14 ماجرا درمورد مردانی که در گذشته شخصیت چندش‌آوری داشته‌اند، که خواندنشان بسیار مهم است

«متوجه شدم که: دلیل خندیدنشون شوخ‌طبعی من نبوده. می‌خندیدن چون از من می‌ترسیدن»
یکی از ناراحت‌کننده‌ترین واقعیت‌هایی که زن‌هان در برهه‌ای از زندگی با آن دست‌وپنجه نرم می‌کنند، مواجه‌شدن با آدم‌های چندش‌آوری است (که از قضا در بیشتر موارد مرد هستند)، که باعث مزاحمت روانی و جسمی و احساس ناراحتی هستند.
ولی چه چیزی باعث می‌شود که چنین افرادی شیوۀ زندگیشان را تغییر بدهند؟ یکی از کاربران ردیت به نام u/rocketbot99 از آقایانی که قبلاً با خانم‌ها رفتارهای چندشی داشته‌اند، درخواست کرده درمورد عاملی در زندگیشان صحبت کنند که باعث شده پی به اشتباهشان ببرند. در ادامه چندین مورد از تکان‌دهنده‌ترین پاسخ‌ها را بررسی خواهیم کرد.

1. «اگر بخوام درست توصیفش کنم، یه لحظه به خودم اومدم. با دختری آشنا بودم که خیلی آشکار، وسواس‌گونه و افراطی ازم خوشش می‌اومد. چون خیلی بی‌ریخت و بی‌خود بودم، هیچ دوست‌دختری گیرم نمی‌اومد، ولی حالا به‌هر دلیلی که اون زمان داشتم، اصن حوصلۀ دوست‌دختر نداشتم. خیلی خوب می‌شناختمش و با این‌که بهم علاقه‌مند بود، بهش علاقه‌ای نداشتم. به این فکر می‌کردم که وقتی به دختری علاقه ندارم، درست‌ترین تصمیم اینه که باهاش قرار نذارم. بعدش این فکر به ذهنم رسید: بعضی اوقات واقعاً اهل رابطه با یه‌نفر دیگه نیستی»
   
   
   تقصیر تو نیست و اتفاقاً مخالفت با شروع چنین رابطه‌ای کار درستیه. صرفاً به خاطر این‌که کسی مطمئنه به درد تو می‌خوره، مجبور نیستی باهاش رابطه داشته باشی. همین افکار، دید و زندگی منو عوض کرد و متوجه شدم که هرکسی حق داره برای شروع رابطه اختیار کامل داشته باشه.
   کاربر ردیت: u/The_Cracken

2. «وقتی به شکایت زن‌ها از دست پارتنرشون گوش می‌دم، خیلی اوقات به خودم می‌گم چه افتضاح! یه زمانی منم همین کارا رو با یکی می‌کردم. گوش دادن به حرف دیگران تأثیر زیادی روی تغییر شخصیتم داشت»
   
   
   کاربر ردیت: u/jmn242

3. «همیشه برادرم به زن‌ها تیکه می‌نداخت، تا این‌که یه دفه منم باهاش بودم. اون رانندگی می‌کرد و من کنارش نشسته بودم. با فریاد به یه خانمی تو ماشین بغلی گفت که چقدر جذابه. با یه لحن خودمونی ولی کاملاً منطقی بهش گفتم که می‌دونی وقتی مردا این‌جوری باهامون صحبت می‌کنن، خیلی بدمون می‌آد؟ اصن لحن جالب یا جذابی نیست و برعکس خیلی مخرب و توهین‌آمیزه. برادرم ساکت شد، رفت تو فکر و متوجه شدم که حرفم روش اثر کرده»
   
   
   فکر می‌کنم هیچ‌وقت تا اون زمان متوجه نبوده که کاری که می‌کنه جذاب نیست و زن‌ها خوششون نمی‌آد. بعد از اون ماجرا هیچ‌وقت و به‌هیچ وجه ندیدم به کسی تیکه بندازه و واقعاً تبدیل به آدم با شخصیت و محترمی شد.
   کاربر ردیت: u/Barfignugen

4. «رشته توییت‌ها و کامنت‌هایی که تو شبکه‌های اجتماعی می‌خوندم دید منو تغییر دادن. وقتی نظرات دیگرانو می‌دیدم، انگار تو آینه نگاه می‌کردم و واقعاً از فهمیدن اشتباهام به‌خودم اومدم»
   
   
   کاربر ردیت: u/Asteroth555

5. «یه تلنگری به خودم زدم و متوجه شدم من مرکز جهان نیستم. اوایل جوونیم برای یه مدتی مدام دنبال هر دختری که فکر می‌کردم ممکنه دوست‌دخترم بشه گیر می‌دادم. مثلاً ممکن بود یه دختری فقط از من انتظار دوستی داشته باشه یه همکارم باشه ولی من با خودم فکر می‌کردم که عاشقم شده. نمی‌رفتم مزاحمش بشم ولی یه‌کم رفتارم غیرحرفه‌ای و عذاب‌آور می‌شد. این قضیه تقریباً مال ده‌سال پیشه و الان تو شرکتی کار می‌کنم که به‌شدت به چنین رفتارایی از سمت کارمنداش حساسه»
   
   
   کاربر ردیت: u/the_original_Retro

6. «وقتی تازه با اولین دوست‌دخترم قطع رابطه کرده بودم، خیلی دل‌شکسته و ناراحت بودم. مدام بهش زنگ می‌زدم و گریه زاری می‌کردم. حتی تهدیدش کردم که خودمو می‌کشم. این رفتارم برای یه مدت ادامه داشت. یه‌بار که مست بودم، بهش زنگ زدم و تهدیدش کردم که خودمو می‌کشم و رفتم خوابیدم. وقتی بیدار شدم یه پیام صوتی برام گذاشته بود. با گریه ازم خواهش کرده بود که این کارو نکنم. خیلی از رفتارم شرمنده شدم. اون پیام باعث شد با واقعیت خودم روبه‌رو بشم. هردوی ما حق داشتیم که هروقت که لازم بود رابطه رو تموم کنیم و هیچ دلیلی وجود نداشت که از طرف پارتنرمون بابت این تصمیم شکنجه بشیم. رفتارم خیلی نادرست و سمی بود. ازش عذرخواهی کردم و قول دادم هیچ‌وقت دیگه این رفتارمو تکرار نکنم»
   
   
   کاربر ردیت: u/Fire_The_Torpedo2011

7. «سعی کردم با تمام وجود به درد و دل خانما گوش کنم. موقعیت‌های زیادی تو محیطای آنلاین و زندگی واقعی پیش میاد که می‌تونی به حرف همچین آدمایی گوش بدی. خانما گاهی درمورد تجربه‌هاشون و ماجراهایی که با آدمای ناجور و خطرناک داشتن حرف می‌زنن و مردا اکثراً بهشون انتقاد می‌کنن که این چیزی که تعریف می‌کنید این‌قدرم بد نبوده و زیادی دارین شلوغش می‌کنین. آقایون خواهشاً دست از این کاراتون بردارید. یه‌کم به حرف خانما گوش بدید و تو رفتاراتون تجدید نظر کنین. واقعاً فکر می‌کنین کار درستیه که به یه نفر بگید حق نداشته برای آزار و اذیت و مزاحمت معذب بشه؟ نه راستش»
   
   
   کاربر ردیت: u/Theshutupguy

8. «وقتی خیلی رک و صریح بابت کارتون بازخواست بشین. اصلاً متوجه ایراد کارام نبودم. فکر نمی‌کردم که کسی متوجه فساد اخلاقیم شده باشه. فکر می‌کردم کسی نمی‌فهمه. فکر می‌کردم که خیلی باهوشم. ولی یه‌سری از کارام لو رفت (دست خانما رو بی‌دلیل می‌گرفتم یا موضوعای زشتی رو مطرح می‌کردم)، و واقعاً متوجه رفتارم شدم. خیلی آدم ناجور و چندشی بودم و همه هم قضیه رو می‌دونستن»
   
   
   کاربر ردیت: u/Ohigetjokes

9. «وقتی به خودم اومدم که: فهمیدم دلیل خندیدنشون شوخ‌طبعی من نبوده. می‌خندیدن چون ازم می‌ترسیدن»
   
   
   کاربر ردیت: u/kirixen

10. «من اون‌موقع 19سالم بود و تو شهربازی شش پرچم (Six Flags) کار می‌کردم. یه همکار جدیدی داشتم که تقریباً با من تو یه شیفت کار می‌کرد و از همون اول خیلی ازش خوشم می‌اومد. مدام سعی می‌کردم یه‌طوری سر صحبتو باهاش باز کنم و یه‌جوری که جذاب به‌نظر برسه، سر راهش سبز می‌شدم. همۀ این رفتارایی که می‌گم تو روز اول کاریش انجام دادم. روز بعدش اصلاً نیومد سر کار. فهمیدم که داشتم مزاحمش می‌شدم و دوست داشته کار کنه و به پولش نیاز داشته و من فقط دلیلی برای استرس و فشار کاری بیشتر شدم. بعد از اون ماجرا دیگه هیچ‌وقت همکارامو اذیت نکردم و مزاحمشون نمی‌شدم. حتی وقتایی که مطمئنم شخصیتم به یکی از همکارام می‌خوره و ممکنه بهم جواب مثبت بده، سمتش نمی‌رم»
    
    
    کاربر ردیت: u/TehPharaoh

11. «گی بودن من چیزی از بار عذاب‌آوربودن رفتارام کم نمی‌کنه. به‌خاطر این‌که از نظر جنسی به زن‌ها علاقه‌ای نداشتم، همیشه فکر می‌کردم که لزومی نداره مراقب رفتارام و حرفام باشم و چیزایی که می‌گم خانما رو معذب نمی‌کنه، چون با حرفام منظوری ندارم. این احساس من باعث نمی‌شه که دیگرانم از بابت رفتارای من خیالشون راحت باشه و اگر هم بدونن من هم‌جنس‌گرام، بازم مرد‌بودن و بی‌ادبی من توجیه نمی‌شه. پس بهتره مراقب رفتارم با خانما باشم»
    
    
    کاربر ردیت: u/Esosorum

12. «یه ضرب‌المثل معروفی هست که خیلی دید منو تغییر داد. می‌گن مردا از این می‌ترسن که زن‌ها دست رد به سینه‌شون بزنن، ولی زن‌ها از این می‌ترسن که مردا مبادا بکشنشون. خیلی به این جمله فکر کردم و بعد از اون سعی کردم رفتارامو طوری تغییر بدم که کم‌تر باعث نگرانی خانم‌ها باشه. به‌علاوه، زمانی که نشونه‌هایی می‌بینم که متوجه می‌شم یه دختری بهم علاقه نداره، زود عقب می‌کشم و بیش از اون مزاحمش نمی‌شم، حتی اگر خیلی ازش خوشم بیاد»
    
    
    کاربر ردیت: u/CrushHazard

13. «یه بار تو یه محیط عمومی حس کردم که اصلاً خوشم نمی‌آد یه آدمی که نمی‌شناسمش با من سر صحبتو باز کنه. همون موقع به خودم گفتم پس خانما هم حق دارن دوست نداشته باشن که من اینکارو بکنم»
    
    
    کاربر ردیت: u/musicalmath

14. و آخرین مورد: «یه عالمه پست و کامنت از طرف خانما خوندم با این مضمون که اصلاً خوششون نمی‌آد که مردا بهشون زل بزنن یا انواع و اقسام رفتارایی رو نشون بدن که عذاب‌آوره. وقتی به تک‌تک مواردی که براشون ناراحت‌کننده بوده اشاره کردن، سعی کردم درمورد بعضی از رفتارام تجدید نظر کنم. از خانما می‌خوام که هرچیزی که ناراحتشون می‌کنه رو بگن؛ چون واقعاً روش مؤثریه! بعضی خانما تعجب می‌کنن که چه‌طور یه مرد نمی‌دونه که نباید فلان رفتارو از خودش نشون بده؟ خب بعضیا نمی‌دونن، ولی اگر مرتب درموردش صحبت بشه، به بخشی از ناخودآگاه ما تبدیل می‌شه و دیگه تکرارش نمی‌کنیم»
    
    
    کاربر ردیت: u/increasinglybold

آیا شما هم در شرایط خاصی متوجه رفتار زننده یا عجیبتان با زن‌هان بوده‌اید؟ لطفاً درمورد این شرایط در بخش نظرات صحبت کنید. یادتان باشد که هیچ‌کس وظیفه ندارد وقتش را در اختیار شما قرار دهد، به شما علاقه‌مند شود یا حتماً با شما رابطۀ جنسی داشته باشد، حتی اگر شما به آن‌ها علاقه‌مند باشید.

نکتۀ قابل توجه: بعضی از نظرات به دلیل عدم وضوح یا طولانی‌بودن، اندکی اصلاح شده‌اند.

منبع