خاطرات سکسی افراد متاهل از همسرشون در مهمونی و یا بیرون

1395/11/13

دعوت بودیم مهمونی خونه کامران من نمیتونستم زود برم واسه همین خانمم به همراه دوستش زودتر رفتن . بعد از اتمام کارم حدود ساعت یازده رسیدم اونجا همه دختر پسرا قاطی بودن و در حال رقص و البته همگی مست. خاننمو پیدا نکردم ولی دوستش مهسا رو دیدم اومد سمتم سراغ خانمم رو گرفتم گفت که رفته بالکن سیگار بکشه وقتی رفتم دنبالش همین که پرده رو کنار زدم دیدم حمید دوست صمیمی کامران دستشو انداخته کمر همسرم و کشیدش بغل خودش و بند لباس همسرم از رو شونش افتاده رو بازو و هردو داشتن سیگار میکشیدن این صحنه برام جذاب و البته خوشایند بود.

39662 👀
0 ❤️
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید .

2017-07-23 05:13:27 +0430 +0430

خاطرات شمالو فراموش نکنیم

1 ❤️

2017-07-29 05:19:55 +0430 +0430
نقل از: anita arvin سفری به آنتالیا داشتیم وقتی به هتل رسیدیم کلی خسته شده بودیم هواپیما تاخیر داشت لیدر دیر اومده بود تو فرودگاه نشتسته بودیم و منتظر با همسفرامون آشنا شدیم یه زن و مرد جا افتاده تقریبا 45 ساله و خوش تیپ خانمش بهش نمیومد 40 ساله باشه خیلی خوب مونده بود میگفت یه دختر داره و دانشجو هست و شوهرش هم طلاساز بود . بگذریم وقتی رسیدیم هتل اول دوش گرفتیم اول من و بعد شوهرم رفت دوش بگیره منم روی تخت دراز کشیدم. یه کم گذشته بود که در زدن با حوله رفتیم پشت در و در را نیم باز کردم دیدیم همون همسفرمون هست عذرخواهی کرد و با صدای خوشگل و عشوه خاص ما رو به شام دعوت کرد من هم تشکر کردم داشتم ازش میپرسیدم کجا شام بریم دیدم چشماش به چاک سینه هام افتاده و خیره شده بود به خودش اومد یه دفعه گفت ببخشید خیلی خوشگله حیفه آدم نبینه . منم از خدا خواسته گفتم دقیقا و به شلوارش نگاه کردم که دیدم کیرش شق شده اونم دو دستشو گرفت جلوش گفت ببخشید منم گفتم خوشگله حیفه آدم نبینه . هر دومون زدیم زیر خنده و بعدش خداحافظی کرد و رفت . وقتی اومدم روی تخت همش برای شب نقشه میکشیدم وسوسه شدم باهاش سکس کنم بالاخره شب شد و رفتیم شام یه لباس نازک قرمز و توری با دامن کوتاه پوشیدم و موهامو از پشت بستم وقتی امومدیم سر میز اول خانمش با ما دست داد و روبوسی کرد و وقتی شوهرمو می بوشید با دوستش شونه هاشو گرفت و گفت ماشاالله مانکنی . حسودیم شد ولی وقتی شوهرش با شوهرم دست داد و روبوسی کرد به طرف من اومد با دست داد و وقتی می بوسید درگوشم گفت عاشقت شدم . راستش حس عجیبی داشتم بگذریم خلاصه کنم . وقتی قرار شد بریم سر میز و غذا بیاریم شوهرم با خانم دوستمون رفتن و وقتی میخاستم منم بلند بشم اون بهم گفت بشین کارت دارم منم نشستم بهم گفت میخوام باهات یه شب سکسی داشته باشم نظرت چیه من لبام قفل شده بود گفتم آخه حرفمو قطع کرد گفت نگران نباش خانومم شوهرتو میسازه . بعد از شام ما رو به اتاقشون دعوت کردن وقتی رفتیم سرو مشروب داشتن ما هم خوردیم شوهرم هم خیلی خورد جوری که حالش ناجور بود حرفای ناجور میزد وقتی بلند شدم برم بالای سرش تا کمی نوازشش کنم خانمش گفت بشین من بهش میرسم . رفت و بلندش کرد و روی تخت خوابوندش و کنارش خوابید وسرشو مالش میداد دستاشو مالش میداد همینطور که داشتم نگاشوم میکردم یه چیز گرم و نرم به گوشم خورد برگشتم دیدم شوهرش از زیپ شلوار درآورده داره میماله به گوشم خیلی حالم بد شد آخه عاشق ساک زدن هستم یه نگاه کردم به خانومش با چشمک به من گفت کارتو بکن من هم شروع کردم به ساک زدن اون هم موهامو میمالوند بلندم کرد لبامو چسبید لباسمو در آورد فقط سوتین با شورت تنم بود بعدش بند سوتین منو در آورد شروع کرد به خوردن سینه هام بعدش کم کم رفت پایین و شورتمو درآورد و شورع کرد به لیس زدن اومد پشتم و گفت دستامو بزارم روی میز و خم شم بعدش هم کیرشو می مالوند به کوسم اونقدر مالوند که دیونه شدم گفتم بکن توش. شروع کرد به کردن کوسم چند دقیقه بعد در آورد و گغت بیا بخورش منم شروع کردم به خوردن که آبشو ریخت تو دهنم . داغ داغ بود . بعدش شروع کردن به لب گرفتن من. بعدش انداخت منو رو تخت که یه دفعه دیدم زنش لخت کنار شوهرم خوابیده و داره کیر شوهرمو میخوره همینطور که میخورد آب کیر شوهرم اومد و اونم با دست ریخت رو شکمش . وقتی سرحال شدیم ساعت 2 نیمه شب بود اونها روی کاناپه خواب بودن و ماهم روی تخت و شوهرم گفت بریم اتاقمون که ما هم داشتیم آماده می شدیم که بیدار شدن و تعارف کردن بمونیم که شوهرم گفت خیلی خستس و از شون خداحافظی کردیم . تا روزی که برگردیم فرصتی دیگه نشد با هم باشیم ولی خاطرش واقعا لذت بخشه.

دمتون گرم عالی بود
بازم بنویس از این خاطراتت

0 ❤️

2017-07-29 06:11:28 +0430 +0430
نقل از: anita arvin سفری به آنتالیا داشتیم وقتی به هتل رسیدیم کلی خسته شده بودیم هواپیما تاخیر داشت لیدر دیر اومده بود تو فرودگاه نشتسته بودیم و منتظر با همسفرامون آشنا شدیم یه زن و مرد جا افتاده تقریبا 45 ساله و خوش تیپ خانمش بهش نمیومد 40 ساله باشه خیلی خوب مونده بود میگفت یه دختر داره و دانشجو هست و شوهرش هم طلاساز بود . بگذریم وقتی رسیدیم هتل اول دوش گرفتیم اول من و بعد شوهرم رفت دوش بگیره منم روی تخت دراز کشیدم. یه کم گذشته بود که در زدن با حوله رفتیم پشت در و در را نیم باز کردم دیدیم همون همسفرمون هست عذرخواهی کرد و با صدای خوشگل و عشوه خاص ما رو به شام دعوت کرد من هم تشکر کردم داشتم ازش میپرسیدم کجا شام بریم دیدم چشماش به چاک سینه هام افتاده و خیره شده بود به خودش اومد یه دفعه گفت ببخشید خیلی خوشگله حیفه آدم نبینه . منم از خدا خواسته گفتم دقیقا و به شلوارش نگاه کردم که دیدم کیرش شق شده اونم دو دستشو گرفت جلوش گفت ببخشید منم گفتم خوشگله حیفه آدم نبینه . هر دومون زدیم زیر خنده و بعدش خداحافظی کرد و رفت . وقتی اومدم روی تخت همش برای شب نقشه میکشیدم وسوسه شدم باهاش سکس کنم بالاخره شب شد و رفتیم شام یه لباس نازک قرمز و توری با دامن کوتاه پوشیدم و موهامو از پشت بستم وقتی امومدیم سر میز اول خانمش با ما دست داد و روبوسی کرد و وقتی شوهرمو می بوشید با دوستش شونه هاشو گرفت و گفت ماشاالله مانکنی . حسودیم شد ولی وقتی شوهرش با شوهرم دست داد و روبوسی کرد به طرف من اومد با دست داد و وقتی می بوسید درگوشم گفت عاشقت شدم . راستش حس عجیبی داشتم بگذریم خلاصه کنم . وقتی قرار شد بریم سر میز و غذا بیاریم شوهرم با خانم دوستمون رفتن و وقتی میخاستم منم بلند بشم اون بهم گفت بشین کارت دارم منم نشستم بهم گفت میخوام باهات یه شب سکسی داشته باشم نظرت چیه من لبام قفل شده بود گفتم آخه حرفمو قطع کرد گفت نگران نباش خانومم شوهرتو میسازه . بعد از شام ما رو به اتاقشون دعوت کردن وقتی رفتیم سرو مشروب داشتن ما هم خوردیم شوهرم هم خیلی خورد جوری که حالش ناجور بود حرفای ناجور میزد وقتی بلند شدم برم بالای سرش تا کمی نوازشش کنم خانمش گفت بشین من بهش میرسم . رفت و بلندش کرد و روی تخت خوابوندش و کنارش خوابید وسرشو مالش میداد دستاشو مالش میداد همینطور که داشتم نگاشوم میکردم یه چیز گرم و نرم به گوشم خورد برگشتم دیدم شوهرش از زیپ شلوار درآورده داره میماله به گوشم خیلی حالم بد شد آخه عاشق ساک زدن هستم یه نگاه کردم به خانومش با چشمک به من گفت کارتو بکن من هم شروع کردم به ساک زدن اون هم موهامو میمالوند بلندم کرد لبامو چسبید لباسمو در آورد فقط سوتین با شورت تنم بود بعدش بند سوتین منو در آورد شروع کرد به خوردن سینه هام بعدش کم کم رفت پایین و شورتمو درآورد و شورع کرد به لیس زدن اومد پشتم و گفت دستامو بزارم روی میز و خم شم بعدش هم کیرشو می مالوند به کوسم اونقدر مالوند که دیونه شدم گفتم بکن توش. شروع کرد به کردن کوسم چند دقیقه بعد در آورد و گغت بیا بخورش منم شروع کردم به خوردن که آبشو ریخت تو دهنم . داغ داغ بود . بعدش شروع کردن به لب گرفتن من. بعدش انداخت منو رو تخت که یه دفعه دیدم زنش لخت کنار شوهرم خوابیده و داره کیر شوهرمو میخوره همینطور که میخورد آب کیر شوهرم اومد و اونم با دست ریخت رو شکمش . وقتی سرحال شدیم ساعت 2 نیمه شب بود اونها روی کاناپه خواب بودن و ماهم روی تخت و شوهرم گفت بریم اتاقمون که ما هم داشتیم آماده می شدیم که بیدار شدن و تعارف کردن بمونیم که شوهرم گفت خیلی خستس و از شون خداحافظی کردیم . تا روزی که برگردیم فرصتی دیگه نشد با هم باشیم ولی خاطرش واقعا لذت بخشه.

این سایت بخش داستان داره و کلی ازین تخیلات هم توش نوشتن
این تاپیکها جای نوشتن خاطرات واقعیه

0 ❤️

2017-08-04 21:30:54 +0430 +0430
نقل از: SuperHotBoy2017 دختر یا خانوم واسه رابطه تلفنی یا حضوری بخونه

روز پیش بازنم رفتیم نمک ابرود یه ویلا تو جنگل اجاره کردیم شبو استراحت کردیم صبح زنم گف بریم جنگل گفتم باشه رفت اماده شد یه شلوار اسلش فاق کوتاه تنگ با یه تیشرت سفید رنگ شرت سبزفسفریش با سوتیینش معلوم بود به دلیل بزرگی کونش شرت کوچیکش تو شلوار خیلی تابلو بود یه ده دیقه که بالا رفتیم با سه تا جون روبه رو شدیم اونا پایین می اومدن تا مارو دیدن مسیرو عوض کردن دنبالمون را افتادن به زنم گفتم کونت کار خودشو کردا اومدن دنبالت…

3

1 ❤️

2017-08-06 04:55:11 +0430 +0430

هنوزم با اون دوستت رابطه داری؟ واکنشتون چی بود؟

0 ❤️

2017-08-06 04:57:48 +0430 +0430
نقل از: babakof من متاسفانه تنها خاطره سكسيم اينه مه يه بار كه داشتيم دسته جمعي بازي ميكرديم خانمم باخت و كف پاي دوستم كه برنده بود رو دو بار ليس زد با توجه به اين كه من فتيش دارم بعدش كلي حال كردم فقط ناراحتم از اينكه چرا فيلم يا عكس نگرفتم :(

بسار عالی
اره اگه عکسی داشتی همیشه برات تکرار میشد

0 ❤️

2017-08-06 05:00:08 +0430 +0430
نقل از: huawel
نقل از: SuperHotBoy2017 دختر یا خانوم واسه رابطه تلفنی یا حضوری بخونه

روز پیش بازنم رفتیم نمک ابرود یه ویلا تو جنگل اجاره کردیم شبو استراحت کردیم صبح زنم گف بریم جنگل گفتم باشه رفت اماده شد یه شلوار اسلش فاق کوتاه تنگ با یه تیشرت سفید رنگ شرت سبزفسفریش با سوتیینش معلوم بود به دلیل بزرگی کونش شرت کوچیکش تو شلوار خیلی تابلو بود یه ده دیقه که بالا رفتیم با سه تا جون روبه رو شدیم اونا پایین می اومدن تا مارو دیدن مسیرو عوض کردن دنبالمون را افتادن به زنم گفتم کونت کار خودشو کردا اومدن دنبالت…

3

فکر کنم تا بالا که رسیدین یه لشکر دنبالتون افتاده باشن

0 ❤️

2017-09-17 22:36:17 +0430 +0430
نقل از: hastikian2012
نقل از: huawel
نقل از: SuperHotBoy2017 دختر یا خانوم واسه رابطه تلفنی یا حضوری بخونه

روز پیش بازنم رفتیم نمک ابرود یه ویلا تو جنگل اجاره کردیم شبو استراحت کردیم صبح زنم گف بریم جنگل گفتم باشه رفت اماده شد یه شلوار اسلش فاق کوتاه تنگ با یه تیشرت سفید رنگ شرت سبزفسفریش با سوتیینش معلوم بود به دلیل بزرگی کونش شرت کوچیکش تو شلوار خیلی تابلو بود یه ده دیقه که بالا رفتیم با سه تا جون روبه رو شدیم اونا پایین می اومدن تا مارو دیدن مسیرو عوض کردن دنبالمون را افتادن به زنم گفتم کونت کار خودشو کردا اومدن دنبالت…

3

فکر کنم تا بالا که رسیدین یه لشکر دنبالتون افتاده باشن

یکی دوتا خاطره دارم ولی نمیتونم بگم

0 ❤️

2017-09-20 14:42:53 +0430 +0430

جون زن من خیلی شیطونی انقده به غریبه ها کون داده از یه فرسخی کونش تابلو

2 ❤️

2018-04-03 09:57:10 +0430 +0430

من هیچ باورم نمیشد. اما در ترکیه شاهد صحنه های داغ و پر هیجان بودم. بین همسرم و کارمند هتل.

1 ❤️

2018-04-12 20:59:27 +0430 +0430
نقل از: S2031343 دوستان شهوانی گفتن این خاطره سکس هنگامی که خودمان سکس میکردیم و تازه متوجه شدیم که بعععععله زنمون بندو اب داده کار ساده ای نبود . ولی من با مهربانی از او دلجویی کردم و کار او را یک کار فداکارانه به حساب آوردم . در حالی که به مرور متوجه شدم که قبل از این اقای کیر کلفت بنگاهی هم هفت بار دیگر با مردهای متفاوت از قبیل بوتیک در هفت حوض و سوار شدن در ماشین در سه نوبت و با کارمند مخابرات دیتا و با دکتری که منشی اش بوده به دفعات و حتی با یکی از دوستانم که رفت و آمد هم داشیم سکس داشته و با آنها براحتی خوابیده. من هم او را سرزنش نکردم چون خودم مقصر هستم و با فانتزی های متعدد او را روشن و بی پروا ساختم و بطور کامل ترس از خیانت را درونش کشته بودم.

تجارب عالی داشتین امیدوارم همیشه شاد باشید کنار هم و سرشار از فانتزی و سکسای متنوع

0 ❤️

2018-12-15 18:11:18 +0330 +0330
نقل از: نرگس.متاهل.هات فک کنم شوهرم خیلی خاطره از من داشته باشه خخخخخخ نه بابا شوخی کردم خاطره خاصی نداریم

مهسا ي ساپورت زاپ دار پوشيد با ي نيم تنه جلو باز تور نشس تو ماشين راه افتاديم تو جاده كيرمو كرده بود دهنش شاسي بلندا همه ميديدن گفتم مهسا همه دارن ميبيننت گفت ب كيرت ببينن كير ميخوام من حالا كه اينجوريه الان ي كاري ميكنم خل شد سوتينشو در اورد گرفت دستش از شيشه داد بيرون همه ميديدن سوتينشو يهو از دستش ول شد شورتشو در اورد داد بيرون همه نگاه ميكردنً ديد جلوتر ي مغازست دستشو اورد تو گفت جلو اون پسره وايسا وايسادم شيشرو داد پاين گفت سلام پسر گفت سلام گفت بيا برات ي هديه دارم شرتو داد ي بوس براش فرستاد گفت گاز بده ناهار كنار ي رودخونه خورديم اونجا برام ساك زد رفتيم رسيديم شمال يكي از اين ويلايي ها نگه داشتم زنم گفت ويلا ميخام خط اول دريا داري؟ خيلي با عشوه گفت مرده هم همش ب خط سينش نگاه گفتم بهش بشين تو ماشين بريم مهسا هم تو راه هي ميرقصيد و ممه هاشو ميلرزوند تو اينه ديدم داره كيرشو ميماله رسيديم مهسا پياده شد رفت جلو ويلا يارو هم پشت مهسا رفت مهسا دولا شد ي سنگ برداشت از زمين
فاصلشون اينقدر نزديك بود تا دولا شد بيهوا يارو خورد بهش كيرش خورد ب كون مهسا هسا گفت اي يارو گفتم ببخشيد مهسا لبخند زد گفت عيب نداره سنگاش خيلي قشنگن مرده در و باز كرد رفتيم تو من جلو رفتم بعد مهسا بعد اون يجا چسبيده بود تقريبا بهش منم اونور بودم اون همش پشت مهس راه ميرفت مهسا يهو دولا شد ب بهونه بند كفشش دوباره خوردن به هم اينبار هيچي نگفت مهسا كونشو يكم داد عقب تعريف ميكرد گنده شدن كيرشو حس كردم لاي كونم پسره منو ديد دارم نگاه ميكنم اومد سمت من زود از خونه تعريف كرد گفت اينجا خيلي جا داره گفتم اقا شبي چنده اينجا مهسا بلند شد گفت بايد ارزون بدي ب ما طرف گفت حتماا شبي ٥٠ خوبه؟ مهسا دوييد اومد بغلم گفت خيلي خوبه مگه نه لبمو خورد جلوش گفتم عاليه گفت خب اقا بيا همه جارو ب من نشون بده علي تو هم برو چمدونارو بيار اونا رفتن بالا منم رفتم وسايلو بيارم تو از ماشين مهسا از پله ها با اين ساپورت رف بال تو اناق خواب مهسا رفت پشت پنجره يارو رفت جسبوند بهش مهسا ميگفت داش درمورد منظره حرف ميزد و كيرشو فشار ميداد ب كونم ا يارو هم داشت فشار ميداد بد جور مهسا هم پنجررو باز كرد دولا شد پاينو ببينه مهسا از بالا منو ديد صدا زد گفت عاليه ديدم هي داره عقب جلو ميشه ميخوره لبه پنجره مرده هم ب مهسا گفت ديدي داره مياد بگو ادامه دارد

1 ❤️

2018-12-15 18:58:36 +0330 +0330
نقل از: badboyiranian سلام ما در این حد تجربه نداشتیم، اما خوب وقتی که رفتیم ترکیه، اونجا خانمم توی پارک آبی استانبول بیکینی پوشید. تجربه خیلی خاصی بود. از تهران که می خواستیم بریم، من بهش گیر دادم که به جای مایو یه تیکه، بیکینی برداره و بعد از کلی بحث قبول کرد. وقتی رفتیم اونجا، صبح روزی که می خواستیم بریم پارک آبی، توی هتل بیکینی رو پوشیده بود و می خواست روش لباس بپوشه، من کیرم شق کرده بود و باورم نمی شد که قراره همین طوری جلوی بقیه باشه. خلاصه یه تاپ و شلوارک پوشید و رفتیم. وقتی رفت توی رختکن و برگشت، داشتم از لذت می مردم که خانمم این شکلیه. یه سری پسر عرب هم بودن که بدون هیچ خجالتی از من و خانمم، خیره شده بودن و سینه ها و باسنش رو دید می زدن. من ندیده بودم کسی این قدر راحت دید بزنه! منم داشتم حسابی لذت می برم، هر چند همسرم معذب شده بود. بعدشم یکی دو دفعه سوتینش از روی سینه رفت کنار و سینه هاش دیده شد که اینم کلی حال داد. دفعه اول زود بهش گفتم، اما دفعه دوم یک دقیقه تقریبا چیزی نگفتم تا خودش فهمید. البته نمی دونم کسی دید یا نه، چون توی استخر بودیم.

سلام منم دقیقا این تجربه را امسال تابستان در اکوا پارک استانبول داشتم با این تفاوت که خواهر زنم و شوهرش هم بودن… یادش بخیر خیلی خوش گذشت از صبح ساعت ۱۰ تا عصر ساعت ۶ کلی حال کردیم مخصوصا کف پارتی…و ابو …ویسکی…امیدوارم شما هم همین تجربه ای را هرچه زودتر شاهدش باشین

0 ❤️

2018-12-15 20:37:48 +0330 +0330
نقل از: hastikian2012 کسی خاطره سکسی نداره؟؟؟؟؟؟

این خاطره رو بخونید و کامنت بزارید
“سکس یهویی ولی دویت داشتنی”

0 ❤️

2019-01-29 22:09:58 +0330 +0330
نقل از: Mhs0ali
نقل از: نرگس.متاهل.هات فک کنم شوهرم خیلی خاطره از من داشته باشه خخخخخخ نه بابا شوخی کردم خاطره خاصی نداریم

مهسا ي ساپورت زاپ دار پوشيد با ي نيم تنه جلو باز تور نشس تو ماشين راه افتاديم تو جاده كيرمو كرده بود دهنش شاسي بلندا همه ميديدن گفتم مهسا همه دارن ميبيننت گفت ب كيرت ببينن كير ميخوام من حالا كه اينجوريه الان ي كاري ميكنم خل شد سوتينشو در اورد گرفت دستش از شيشه داد بيرون همه ميديدن سوتينشو يهو از دستش ول شد شورتشو در اورد داد بيرون همه نگاه ميكردنً ديد جلوتر ي مغازست دستشو اورد تو گفت جلو اون پسره وايسا وايسادم شيشرو داد پاين گفت سلام پسر گفت سلام گفت بيا برات ي هديه دارم شرتو داد ي بوس براش فرستاد گفت گاز بده ناهار كنار ي رودخونه خورديم اونجا برام ساك زد رفتيم رسيديم شمال يكي از اين ويلايي ها نگه داشتم زنم گفت ويلا ميخام خط اول دريا داري؟ خيلي با عشوه گفت مرده هم همش ب خط سينش نگاه گفتم بهش بشين تو ماشين بريم مهسا هم تو راه هي ميرقصيد و ممه هاشو ميلرزوند تو اينه ديدم داره كيرشو ميماله رسيديم مهسا پياده شد رفت جلو ويلا يارو هم پشت مهسا رفت مهسا دولا شد ي سنگ برداشت از زمين
فاصلشون اينقدر نزديك بود تا دولا شد بيهوا يارو خورد بهش كيرش خورد ب كون مهسا هسا گفت اي يارو گفتم ببخشيد مهسا لبخند زد گفت عيب نداره سنگاش خيلي قشنگن مرده در و باز كرد رفتيم تو من جلو رفتم بعد مهسا بعد اون يجا چسبيده بود تقريبا بهش منم اونور بودم اون همش پشت مهس راه ميرفت مهسا يهو دولا شد ب بهونه بند كفشش دوباره خوردن به هم اينبار هيچي نگفت مهسا كونشو يكم داد عقب تعريف ميكرد گنده شدن كيرشو حس كردم لاي كونم پسره منو ديد دارم نگاه ميكنم اومد سمت من زود از خونه تعريف كرد گفت اينجا خيلي جا داره گفتم اقا شبي چنده اينجا مهسا بلند شد گفت بايد ارزون بدي ب ما طرف گفت حتماا شبي ٥٠ خوبه؟ مهسا دوييد اومد بغلم گفت خيلي خوبه مگه نه لبمو خورد جلوش گفتم عاليه گفت خب اقا بيا همه جارو ب من نشون بده علي تو هم برو چمدونارو بيار اونا رفتن بالا منم رفتم وسايلو بيارم تو از ماشين مهسا از پله ها با اين ساپورت رف بال تو اناق خواب مهسا رفت پشت پنجره يارو رفت جسبوند بهش مهسا ميگفت داش درمورد منظره حرف ميزد و كيرشو فشار ميداد ب كونم ا يارو هم داشت فشار ميداد بد جور مهسا هم پنجررو باز كرد دولا شد پاينو ببينه مهسا از بالا منو ديد صدا زد گفت عاليه ديدم هي داره عقب جلو ميشه ميخوره لبه پنجره مرده هم ب مهسا گفت ديدي داره مياد بگو ادامه دارد

پس کو ادامه ش؟

0 ❤️










‌آگهی‌های دوستیابی

نمایش آگهی های دوستیابی بستگی به علاقه شما دارد. برای دیدن آگهی مرتبط با علاقه تان لطفا پروفایل تان را » ایجاد یا ویرایش کنید «