به نظر خودم سخترین کار یه پسر زدن موهای تخمشه اونم با تیغ از بمب خنثی کردن سختره ? ? ? ?
اینم هست تا حالا بهش فک نکرده بودم ? ? ?
اینکار دیگه واقعا غیر ممکنه ? ?
شاید اینم باشه ولی برای بعضیا راحترین کاره خخخخ
واقعا تو دوره الان اصن کلمه ای به اسم امید معنایی نداره (dash)
اینم بحث جدید سخترین کاری که یه دختر میتونه انجام بده چیه ؟؟؟؟ نظر بدید خانوما
سکس نداشتنو قبول دارم ولی جلق زدن که کار راحتیه دیگه همیشه و همجا دم دسته 🙄 🙄
آره متاسفانه دوره ما دوره گندی شده اصن تکلیفت مشخص نیست
البته نگه داشتن عشقت برای خودت تو این دوره هم کار سختی شده چی برای پسر چی دختر
مگه میشه مگه داریم 🙄 🙄
دستشویی با کیر راستم مصیبتیه برای خودش مخصوصا سر صبح یه ساعت باید نوازش کنی بخوابی مگرنه صاف تو صورتته 🙄 🙄 🙄
دستشویی با کیر راستم مصیبتیه برای خودش مخصوصا سر صبح یه ساعت باید نوازش کنی بخوابی مگرنه صاف تو صورتته 🙄 🙄 🙄
کلا داشتن کیر خودش ی مصیبته 🙄
دستشویی با کیر راستم مصیبتیه برای خودش مخصوصا سر صبح یه ساعت باید نوازش کنی بخوابی مگرنه صاف تو صورتته 🙄 🙄 🙄
کلا داشتن کیر خودش ی مصیبته 🙄
آره بابا بدبدختی داریم هااا ? ? 🙄
درس خوندن وقتی پریودی
دیگه اینو ما پسرا نمیتونیم درک کنیم خدا بهتون صبر بده
آره واقعا اینم کار سختیه تف به این روزگار ? ?
تا وقتی که یک پسر هست، کار سختی انجام نمیده …اما به محض اینکه مرد بشه ک**نش پارس!
خانم سکسی اصنم باشخصیت نیست داری اشتباه میزنی 🙄
هستن دادا…سنت نمیرسه
اینو قبول دارم خخخ
خوابوندن کیرش وقتی که تو یه مکان عمومی یا مهمونی شق شده! یعنی هیچ کاریش نمیتونی بکنی. برا من که زیاد اتفاق افتاده. مثلا تو مهمونی تو جمع مهمونا نشستی و یهو خیلی الکی الکی شق میشه (واقعا بعضی وقتها الکی بلند میشه و کرم ریزی میکنه) تو این شرایط که اصلا نمیشه جلوی مهمونا بهش دست بزنی. اگر هم بخوای با فکر کردن بهش این کار رو بکنی که بدتر بلند تر میشه و نتیجهء عکس میده. حالا اگه تو این شرایط لازم باشه که از جات بلند شی که دیگه هیچ.. یادم نمیره تازه ازدواج کرده بودم و خونهء پدر خانومم بودیم و نشسته بودم رو مبل که سالارمون بلند شد و عجیب هم بلند شد. منم شلوار راحتی پوشیده بودم و کاملا آزادانه خودش رو میزد به در دیوار! هر چی صبر کردم که خودش بخوابه، نشد. آروم یکی از بالشتک های مبل رو برداشتم و گذاشتم رو پام و یه نفس راحت کشیدم تا اینکه سفرهء شام رو آوردن که پهن کنن. یه سرش رو باجناقم گرفته بود و اون سرش رو زمین بود و فقط من و پدر خانومم اون طرف نشسته بودیم که خیلی ضایع بود اگه بلند نمیشدم و کمک نمیدادم. خلاصه باجناقم هی میگفت فلانی بلند شو کمک بده و منم میگفتم حالا بقیه وسایل رو بیار تا بعد. اونقدر اصرار کرد که مجبور شدم بگم پام درد میکنه (آخه احمق با این حرفت که قشنگ نگاه همه رو معطوف کردی به پاهات!) پدر خانومم بلند شد که بیاد طرف من و ببینه مشکل چیه و منم اونقدر استرس داشتم و به فکر کیر شق شده ام بودم که لامصب شده بود عین سنگ. خلاصه یهو بلند شدم که سریع برم تو اتاق که تا بلند شدم همهء نگاهها رفت به سمت سالار خاک تو سر!! اصلا یه وضعی... یعنی قشنگ همه دیدن. خلاصه رفتم تو اتاق و یه شلوار درست پوشیدم تا دوباره این اتفاق ناگوار نیوفته. همون شبش خانومم گفت که خواهرش و بقیهء زنها بهش تیکه انداختن که چرا شوهرت اینقدر مست و بی جنبه است که تو مهمونی شق کرده. - یه بار هم رفته بودیم مسافرت و من تو ماشین خالم اینا بود که آخر شب رسیدیم دم در خونه شون و شوهر خالم به پسرش گفت برو پایین و در رو باز کن... (پسرا میدونن چی میگم) این پسر خالهء ما هم تو خواب شق کرده بود و نمیتونست از ماشین بره پایین و به من گفت که برم پایین. باباش هم بهش برخورد و گفت وقتی یه کاری رو ازت میخوام باید خودت انجامش بدی و به مهمون نگو. این بدبخت هم هرچی گفت، باباش راضی نشد و مجبور شد از ماشین بره پایین. حالا شرایط به چه صورت بود؟ آخرِ شب همه جا تاریک و فاصلهء ماشین تا درب حیاط حدود 2 متر بود و چراغ ماشین هم روشن! قشنگ انگار کائنات برنامه ریزی کرده بود که اون شب همه کیر شق شده اش رو ببینن... خلاصه این بیچاره هم از ماشین رفت پایین و هرچی با دست جا به جاش کرد افاقه نکرد و مجبور شد دست بذاره رو شکمش و با کمر کاملا خمیده در رو باز کنه! مُرده بودم از خنده. باباش میگفت چرا دستت رو گذاشتی رو شکمت؟( آخه اگه یادتون باشه درهای قدیمی رو وقتی قفل میکردی باید با یه دست اونو میکشیدی و با دست دیگه ات کلید رو میچرخوندی) اونم میگفت که دلم درد میکنه. خلاصه دو سه بار با اون وضعیت خودش رو زد تو در که در رو باز کنه که باباش دلش سوخت و گفت برو کمکش کن.... (یادش بخیر. چند سالی میشه که فوت کرده، روحش شاد...)
🙄 🙄 🙄 🙄
خب مجبوری؟؟؟نکش،ماتحت لقش،این همه دختر
بعضیا اینقد سینگلی فشار میاره مجبرو میشن دیگه خخخ