پشم ریزون ترین موقعیتی که توش بودی
که یا یه چیز ناب و غیر تکرار شدنی بوده
یا چیزی بوده ک با کوچکترین اشتباه بد جور بگا میرفتی
دوستان منتظرم صحبتای جذابتون بشنوم
↩ Mastewine
همین خاطره هاس ک بعضی شبا یاد آدم میفته و ی نفس عمیقو ی لبخند گوشه لبش میفته
بعضی وقتام ازینکه شانس اوردی و بگا نرفتی خیلی حال میکنی😄
↩ Sohrabzone
به جرات میتونم بگم اون دوران ترسی نداشتم چون عقلی نداشتم الان نه تنها جرات نمیکنم به دختر یا زنی چیزی بگم بلکه اگه اونا بهم چیزی بگن قلبم رو هزار میزنه و هر لحظه میگم الانکه یکی بفهمه بیاد جرم بده
↩ amir@negar tala
آره بابا اصلا بعضی موقعیتا ب صلاح نی
انجام دادنش مساوی با بگارفتن و نابود شدنته
ب ریسکش نمیرزه
↩ Sohrabzone
هر چیزی یه دورانی داره الان به بچه ها میریم بیرون اونا به دختره متلک میگن من فرار میکنم
↩ amir@negar tala
من ک تا حالا سراغ دوستی از طریق متلک و تیکه انداختن نرفتن
چون قبول ندارم و واقعیتش حسشو ندارم و تنبلیم میکنه
روز بعد عقدمون اول غروب توی اتاق بودم داشتم سریال می دیدم که خانمم اومد کنارم نشست بغلش کردم و بوسیدمش که گیر داد باید بکنمش درب اتاق باز بود اتاق کناری پر از آدم بود و با کلی استرس یه خورده کردمش از خود بیخود شده بود ول کن نبود ولی زود ارضا شد و تمام شد بعدش احساس کردم همه متوجه شدن یه خبرهایی هست و هرکی میومد این اتاق در میزد وقتی به خانمم گفتم همه فهمیدن گفت فدای سرمون دیروز زنت شدم که نیازمو برطرف کنی دزدی و قتل که نکردم با شوهرم سکس کردم به کسی چه ربطی داره کی میخواد چیزی بگه ؟؟؟خلاصه روز بعدش خانواده اش عمدا بیرون میرفتن و خونه رو خالی کردن و با خیال راحت کردمش و چندبار ارضاش کردم تا خودش گفت دیگه کافیه یه بار هم خونه پدرم توی اتاق شب همه خواب بودن وسط 15 الی 20 نفر بودیم که دوباره ازم خواست بکنمش منم زیر پتو در آوردم گذاشتم توش خودش شروع کرد تلمبه زدن همش استرس داشتم کسی بیدار نشه ولی احساس میکنم کناریمون متوجه شده بود ولی توجهی نکردیم و ادامه دادیم سکس با استرس خیلی لذت بخشه خلاصه که خانمم هروقت هوس کنه هر جایی باشیم باید بکنمش وگرنه ولی کن نیست
روز خواستگاری رفتیم تو اتاق من مثلا حرف بزنیم
ولی سکس کردیم
خیلی سکس خوبی بود
↩ Sohrabzone
مثل من باش بیخیال خودش میاد یه ساک میزنه بعدشم میشینه روش 🤣🤣
↩ keivan60
آره سکس تو موقعیت ریسکی خیلی هیجان داره خصوصا اگ اون شخص خانومتم باشه ک عالیه چون اگ بگا بری نهایت اتفاق خاصی برات نمیفته
من جدا شدم از همسرم ولی یادمه اون موقعی ک باهاش بودم تو همه موقعیتا سکس داشتیم و هیجان داش برامون
↩ Royalezlezi
رفیق من رفته بود خواستگاری
بجاش مخ طرفو زد دوس دخترش شد😄😄😄
↩ amir@negar tala
والا ما هرجور گرفتیم تنگ بازی دراووردن
یسر باید تا یزد بیام
مث اینکه اونجا شرایط فرق میکنه😄
↩ Sohrabzone
بیا باور کن اگه کسی بهت نداد من خودم بهت میدم
↩ amir@negar tala
ن داداش خیلی سعی کردم ب همجنسای خودم ب چشم حشر نگاه کنم ولی نتونستم باور کن پیشنهادم زیاد داشتم😄
همون جنس لطیف و نرم و نازک دخترارو ترجیح میدم😁
↩ Sohrabzone
نه تورو خدا حالا بیا بکن شاید از دختر کم نداشتم🤣🤣
دوست خواهرم، دوست دخترم بود و رفت و آمد خانوادگی هم داشتیم
ی شب ک خونمون مونده بودن بعدی ک همه خوابیدن اومد رو تخت پیش من باهم سکس کردیم
بعد سکس کنارم خوابید ک صدای پا اومد. سریع پاشد منم خودمو زدم ب خواب. مادرم بیدار شده بود اونم بهونه اورد ک دستمال کاغذی میخواستم و رفت
Dust dokhtaram dasht tu mashin baram mikhord manam dashtam mimalidam,shab bud, mashine police az baghalemun rad shod aval nadid engar bad yekam jolotar vaisad, az ayne negash kardam didam dare aghabo negah mikone, sari gaz dadam pichidam ,shans ovordam majbur bud saro tah kone vagarna badjuri dastan mishod,badjuri stress gereftam
بعد از جدایی از همسرم با یک بیوه زن دوست بودم، رفتم خونش. خونش اینطوری بود که از در میرفتی تو سمت راست انباری بود سمت چپ آشپزخانه، بعد هال و انتهای هال اتاق خواب. ویاگرا خورده بودم و داشتم با خیال راحت از کون تو داگی میکردمش که در باز شد و پسر دبیرستانیش اومد داخل هال. …
ادامه…
هیچ راهی نبود، لخت ایستاده بودم با کیری که تا آخرین حد ممکن بلند شده بود مادرش هم لخت جلوم رو تخت. شانس آوردم تا وسط هال اومد که موبایلش زنگ خورد و برگشت پایین ساختمان. فوری لباس پوشیدم خواستم برم بیرون دیدم در داره باز میشه، رفتم تو انباری، زنه هم یک حوله پوشیده بود که یعنی مثلا رفته حمام. پسر اومد تو و احمق کفشهای من و تو آشپزخونه ندید. مادرش بزور کردش تو حمام…
ادامه… ۲
منم لای در انبار را باز کردم که برم بیرون دیدم اون با یک حوله کوتاه ایستاده در حمام را از پشت نگه داشته و با اشاره بمن میگفت برو. باورتون میشه تو اون موقعیت این سالار وقت نشناس من دو باره بلند شد منم رفتم پشت در حمام از کون دوباره کردمش… اونم از ترس هیچی نمیگفت و فقط در حمام را محکم نگه داشته بود… هر وقت یادم میاد هم خنده ام میگیره هم میگم عجب کله خری بودم.
↩ Mr.fu
اوووف من عاشق این موقعیتام
اصلا هیجانش خیلی بالاس لامصب
↩ hosseinshiraz
ما ک چیزی از داستانت نفهمیدیم
ولی دمت گرم حتما چیز باحالی گفتی
↩ ashegh koon va kos
قشنگ از یه قتل ناموسی در رفتی
اونم پسر دبیرستانی ک تو اوج کسخلی و غیرتشه
↩ Nader_khan
از حرکتت خوشم اومد حداقل لاشی بازی در نیوردی
باریکلا
↩ gharghdarlezat
آخه کی با پستونای مامان بزرگش ور میره حشرتو کنترل کن 😄
↩ Mastewine
یعنی اینکه دوس پسرت از ترس تخماش آب رفته بود…شوخی که نیست وسط سکس یکی زنگ خونه رو بزنه 😬 😬 😬