگردد. در برخی از جوامعی که قوانین حکومتی هم بر اساس عرف اسلامی و شریعت اسلام وضع شدهاند، این ازدواج از نظر قانونی ممنوع میشود. حداقل میتوان به یقین گفت که در جوامع مسلمان این کار بر اساس دستورات شریعت اسلام تا سرحد ممکن منع میشود و افراد حتی اگر مایل به انجام آن باشند هم توسط نزدیکان یا خانواده یا قانون منع میگردند. این منع کردن یکی از موارد نقض حقوق بشر است که در حالی اتفاق میافتد که در جوامع مسلمان یک ارزش هم به شمار میرود و اتفاق افتادنش عادی است. حتی اعتراض کردن به آن غیر عادی و گاهی اوقات جرم هم هست.
یک مورد دیگر از نقض حقوق بشر که در جوامع مسلمان آنقدر عادی شده است که اگر به آن اشاره شود ممکن است مسلمانان به شما بخندند را میتوان در ماده 12 یافت:
هیچ احدی نمیبایست در قلمرو خصوصی، خانواده، محل زندگی یا مکاتبات شخصی، تحت مداخله [و مزاحمت] خودسرانه قرار گیرد.
این بند در جوامع مسلمان با انواع مختلفی روزانه نقض میگردد. به عنوان مثال سردادن اذان از بلندگوهای عمومی یک مورد از تجاوز به حریم خصوصی افراد است. تصور کنید که صدای بلند اذان از بلندگوها برای افرادی که چند ساعت خواب آرام در صبح برایشان حیاتی است چقدر میتواند آزار دهنده باشد. برای بیماران هم همینطور است. اصولا منزل شخصی یک حریم خصوصی است و بر اساس ماده 12 اطلاعیه جهانی حقوق بشر کسی نباید در آنجا مورد مزاحمت قرار گیرد. در جوامع مسلمان روزانه چند بار از بلندگوها اذان پخش میشود که ممکن است موجب ایجاد مزاحمت برای برخی از افراد بشود. این ایجاد مزاحمت یک مورد از نقض حقوق بشر است که در جوامع مسلمان عادی شده است و اعتراض کردن به آن عجیب و گاهی اوقات حتی جرم است.
اما موارد بزرگتر و خطرناکتری هم از نقض حقوق بشر در جوامع مسلمان وجود دارند که عادی شدهاند. لازم به توضیح است که این بزرگ یا کوچک بودن بر اساس خطری که زندگی فرد را تهدید میکند، یا میزان مزاحمتی که به طور میانگین برای افراد ایجاد میکند قابل تعریف است. چه بسا برای برخی افراد صدای اذان مزاحمتی بزرگ باشد.
با این توضیح، بررسی ماده 18 اعلامیه جهانی حقوق بشر یکی از مواردی است که نقض آن در بسیاری از جوامع مسلمان عادی شده است و از این بابت خطر بزرگی متوجه افراد میشود:
هر انسانی محق به داشتن آزادی اندیشه، وجدان و دین است؛ این حق شامل آزادی دگراندیشی، تغییر مذهب [دین]، و آزادی علنی [و آشکار] کردن آئین و ابراز عقیده، چه به صورت تنها، چه به صورت جمعی یا به اتفاق دیگران، در قالب آموزش، اجرای مناسک، عبادت و دیده بانی آن در محیط عمومی و یا خصوصی است.
در بسیاری از جوامع مسلمان، بازگشتن از دین اسلام و اعلام رسمی آن مجازات سنگینی در حد مرگ دارد. این موضوع که ارتداد خوانده میشود، یکی از اصلیترین محلهای اختلاف شریعت اسلام در بسیاری از جوامع مسلمان با حقوق بشر است. نقض این حق آزادی در انتخاب دین و تغییر آن، چه در قالب عرف و چه در قالب قوانین اتفاق میافتد. معمولا اگر فرد بالغ و عاقلی در یک جامعه اسلامی تصمیم به تغییر دینش بگیرد، از سوی نزدیکان یا عرف یا قوانین منع میشود. مواردی از صدور حکم اعدام در جوامعی که قوانین آنها مبتنی بر شریعت اسلام است ثبت شدهاند و کماکان هم مواردی از این دست در حال اتفاق افتادن هستند. با این حال منع تغییر دین در جوامع مسلمان یک مورد از نقض حقوق بشر است که این «منع کردن» عادی شده است و اعتراض به آن عجیب و گاها جرم است.
مورد دیگری از عادی شدن نقض حقوق بشر در جوامع مسلمان را میتوان در ماده 19 یافت:
• ماده ی ۱۹
هر انسانی محق به آزادی عقیده و بیان است؛ و این حق شامل آزادی داشتن باور و عقیده ای بدون [نگرانی] از مداخله [و مزاحمت]، و حق جستجو، دریافت و انتشار اطلاعات و افکار از طریق هر رسانه ای بدون ملاحظات مرزی است.
در بسیاری از جوامع مسلمان، انتشار کتاب یا بیانیه یا انجام سخنرانی در راستای برحق ندانستن دین اسلام و انتقادهای شخصی نسبت به پیامبر اسلام و قدیسان چه از سوی عرف و چه از سوی قانون منع میشود. به عنوان مثال میتوان به صدور فتوای قتل سلمان رشدی نویسنده کتاب آیات شیطانی اشاره کرد. یا فتواهای مشابه دیگر در زمینه ممنوعیت انتشار چنین آثاری. جنجالهای ایجاد شده در جوامع مسلمان پس از انتشار کاریکاتورهای مربوط به پیامبر اسلام در نشریات غربی، بازداشت جوان عربستانی به دلیل اننتشار چند جمله کوتاه در تویتر با این مضمون که علاقهای به محمد ندارد و او را انسانی عادی میداند و دستگیری و مجازات منتقدان اسلام از این دست موارد نقض حقوق بشر هستند. این نقض شدن حقوق بشر در جوامع مسلمان عادی است و مسلمانان اعتراض به آن را عجیب و حتی گاهی اوقات جرم میدانند.
با بررسی مفاد اطلاعیه جهانی حقوق بشر و اتفاقاتی که در جوامع مسلمان میافتند، میتوان به موارد دیگری از این دست اشاره کرد. هرچند که نقض حقوق بشر(در اثر عمل به شریعت اسلام) در جوامعی که حکومتهای آنها قوانینی مبتنی بر شریعت اسلام دارند بیشتر اتفاق میافتد، نمیتوان گفت که در سایر جوامع مسلمان این اتفاق هرگز نمیافتد. عرف مبتنی بر شریعت اسلام جامعه را به گونهای میسازد که این اتفاقات عادی بشوند و افراد حتی به آن اعتراض نمیکنند هیچ، بلکه اعتراض به آن را عجیب هم میدانند. به نظر میرسد ریشه این عادی شدن علاوه بر درک نشدن لزوم احترام به حقوق بشر، خلاصه شدن تمام جهانبینی و ایدئولوژی افراد حاضر در جوامع مسلمان به شریعت و دستورات اسلام باشد. همینطور مسئله «ایمان» یک عامل اساسی است که باعث شده است این بیتوجهیها عادی شوند. بسیاری از مسلمانان دستورات اسلام را کامل دانسته و عمل به آنها را بر هر مورد دیگری(از جمله رعایت حقوق بشر) ارجح میدانند. این «ارجح دانستن دین بر انسانیت» از کودکی در اذهان افراد نهادینه میشود و در نهایت به صحنهای ختم میشود که در آن کسی را به دلیل بازگشتن از دین و اعلام رسمی آن یا انتشار کاریکاتور بر علیه پیامبر اسلام اعدام میکنند و مردان و زنانی عاقل و بالغ، الله اکبر گویان در حال تماشا هستند.
پ ن:
1- ممکن است عواملی دیگری نیز به جز شریعت اسلام(از جمله دستورات ادیان یا ایدئولوژیهای مکتبی یا نژادپرستی و غیره ) باعث عادی شدن نقض حقوق بشر در جامعهای شده باشند یا بشوند. آن عوامل دیگر هم در جای خود باید مورد توجه قرار گرفته و در مورد یافتن راهی برای غلبه بر آنها بحث شود. با این حال این یکی هم(شریعت اسلام) در حال حاضر یک عامل بزرگ و اساسی نقض حقوق بشر در جوامع مسلمان است که جای بحث دارد.
2- ممکن است عدهای معتقد باشند که دستورات اسلام منطبق بر حقوق بشر است و بر اساس آنها نه مرتدی اعدام میشود، نه جلوی انتشار کتاب یا کاریکاتوری گرفته میشود، نه ازدواجی ممنوع میشود، نه به حریم شخصی کسی تجاوز میشود و هیچ مورد دیگری از نقض حقوق بشر اتفاق نمیافتد. این افراد حق دارند نظر خود را بیان کنند و مثالهایی از چنین جوامع مسلمانی ارائه کنند. با این حال این باعث نمیشود که اتفاقاتی را که تاکنون در جوامع اسلامی به وقوع پیوستهاند نادیده گرفت و آنچه را که شریعت اسلام نامیده میشود تنها تفسیر به رای آنها دانست. واقعیت این است که شریعت اسلام از سوی بسیاری از شارعین و جوامع مذهبی به گونهای معرفی و اجرا میشود(شده است) که زیربنای موارد متعددی از نقض حقوق بشر و عادی شدن آن است.