از میان تمامی روایتهای اساطیری، حکایت پرومتئوس ِتایتان، تاثیر شگفتی بر جهانبینی من گذاشت.
پرومتئوس پرودگار خِرد و برادر اطلس غولپیکر، در جنگ بزرگ تایتان ها و خدایان در سمت خدایان ایستاد درنتیجه جایگاه رفیعی نزد زئوس یافت.
زئوس از نوع بشر در هراس بود، پس خدایان را از بخشیدنِ آتش و علم به انسان منع کرد.
پرومتئوس شیفته گونه بشر بود. آتش را به انسان رساند و از ترس و سرما رهایش کرد.
پس آنگاه خودخواسته تن به عذاب مجازات زئوس سپرد؛
که تا آخرالزمان در کوه قاف دربند باشد و هر روز عقابِ زئوس جگرش را ببلعد و هرگز مرگ او را نیابد…
زئوس برای تنبیه بشر جعبه پاندورا که حاوی تمامی رنج های بشری؛ گرسنگی، بیماری، مرگ و اندوه بود را به بشر سپرد.
جعبه گُشود و تمامی رنج ها از جعبه روان شد،
و تنها امید در جعبه ماند تا تسلای رنج بشر باشد
موسیقی مد نظر، گل پامچال، فولکلور گیلانی در آواز دشتی
با سه تار اینجانب:
👌 🌹 . داستان پرومته حکایت ایثار و انتقامه که از باستان به ما ارث رسیده .
↩ ایکاروس
مثل تمامی داستان اساطیری،
چیزی فراتر از قصه ارائه میده.
اساطیر چکیده اندیشه، جهانبینی، فرهنگ، احساسات و تاریخ یک جامعه است.
:))
اگر ایران نبودم قطعا رشته اسطوره شناسی میخوندم.