بعد از داستان اول، یه بانوی دیگه ازم یه داستان سفارشی خواست که براش نوشتم.
دوست دارم نظر شما رو هم بدونم.
بعد از چند ماه بالاخره یه منشی به درد بخور پیدا کردم. تا الآن هر منشیای میومد، یا خنگ و دست و پا چلفتی بود یا انقدر چس کلاس میذاشت که میرفت رو اعصابم و عذرش رو میخواستم. اما این آخری نه. یه زن باهوش که خوب کارش رو بلد بود و از نظر ظاهری هم هیچی کم نداشت. قدش به نسبت خانوما بلند بود و با کفشای پاشنهدارش بلندتر هم میشد و تقریبا تا شونه من میرسید.
دو ماهی از اومدنش گذشته بود. من به هیچ عنوان اهل رابطه برقرار کردن با افراد تو شرکت نیستم ولی اگه این لعبت از دستم میرفت، همیشه حسرتش به دلم میموند. البته از طرز نگاهاش میتونستم بفهمم که خودشم دلش میخواد ولی خب اون بازی رو بلد بود، دلش میخواست خودم وارد عمل بشم.
آخرای وقت کاری بود. کارا رو جوری چیده بودم که فقط من و اون تو شرکت بمونیم. قبلا هم اتفاق افتاده بود و کوچکترین اتفاقی بینمون نیفتاده بود ولی این دفعه میخواستم ببینم تا کجا میشه پیش رفت.
آخرین گزارشارو میدی و خداحافظی میکنی که بری. منم دارم از پشت نگاهت میکنم و لذت میبرم. یه کت و شلوار کرم که موقع راه رفتن کمی از ساق پای سفیدت رو نمایش میده. باسن خوش فرمت هم که کاملا خودنمایی میکنه. جالبیش اینجاست که جوری با بقیه رفتار میکنی که کسی جرات نداره چپ نگات کنه، اما پس چرا موقع حرف زدن با من اینجوری نیست؟
در دفتر رو باز میکنی که به سمت راهرو بری. میگم: «صبر کن.»
پشت به من وایسادی و تکون نمیخوری. میگن خانوما حس شیشم خیلی قویای دارن. فک کنم خودت هم فهمیدی که امروز یه خبراییه نه؟
از جام آروم بلند میشم و با قدمای آروم حرکت میکنم سمتت. مثل یه شکارچی که آروم به سمت شکارش نزدیک میشه. آستینای پیراهن سفیدم رو تا آرنج بالا میزنم. میرسم پشتت. دستم رو از بالای سرت میذارم رو در و آروم در رو میبندم. سرت رو یکم میدی بالا. میخوای دستم رو ببینی نه؟ دستم رو برمیدارم. محکم و جدی بهت میگم: «برگرد.»
چند لحظه میگذره و اتفاقی نمیافته. دوباره محکمتر میگم: «نشنیدی چی گفتم؟ برگرددد!»
بالاخره به خودت میای و آروم برمیگردی سمتم اما سرت پایینه. تقریبا مطمئنم که خودت هم دلت میخواد اما نمیخوام تا به یقین نرسیدم کاری کنم. انگشت اشارهم رو میذارم زیر چونهت و سرت رو آروم میارم بالا. چشمای خمارت دیگه هیچ جایی واسه شک برام نمیذاره. میچسبونمت به در و با ولع میافتم به جون لبات. آخ که چه طعمی داره. دستات رو با دستام بالای سرت نگه میدارم تا کامل در اختیارم باشی. حسابی که لبات رو خوردم، کتت رو از تنت درمیارم و لباست رو به وحشیانهترین شکل ممکنه از تنت میکشم، جوری که صدای جر خوردنش بیاد. به چشات یه لحظه نگاه میکنم و میبینم که هنوز هم خماره و مطمئن میشم که تو هم همینجوری دوست داری.
با یه سوتین مشکی و شلوار کرم جلو وایسادی. چه تیپ قشنگی. برت میگردونم و دوباره میچسبونمت به در. دستام رو میذارم رو سینههات و از روی سوتین میمالمشون. سرت رو میدم عقب و از بالا دوباره شروع میکنم به خوردن لبات. همه بالاتنهت رو میمالم، دستات، شونههات، شکمت و … سوتینت رو هم از تنت درمیارم و سینههای خوش فرمت بالاخره تو دستام جا میگیره. سینههات رو میمالم و نوکشون رو تا جایی که صدات دربیاد میکشم. یکم گردنت رو میخورم و در گوشت میگم: «یجوری میکنمت که حالا حالاها به فکر دادن نیفتی.»
یه لبخند ریز میشینه رو لبات که منو بدجوری وحشی میکنه. موهات رو از پشت میگیرم و میبرمت سمت میزم و خمت میکنم رو میز. با دستام اول یکم رون و پاهات و کونت رو از روی شلوار میمالم. بعد دستام رو میبرم جلوی شلوارت و دکمههای شلوارت رو باز میکنم و شلوارت رو تا زانو میکشم پایین. دقیقا همون چیزی که انتظارش رو داشتم. یه کون سفید و گرد که حسابی باید سرخش کنم. اول حسابی دو طرفش رو میمالم که یکم صدای نالههات بلند شه. بعد اولین ضربه رو میزنم در کونت. صدای نالهت بلند میشه که واسه من خیلی لذتبخشه. جووون با همین اولین ضربه خوب داره رنگش عوض میشه کون خوشگلت. ضربه بعدی رو محکمتر میزنم و نالهی تو هم بلندتر از قبل میشه. بعدی محکمتر… محکمتر. وقتی به اندازه کافی سرخش کردم، اون طرف رو هم سرخ میکنم. دوباره موهات رو میگیرم تو دستم و میکشونمت بالا و سرت رو جلوی صورتم نگه میدارم. زبونم رو میکشم رو اشکایی که از چشات اومده و یه لب محکم ازت میگیرم.
موهات رو به سمت پایین میکشم و بهت میفهمونم که چی میخوام. میشونمت رو زانوهات و همونطور که با یه دستم موهات رو گرفتم، با دست دیگهم اول کمربندم رو و بعد دکمههای شلوارم رو باز میکنم. شلوارم رو میدم پایین و دستت رو از روی شورت میذارم رو کیرم که عین سنگ شده. یکم میذارم برام بمالیش تا حسابی واسه خوردنش تشنه بشی. شورتم رو هم میدم پایین و میگم: «زبونت رو دربیار.»
زبونت رو تا جایی که میتونی میدی بیرون. کیرم رو میگیرم دستم و با سرش به زبونت ضربه میزنم میگم: «چند وقته میخوای بخوریش، ها؟ بالاخره قراره به آرزوت برسی.» کیرم رو تا جایی که میشه میکنم تو دهنت و درمیارم و تو شروع میکنی به سرفه کردن. دوباره همین کارو میکنم و هر دفعه بیشتر لذت میبرم. میدونم که تو هم میبری پس اونجوری نگام نکن. این دفعه کیرم رو نگه میدارم و تو دهنت و میگم: «حالا نوبت خودته. یجوری کیرمو ساک بزن انگار به جونت بنده.»
با ولع شروع میکنی به ساک زدن کیرم. جوووون خوب بلدیا. حسابی خیسش کن که قراره جرت بده. یکم که ساک میزنی، موهات رو محکمتر میگیرم و خودم تو دهنت تلمبه میزنم. انقدر تلمبه میزنم که به نفسنفس بیفتی. بعد موهات رو به سمت بالا میکشم که بلند شی. تو صورتت زل میزنم و فکت رو با دستم میگیرم و فشار میدم: «خوش میگذره یا نه؟»
بیمعطلی دوباره خمت میکنم رو میز و شورتت رو میکشم پایین. کیرم رو تنظیم میکنم و با یه حرکت کیرم رو تا خایه جا میکنم تو کس تنگت.
«آییییییییییییی»
«جووووووون دردت اومد؟ الکی واسه من فیلم بازی نکن»
دستات رو پشت کمرت قفل میکنم و با سرعت شروع میکنم به تلمبه زدن. دیگه رسما داری جیغ میکشی. اگه میدونستم انقدر کیرم رو دوست داری زودتر دست به کار میشدم. بلندت میکنم و با یه دستم گلوت رو میگیرم و با دست دیگهم سینههات رو میمالم و باز به تلمبه زدن ادامه میدم.
«اخخخخ اره جر بده منوووووووووو»
«ای جااااان از این حرفام بلدی پس»
«آرررره بلدم… حالا کجاش رو دیدی»
«فک کنم جندهی درونت داره بیدار میشه»
پایین تنه خودم و تو رو کامل لخت میکنم. به کمر میخوابونمت رو میز و پاهات رو میگیرم و میکشمت سمت خودم که کامل کست بیاد لب میز. دیگه از اون زن مغرور هیچ خبری نیست. الان فقط یه تشنه کیر جلوم خوابیده. کیرم رو میکنم تو کست و پاهات رو میذارم رو شونههام و دوباره محکم شروع میکنم به تلمبه زدن. جوری از لذت ناله میکنی که حس میکنم کل ساختمون الآن میریزن اینجا. کیرم رو میکشم بیرون و دو تا انگشتم رو میکنم تو کست و با سرعت حرکت میدم و تو چشات زل میزنم تا ارضا بشی که با منقبض کردن خودت اینو خیلی راحت میفهمم. کیرم رو دوباره میکنم تو و با دو تا دستام گلوت رو میگیرم و شروع میکنم دوباره به تلمبه زدن. لبات رو که گاز میگیری، میفتم به جون لبات و با قدرت تو کست ارضا میشممممم…
به خودم میام میبینم جفتمون خیس عرقیم و به نفس نفس افتادیم… نگاهمون به هم میفته و یه لبخند به هم تحویل میدیم…
↩ Moonlady
استادی که حالا نه ولی چندتا کلمه میتونم بذارم کنار یه آبی راه بندازم 😁
↩ Moonlady
https://shahvani.com/forum/topic/-به-نظرتون-تحریک-کننده-ست-یا-نه-
اینو پس نخوندی نه؟
↩ Farzam_A_Gentleman
چرا اتفاقا ، اونو اول خوندم …
ولی این یکی رو خیلی دوست داشتم😁
↩ Moonlady
سلیقه ست دیگه… من فک کنم همه رو بلدم 😁
راستی تا حالا با هم صحبت نکردیم نه؟
↩ Moonlady
بد نیست پس یه صحبتی کنیم… شاید اصن یه داستانی ازش دراومد 😁
↩ Farzam_A_Gentleman
😂😂😂😂
نه فک نکنم تایپ شما باشم ، کلا تو ذوقت میخوره😁
↩ Farzam_A_Gentleman
کاملا 😁
ولی از اون جواباس ک دوس نداری بدی چرا و چطوری😁
↩ Moonlady
هر جور عشقته 😁 من کلا صحبت کردن و نوشتن رو دوست دارم… هر وقت دوست داشتی پیام بده 😀
↩ Farzam_A_Gentleman
پس شاید یه روزی بهت پیام بدم ، از اونجا که صحبت کردن رو دوس داریم و الا داستانی ازش در نمیاد😂