رودِ تنهاییِ من تا ابدیت جاری است
رودِ تنهاییِ من ماضیِ استمراری است
زندگی مثل همین قصّه ی تنهایی من
اختیاری است که در ذاتِ خودش اِجباری است
دل که دل نیست، بلوری ست که از فرطِ غبار
مثل یک ظرفِ عتیقه تَهِ یک انباری است!
موشها ذهنِ مرا، روحِ مرا می کاوند!
چند وقتی ست میانِ تنِ من حفّاری است
درّه ها حاصلِ زخمی ست که از تنهایی
بر تنِ کوه فرود آمده، زخمش کاری است
گاه گِردِ سرِمن کُلّ ِ جهان می گردد
قصّه ی مبهمِ دیوانگی ام اَدواری است
غیر تنهایی بی واژه و گسترده ی من
هر چه در چشمِ جهان هست همه تکراری است…
گاه گاهی دلِ خود را به دلِ من بِسپار!
رودِ تنهاییِ من تا ابدیت جاری است….
یدالله_گودرزی
🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁
↩ Ramin2324
دلبری دارم و عشقی ، که جهانم همه اوست
صبر و آرام دلم ، راحت جانم همه اوست
شور عشقش شده چون آب حیاتی به تنم
تارو پودم، نفسم ، روح و روانم ،همه اوست
گوئیا در نفسش روح مسیحا نفسی ست
آنکه پیرانه سرم کرده جوانم ، همه اوست
ماه رویش به شبی دیدم و زان شب همه دم
سخنم وصف رخش ، ورد زبانم همه اوست
گر چه در پرده نهانست و نیاید به نظر
با خبر از من و اسرار نهانم همه اوست
در نظر بازی ما ، مسجد و میخانه یکیست
کعبه او،صومعه او ، دیر مغانم همه اوست
واعظان وعده ی حوران و بهشتم ندهید
آنکه خود بهترازاین کرده از آنم همه اوست
فاش گفتم سخن از سینه ی درویش پریش
دلبری دارم و عشقی که جهانم همه اوست
حسین_قادری
↩ وحید_لاهیجی
غروبِ جمعه
كه ميشود نميتوان
دل را آرام كرد …!
به هر بهانه ای دلتنگ ميشود…
آشوب ميشود…
بهانه های كودكانه ميگيرد ،
بهانه نبودنِ كسی كه تمامِ
لحظه هايش
را پر از خاطره ميكرد…!
غروبِ جمعه محال ترين
آرزو ها و بهانه ها
سراغ آدم می آيد…
↩ Morteziii
رفتم به کوی خواجه و گفتم:
که «خواجه کو؟»
گفتند: خواجه عاشق و
مست است و
کوبهکو…!
مولانای جان
↩ سالومه۲۸
مرحبا اي پيك مشتاقان بده پيغام دوست
تا كنم جان از سر رغبت فداي نام دوست
واله و شيداست دايم همچو بلبل در قفس
طوطي طبعم ز عشق شكر و بادام دوست
زلف او دام است و خالش دانه آن دام و من
بر اميد دانهاي افتادهام در دام دوست
سر ز مستي برنگيرد تا به صبح روز حشر
هر كه چون من در ازل يك جرعه خورد از جام دوست
ب
↩ Ramin2324
هر شڪایت ڪه
مرا از تو بوَد در دِل تنڪَ
چون ڪنم یاد وصالت همہ از یاد رَود…
قاآنی
↩ Morteziii
غمهای کوچک
پر حرفاند
و غمهای بزرگ، لال …
میشل_دومنتنی
↩ سالومه۲۸
فکر کنم
به بوی عطر تو حساسیت دارم
همین که در ذهنم می پیچد
از چشمم
اشک می آید.
کامران_رسول_زاده
↩ وحید_لاهیجی
صیّادان، ماهی را به یک بار نمیکَشَند. چَنگال در حُلقوم چون رفته باشد، پارهای میکَشَند تا خونش میرود و سُست و ضعیف میگردد، بازش رَها میکنند و همچنین بازش میکَشَند تا به کُلّی ضعیف میگردد. چَنگالِ عشق نیز چون در کامِ آدمی میافتد، حق تعالی او را به تَدریج میکَشَد که آن قوّتها و خونهای باطل که در اوست، پارهپاره از او برود که؛
اِنَّ اللهُ یَقْبِضُ وَ یَبْسُطُ…
فیه_ما_فیه
مولانای جان
↩ سالومه۲۸
وااااااااااااااای عالی بود آبجی عااااااااااااااااااااالی لذت وافی بردم تشکر تشکر عاالی بود❤️ 🙏 🌹
فقط همینو دارم بگم:
چو آفتاب بتاب و به نور لبخندت
مرا که تیره و تارم به عشق روشن کن
معصومه_صابر
↩ سالومه۲۸
در گلشنی که با غم عشق تو بگذرم
گل سرافکنده پیش رمد از ملال من
شانی_تکلو