خاطرات لز من با رویا و مامانش

1395/09/15

****خاطرات لز من با رویا و مامانش قسمت اول
بالاخره تصمیم گرفتم خاطرات لزم رو بنویسم و اگه داستان سازی بلد نیستم ببخشید چون فقط خاطره مینویسم.
۲۱ سالم بود که تو دانشگاه با رویا آشنا شدم و به مرور خیلی صمیمی شدیم.
من از یه خونواده مذهبی هستم و دوستی با پسر یعنی اخر ترس و به خاطر همین بهترین دوستم شده بود رویا که با مامانش تنها زندگی میکرد.البته خودمم هیچ میلی به دوست پسر گرفتن نداشتم.رویا هم از این نظر خیلی شبیه من بود،دختری که کاملا آزاد بود ولی هیچوقت دوست پسر نمیگرفت واین بود که رویا شده بود بت من اونایی که واقعا لزبین هستن متوجه میشن من چی میگم.
به قدری با رویا صمیمی بودم که شده بود تمام زندگیم وخانواده هم که میدیدن اون یه دختره منو توی رابطه با اون ازاد گزاشته بودن.
وقتایی که میرفتیم استخر خیلی شوخی میکردیم و من فکرشم نمیکردم اینا مقدمه باشه برای لز ولی کم کم شوخیها زیاد شد با هم میرفتیم حمام و توی حمام برای اولین بار جلوی رویا سوتینمو باز کردم که به اصرار رو یا بود که ما دختریم و این حرفا رو نداره و اینا اول خودش باز کرد سوتینشو منم در اوردم یهو دیدم مثل وحشیا سینه همو چنگ میزنه البته قبلا هم از رو سوتین هی سینه هامو میگرفت .
به خاطر هیکل توپرم سینه های درشتی دارم اونم همش میگفت اینا اصل سینه هستن ولی اونروز تو حمام جور دیگه ای سینه هامو چنگ میزد که اولش ترسیدم بعد سینه هامو اروم از بغل نوازش کرد که ناخوداگاه باعث تحریکم شد کم کم شروع کرد سینه های خودشو مالید بهم بوسه های گرمش و وقتی لبشوگزاشت رو لبم اتیشم زد منم دیگه شل شده بودم قبلا خیلی شوخی میکردیم دست مینداخت لای پاهام ولی خوب مایو داشتم ولی اینبار یواش دستشو کرد توی شرتم منم نای مقاومت نداشتم اونم پررو پررو شورتمو در اورد و من لخت جلوش وایساده بودم.
فقط شانس اوردم روز قبلش شیو کرده بودم.منو برگردوند از پشت بهم چسبید که حس کردم خودشم شورت نداره با یه دستش سینه هامو میمالیدو با یه دستشم روی کسمو دیگه حسابی خیس کرده بودم خجالت کشیدم دستش با ترشحم خیس شده بود ولی اون امون نمیداد،برگشتم به طرفشو خودمم باهاش همگاری کردم چون قبلا هم لز کرده بودم و حس خوبی داشتم یه حس اعتماد اونروز اولین مرحله لز من و رویا بود ولی بعدها هر وقت همو میدیدیم برنامه داشتیم.
رویا برعکس من خیلی لاغر بود ولی کسش معرکه بود همیشه اپیلاسیون میکرد هیچوقت از خوردنش سیر نمیشدم ولی من چون شیو میکردم یکم رنگش تیره بود و بعضی وقتام جوش میزد.
میدونستم مامانش آرایشگره و اون براش اپیلاسیون میکنه ولی من هیچوقت روم نمیشد برم اپیلاسیون و مخصوصا مرکزی.
مامانش مریم جون ارایشگاه داشت و منم میرفتم برای اصلاح و رنگ مو و ارایش ولی حتی پیش اونم روم نمیشد برم وکس کنم،مریم جون خیلی خونگرم بود همیشه میرفتم خونشون همه چی برامون مهیا میکرد حتی چندبارم با هم استخر رفتیم چون سنش از خیلی بیشتر نشون نمیداد پایه تفریحاتمون بود تا اینکه یروز رویا گفت حد اقل بیا پاها و دستتو و زیر بغلتو مامان مریم وکس کنه منم که دیگه با مریم جون صمیمی بودم قبول کردم ،بهم گفت چند وقتی هیچ جای بدنتو شیو نکن تا بلند بشه بعد دوهفته رفتم خونشون،نهار رو که خوردیم رویا گفت حالا وقتشه منو برد تو اطاق کار مامانش لباسامو در اوردم و فقط سوتین شورت تنم بود رویا گفته بود بیکینی ببندم که کارش راحت باشه و منم قبول کردم.
رو تخت خوابیدم رویا هم شروع کرد ور رفتن به من ولی من از ترس اینکه مامانش بیاد هی میگفتم نکن که یهو مامانش در زد و اومد تو اطاق یه اخمی به رویاکردم که مامانش فهمیدو ازش پرسید چکار کردی سحرو که اینقدر عصبانیه رویام گفت من که هنوز کاریش نکردم و زدیم زیر خنده مامانش شروع کرد موم رو گرم کرد و به پاهام مالید اروم از ساق پام اومد به طرف رونم وقتی رسید به روتم گفت شورتت در بیارمن گفتم اینجا رو نمیخوام اپیلاسون کنم البته از خجالتم بود مریم جون گفت چرا حیفه حالا که اینجایی بزار سنگ تموم بزارم برات رویا معطل نکرد و بند شورتمو باز کرد و کشید از زیزم بیرون و به مریم جون گفت سنگ تموم بزار برامون و زد زیر خنده من از خجالت دستلمو گزاشتم رو کسم که مریم جون اروم دستمو برداشت و گفت بزار ببینم موهاش چقدره و دست کشید روش که جهت خوابشو پیدا کنه ولی با مکثی که کرد آبروم رفت وای دستش خیس شد به رویا گفت یه دستمال بده به من یکی هم خودت بردار سحزجونو خشک کن،وای من میخواستم آب بشم برم تو زمین.وقتی داشت رونامو وکس میکرد با دستاش پاهامو باز کرد که داخل رونامم وکس کنه ولی من میدیدم که لخت خوابیدم جلو مادر و دختر،مریم جونم که دید من یه جوری معدبم گفت نکنه رویا اینجاست سختته که رویام گفت نه مامان جون ما با هم این حرفا رو نداریم من دیگه تمیدونستم از دست این دختر چکار کنم.
بعد از رونام شکمم و دستامم وکس کرد و گفت این اصل کاریتو میزارم اخر بعد گفت برگرد پشت پاهام و کمرمم و باسنمم وکس کرد بعد گفت حالا حالت قنبل شو دیگه داشتم از درد و سوزش میمردم و فقط میخواستم زود تموم بشه وقتی قنبل کردم رویا بازم شوخیاشو شروع کرد و هی جلو مامانش میزد رو کونم مریم جون لای باسنمم تمیز کرد و به رویا گفت حالا ببین و یه دست از پایین به بالا کشید لای پام من دیگه چشمامو بستم که رویا اومد و گفت این که عالیه ولی برو سر اصل کاریش من برگشتم دیگه نا نداشتم از سوزش مریم جون مچ پاهامو گرفت و هدایت کرد که قشنگ پاهام جلوش باز بود و زانوهام بالا بودن شروع کرد به وکس من دیگه میخواستم جیغ بزنم که رویا با بوس و نوازش ارومم کرد تموم که شد مریم جون به رویا گفت یه کمپرس یخ بزار رو نازش من از لحن صحبتش جا خوردم ولی رویا کیف کرد رفت کیسه یخ اورد وای چه کیفی داشت .چون مریم جون بازم مشتری داشت باید از اطاق میرفتیم بیرون رویا به مریم جون گفت ما میریم حموم مریم جونم که دیگه سنگ تموم گزاشته بود برگشت گفت باشه برید فقط بپا سر نخوری ما هم خندیدیم و رفتیم.
تو حموم به خاطر سوزشم حال کاری نداشتم رو یا هم کمک کرد و با یه لوسیون تنو شست و اوندیم بیرون تو اطاق یکمم حرف زدیم غروبم رفتم خونه .شب اول بازم حس سوزش اپیلاسیونو داشتم تا فرداش که رفتم پیش رویا،مریم جون مشتری داشت متوجه اومدن من نشده بود. منم رفتم تو اطاق پیش رویا اوم شروع کرد قربون صدقه رفتن و بوسیدن من بعدشم گفت لخت شوببینم مانانم چی ساخته منم که اماده بودم و لخت شدم رویا که دید بعضی جاهای بدنم سرخه گفت بخواب من یه لوسیون بزنم بهت منم دراز کشیدم روی تخت رویا اومد اول کلیلوسم کرد و بوسید بعدشم شروع کرد لوسیون مالیدن خودشم لخت شده بود چون روی کسم خیلی سرخ بودزیاد تحریکش نکرد ولی من داشتم همه بدنشو میمالیدم واقعا به خاطر لوسیون و نوازشای رویا داغ کرده بودم.
ازش خواستم وقتی میخواد پاهامو بماله یه جوری ۶۹ بشه که منم یکم بخورمش اونم قبول کرد تو حال خودمون بودیم که یهو صدای باز شدن در اومد ولی ردیا هیچ مکثی نکرد و ادامه داد ولی من متوجه نگاه مریم جون و لبخندش شدم بعدشم بدون هیچ حرفی درو بست و رفت ولی من دیگه سرد شده بودم حال بدی بهم دست داد از خجالت. رویا همش میگفت چیزی نشده که ولی من تو کتم نمیرفت زودی لباسامو پوشیدمو بدون خدافظی از مریم جون زدم بیرون وقتی رسیدم خونه هنوز تو فکر اون لحظه بودم که مریم جون مارو اونجوری دید.
با رویا چت میکردم فقط فحش میدادم که چرا ابروم رفت جلو مامانت اونم همش میگفت چیزی نشده تو سخت میگیری و …
صبح پنج شنبه رویا گفت مامانم میگه عصری بیا اینجا شبم بمون بیشتر وقتا همینجوری بود پنجشنبه میرفتم خونشون شبم میموندم.
با اکراه قبول کردم عصری یه دسته گل واسه تشکر گرفتم و رفتم خونشون مریم جون با روی باز اومد بغلم کرد و بابت گل تشکر کرد من گفتم این که جبران زحمتا و لطف شما نمیشه، رویا هم گفت تشکر اصلی رو من باید بکنم از مامان جونم که همچین گلی برام درست کرده بعدشم هممون خندیدیم چایی و شیرنی خوردیم نشسته بودیم مامانش ازم پرسید دیگه سوزش یا سرخی تو بدنت نیست منم کلی تشکر کردم و گفتم نه عالی شده رویا هم گفت اره مامان جون عاااالی شده.
بعدشم گفت اصلا بزار ببینیم من هی اخم کردمو اخرشم به اصرار اونا شورت لی که پام بود رو در اوردم ولی تاپ و شورت پام بود که مریم جون گفت اتفاقا من خودمم فرداش اپیلاسیون کردم این موم جدید خیلی خوبه بعدم بدون معطلی شورت و شلوارکشو داد پایین وایییی چی میدیدم اون مادر بایدم دختری مثل رویا داشت رو یا که اینجوری دید گفت مامان بعد از من خودشو ساخت و شورتشو در اورد وای برق میزد منم با من من شورتمو در اوردم که رویا دست کشید لای پام و گفت مامان ببین چی ساختی، مریم جونم یه دست کشید زیر شکمم و گفت خیلی خوبه تا دوهفته همینجوری صافه .من که انگار یادم رفته بود سه روز پیش چه اتفاقی افتاده و این به خاطر برخورد گرم مریم جون بود.
مریم جون گفت بزار پشتتم ببینم منم بی معطلی پشتمو کردم بهش و دولا شدم مریم جون با دستای گرمش لای کونمو باز کرد و به رویا گفت برو موچین منو بیار یه مو اینجا مونده برش دارم رو یا رفت ولی من تو همون حالت موندم تا رویا اومد و مریم جون اون یه تار مو رو برداشت وقتی برگشتم میخواستم شورتمو پام کنم که با تعجب دیدم جفتشون همونجورین بدون شورت ،مریم جون گفت ولی لوسیونی که رویا برات زد بی تاثیر نبودا ولی چرا نزاشتی برات کامل بزنه ؟منم از خجالت هیچی نگفتم مریم جون گفت رویا اون لوسیون رو بیار یکم لای پاهای سحر جون سرخه هنوز رویا گفت اونروز نشد براش بزنم مریم جونم گفت اینجا دستای ماهر منو میخواد .
با هم رفتیم تو اطاق مامانش و رو تخت خوابیدم تاپمم به پیشنهاد رویا در اوردم بازم من رولخت رو تخت خوابوندن ولی اینبار فرق داشت چون خودشونم تقریبا لخت بودن فقط تاپ تنشون بود.منم فقط سوتین داشتم.رویا گفت اینم باز کن کل بدنت یبار دیگه لوسیون بشه
مریم جون یکم لوسیون ریخت رو دستاش و بعد به من گفت مثل اونروز پاهامو باز کنم با رسیدن دستش به لای پاهام چشمامو بستم ،مریم جون اروم اروم داشت ماساژ میداد ولی هنوز دستش به کسم نخورده بود رویا هم شروع کرد بالا تنه منو لوسیون زد وقتی رسید به سینه هام و کنارشو لوسیون مالید از حس شهوت داشت لرزم میگرفت و این از نگاه اونا مخفی نشد ،رویا شروع کرد سینه هامو مالیدن من دیگه رو هوا بودم که دست گرم مریم جونو رو کسم حس کردم وایییی خیس کرده بودم ولی مریم جون به مالیدن ادامه داد با یه دست لای کسمو میمالید یه دستشم بالای کسمو دیگه اوج لذت بود، مریم جون گفت بازم که خیسه رویا گفت دستمال بیارم ولی مریم جون گفت نه بیا خیسترش کن اینو یه جوری گفت انگار داره دستور میده رویا اومد وسط پام و سرشو اورد جلوی کسم فکرشو نمیکردم جلو مامانش بیفته به جون کسم و بخوره ولی شروع کرد حالا مامانش اومد سراغ سینه هام و شروع کرد مالیدنشون و صورتشو اورد جلو ماخوداگاه لبم رفت تو لبش وای باورم نمیشد مریم جون اینقدر داغ باشه بعد چند دیقه اونا هم لخت شدن ولی باز رویا خوردنو ادامه داد منم دیگه روم باز شده بود هی میگفتم لیس بزن وای رویا لیس بزن بعدش به مریم جون گفتم منم میخوام که مریم جون گفت تو که خوب لیس میزنی بیا برا منو لیس بزن اومد بالای سرم و دولا شد وای کس مریم جون مثل خودمون بود لنگار نه انگار ۲۰ سال از ما بزرگتره شروع کردم خوردنش مزه کس رویا رو میداد دیگه داشتم میلرزیدم و تو اوج بودم بعدش مریم جون گفت بسه دیگه بزار ببینم سحر جون چه مزه ایه و جاهاشونو عوض کردن بعد چند دیقه بلند شدیم من جلو رویا پشت من مریم جونم پشت رویا چهار دست و پا شدیم رویا منو میخورد مریم جونم مال رویا رو از قبل همیشه وقتی با رویا بودیم این حالت میشدیم بعدش رویا و من جاهامونو عوض کردیم من دیدم سوراخ کون رویا قرمزه اولش متوجه نشدم چرا ولی وقتی زبون مریم جونو روی کونم حس کردم فهمیدم خیلی خوب بود یه تحریک جدید بود هم لیس میزد هم با دستش لای کسمو روی چوچولمو مامالید بعد حس کردم با انگشتش داره در کونمو میماله یکم کرد توش که من خیلی دردم اومد و رفتم جلو یهو رویا که فهمید گف مامان من که گفته بودم بهت کون سحر خیلی تنگه مریم جونم باز بازبونش دردمو اروم کرد یه لحظه حس کردم مریم جون پشتم نیست ولی زود اومد یه کرم اورده بود من هنوز مست خوردن رویا بودم که مریم جون شروع کرد کونمو کرم مالی کرد و اروم در سوراخمو میمالید ایندفه بدون درد نوک انگشتشو کرد تو منم تکون نخوردم یکم همینجوری بود که حس کردم کف دستش داره میخوره به کونم وای نه انگشتشو کامل کرده بود تو من خیلی تحریک شده بودم دیگه نمیتونستم واسه رویه بخورم اونم متوجه شد بلند شد اومد پشتم وقتی دید چی شده بهم گفت دیدی مامانم استاده منم با سر تائید کردم خیلی بیحال شده بودم همینجوری سر خوردم و خوابیدم ولی انگشت مریم جون همینجوری داشت آروم کار خودشو میکرد رویا لای کونمو باز کرد مریم جونم حرکتاشو تند تر کرد که من نتونستم تحمل کنم خودمو کشیدم جلو مریم جون انگشتشو در اورد و بلند شد من بیحال همونجوری افتاده بودم که اینبار رویا شروع کرد انگشتش راحت رفت تو منم که اروم شده بودم یکم کونمو دادم بالا که رویا راحت تر باشه بعدش رویا انگشتشو در اورد ولی من بازم میخواستم رویا ایندفه با دوتا انگشت اول سوراخمو مالید النگشتاشم چرب کرده بود به من گفت بازم میخوای منم که میدونستم چی در انتظارمه گفتم اوهوم اونم دوتا انگشتو فرو کرد از درد جیغ کشیدم ولی رویا یه دستش رو کمرم بود و نمیتونستم تکون بخورم ادامه داد ،درد پیچیده بود تو پاهام و حس کردم رگ پام گرفته ولی رویا وحشی شده بود دوتا انگشتش کامل رفته بود ولی تکون نمیداد تا اینکه من آروم شدم بعد آروم شروع کرد تکون دادن منم دیگه درد نداشتم و با حرکتام همراهیش میکردم تا دوباره مریم جون اومد رویا اومد کنار من و روی شکم خوابید شروع کردیم لب گرفتن که مامانش اومد پشتمون ایندفه انگشتش نبود من چه چیز گرمو حس کردم رومو برگردوندم مریم جون دوتا خیار نشونمون داد و گفت اونموقع که شما مشغول بودید من رفتم اینارو با اب گرم و ریکا شستم من خیلی ترسیدم ولی رویا گفت نترس مامانم بلده چکار کنه فقط خودتو شل کن .
مریم جون گفت میخوای اول برای رویا بزارم ببینی منم بلند شدم ولی هنوز یکم درد حس میکردم همونجوری نشستم مریم جون خیار چرب کرد یکمم کرم ریخت رو سوراخ رویا خیارو مالید رو سوراخش و آروم آروم فشار داد تا تهش رفت بعد به من گفت حالا تو براش تکون بده منم چشم گفتمو شروع کردم مریم جون گفت حالا درش بیار در اوردم سوراخ رویا باز بود گفت بازم بکن توش اینبار راحت رفت ، اونم گفت دیدی حالا تو بخواب منم که ترسم ریخته بود خوابیدم مریم جون همون کارو با من کرد اولش خیلی درد داشتم ولی بعد راحت شد یه چند دیقه همین کارو کرد بعد در اورد و باز کرد توش وای چه حسسی همین کارو هی تکرار کرد من و رویا دیگه واسه چندمین بار ارضا شده بودیم و بی حس شده بودیم مریم جونم فهمید دیگه ادامه نداد ولی خیارو از کونمون در نیورد بهمون گفت همینجوری بخوابید ما دوتا بیحال افتادیمو مریم جون گفت من میرم یه عصرونه پر انرژی اماده کنم شما هم خواستید بیاید نزارید خیار بیاد بیرون شورتتونو بپوشید اگه در بیارید جریمه داره جریمش یه خیار بزرگتره من گفتم نمیشه که اخه ولی رویا گفت میشه یکم سخته فقط ولی ارزش داره که جرینه نشی و هممون خندیدیم من همش حس میکردم داره میاد بیرون و هی با دستم فشارش میدادم بعدشم رویا کمکم کرد که شورتمو بپوشم واسه اینکه خیالم راحت باشه که جرینه نمیشم شورت لی هم پوشیدن ولی خیلی اذیت میشدم نمیتونستم بشینم اصلا ولی رویا که انگار عادت داشت راحت بود.
مریم جونم که متوجه شد گفت اگه سختته درش بیار دیگه منم خیالم راحت شد پاشدم همونجا شورتمو در اوردم و خیارو دراوردم، غافل از اینکه سخت ترین جریمه در انتظارم بود.

خوب دوستان تا اینجا نوشتم ولی اگه خوشتون اومده باشه و نظرات خوب باشه ادامه میدم.
بازم میگم من داستان نویس نیستم و میدونم نتونستم رعایت کنم چون فقط میخوام خاطراتمو بنویسم.
منتظر ادامه باشید

برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید .

2017-01-23 10:56:43 +0330 +0330

صبح بعد از خوردن صبحانه راه افتادیم سمت خونه مرجان.
به پیشنهاد رویا من و رویا فقط بیکینی پوشیدیم با یه ساپورت نازک و مانتو مریم جونم مانتو و دامن چون میتونستیم با ماشین بریم تو خونه مرجان.
درامدش خوب بود و به خودش میرسید همش مسافرت بود میرفت دبی ،ترکیه،تایلند .

نزدیک خونه که شدیم زنگ زدیم براش و در رو باز کرد ما با ماشین رفتیم تو حیاط .
بهار و مرجان اومدن استقبالمون.
همدیگه رو بغل کردیم و بعد از چنتا بوس رفتیم تو خونه .
خونه که نه قصر بود دوتا اطاق طبقه پایین داشت با یه سالن دوبلکس که سه تا اطاق بالا بود.
هر طبقه حمام داشت و دسشویی تو دوتا اطاق پایین هم حمام داشت و جکوزی .

ما تا رسیدیم تو مانتو هامونو در اوردیم اونا هم که دیدن ما اماده اومدیم مرجان گفت اول بریم جکوزی .
من و رویا بدون معطلی لخت شدیم رفتیم نشستیم تو آب گرم جکوزی از پشت اب میخورد به کمرمون و پشت پاهامون .
بعد از ما بهار اومد و بعدشم مرجان و مریم .
هممون دور هم نشستیم ولی من و رویا طاغت گرمی اب رو نداشتیم بلند شدیم اومدیم بیرون .
خودمونو خشک کردیم خواستیم بیکینی هامونو ببندیم که مریم جون گفت لازم نیست ولی مرجان گفت بزار حالا تنشون کنن باز درمیارن اینا خوشگلترشون کرده .
بعدش اونم اومد بیرون و ما رو به سمت اطاق بغل هدایت کرد که یه تخت بزرگ توش بود.
مرجان گفت این اطاق مخصوص پذیراییه و ما منظورشو فهمیدیم .
پس رو همین تخت با مشتریای مخصوصش که کمتر از ۱۰ نفرن سکس میکنه .
به ما گفت بریم روی تخت خودشم بندای بیکینی هامون رو باز کرد و ما لخت رفتیم روی تخت نشستیم کنار تخت.
خودشم لخت شد اومد جلوی من و از من لب گرفت و سینه هامو میمالید منم سینه هاشو مالیدم چون جلوم دولا شده بود دستمو بردم لای پاشو شروع کردم کسشو نوازش کردن.
جفتمون خیس بودیم انگار رویا هم دست کمی از ما نداشت جون داشت کسشو میمالید و لبشو گاز میگرفت.
مرجان خودشو کشید طرف رویا و لب رویا رو میخورد و کسشو میمالید من همونجوری دستم لای کس مرجان بود که مریم جون و بهار اومدن تو اطاق.
اونا هم لخت اومده بودن ،بهار اومد کنار تخت منم بلند سدم رفتم تو بغلش و از هم لب میگرفتیم وایییی چقدر این لب خوردنی بود داشت سینه هامو میمالید مریم جون رفت پشتشو از پشت چسبید به بهار یکم من و بهار گردن همو خوردیم و منم سینه های سفت بهارو گرفتم ، بهار از من یکم فاصله گرفته بود من حالا دستای مریم جونو رو کس بهار میدیدم که داشت اونو به سمت خودش میکشید.
مرجان به منم گفت بیام روی تخت.
بهمون گفت پشتمونو بکنیم بهش و خودش بلند شد رفت از کشوی میز آرایشش روغن و چنتا دیلدو اورد.
وای چی میدیدم انواع دیلدو و وسایلی که رنگارنگ بودن.
من که چشمام چارتا شده بود متعجب نگاه میکردم رویا ولی انگار قبل دیده بود بهم گفت همه اینا رو امتحان میکنیم امروز .
من رو شکمم خوابیدم مرجان هم اومد روی پام نشست کس خیسشو حس میکردم ،از اون روغن یکم ریخت لای کونم .بهار هم از مریم جدا شده بود اومد نشست رو پای رویا و از همون روغن ریخت رو کون رویا،من و رویا کنار هم خوابیده بودیم به هم نگاه کردیم و بوس میفرستادیم واسه هم.
مرجان انگشتشو مالید در سوراخمو اروووم آروووو کرد توی کونم ناله های شهوت من بلند شده بود که از ناله های رویا فهمیدم بهار هم انگشتشو کرده تو کون رویا.
یخورده گذشت بهار و مرجان جاشونو عوض کردن و مرجان به مریم جون گفت مرسی که امادشون کردی خبر نداشت ما هم خودمونو اماده کرده بودیم.
بهار که نشست رو پام کمرمو مالید و کم کم سر خورد رو بدنمو خوابید روم از بس سبک وزن بود اذیت نشدم بعدشم خودشو میکوبید به باسنمو سینه هاش از پشت رو کمرم فشار میداد تازه فهمیدم مریم جون اونروز چه لذتی برده زیر بهار.
مریم جونم اومد جلوی من نشست و ماهاشو باز کرد منم کسشو میخوردم براش خیس بود و پر از آب بهار دستشو اورده بود زیر شونه منو خودشو روی من تکون میداد.
نگاه کردم دیدم رویا سرشو گزاشته رو تخت و کونشو داده بالا مرجان داره انگشتشو تو کونش میچرخونه هممون آه و اوهمون بلند شده بود مرجان یکی از اون دیلدو هو برداشت و اومد کنار ما بههر از روی من بلند شد رفت یکی دیگشونو برداشت.
اوردن جلوی ما و گزاشتن تو دهنمون .
یه حالت لاستیکی و نرم با رگهای برجسته داشت ازاز اون خیارا کوچیکتر بود بعد مرجان اومد پشتم من سرمو همونجوری گزاشتم رو کس مریم جون مرجان هم با دستاش کونمو اورد بالا من حالا روی زانو بودم سرم پایین بود و کونم رو قشنگ دادم بالا .
مرجان یه ژل ریخت روی کونمو اون دیلدورو مالید لای کسم یکم من داشتم میلزیدم یعنی حتی اگه اونموقع نیکرد او کسم راضی بودم.
بعد اوردش بالا مالید رویگسوراخم و اروم فشار میداد بهار هم همینکارو برایررویا میکرد.
صدای آه منو رویا همه جارو پر کرده بود ناله میزدم نه از درد از شهوت.
یکم تکونش دهد و با فشار و آروووم همشو کرد تو کونم من فقط ناله میزدم دیگه نمیتونستم کس مریم جونو بلیسم.
درد تمام جونمو گرفته بود انگار اون تو باد کرده بود.
مرجان جاشو با بهار عوض کرد اونم فهمید یه کوچیکترشو اورد کرد اوی کونم.
همینجوری تکون داد ،من خیلی بهتر شده بودم دیگه ناله هام همش از شهوت بود.
دوباره سرمو رسوندم به کس خیس مریم جون زبونمو کردم تو کسش وایییی چه مزه خوبی اووووووووم زبونمو میچرخوندم .
بهار از کونم در اورد یکم لهی کسمو مالید خیس اب بود همینجوری ازم ترشح میومد دستش لیز میخورد زیر کسم مرجان هم اون دیلدو رو از کون رویا در اورد.
بلند شد از کشو دوتا وسیله در اورد که بهش میگفت گوی مقعدی پلاستیک فشرده کریستالی بود نوکش گرد و باریک بود به وسط که میرسید کلفت تر میشد یه میله کوچیک و یه دسته مثل دکمه داشت یکیشو داد به بهار یکیشم خودش اوردن گزاشتن تو دهن من و رویا .تمام دهنمو پر کرده بود با خودم میگفتم یعنی اینو قراره بکنه تو کونم وایییی نه …
آره قرار بود بره تو کونمون فکرشم درد اور بود با اون وضعی که دهنمو پر کرده بود مرجان اومد پشت من اونی که بهار خورده بود رو گزاشت رو سوراخ کونم یه کم ژل روون کننده زد و فشار داد اولش راحت رفت ولی وسطاش از درد داد کشیدم و رفتم جلو که مریم جون نگهم داشت بهار لای کونمو باز کرده بود و میمالید اشکم در اومده بود انقدر در داشت که داد میزدم ولی بالاخره تموم شو تا ته قشمت کلفتش تو کونم رفته بود و اون قسمت دکمه ایش بیرون بود فکر کردم تموم شده ولی نه آروم درش اورد بیرون اومدنش راحتتر بود دوباره کرد تو یه آخ گفتم دوباره رفته بود توش یکم چرخوندش دوباره اورد بیرون دیگه دردی حس نمیکردم چند بار همینجوری کرد بعد همونجوری که توس بود زد رو کونم گفت حالا پاشو وقتی بلند شدم نا نداشتم همونجوری نشستم حس کردم اون گوی تو کونم نشسته دست کشیدم رو کونم فقط اون قسمت دسته رو حس کردم بهار کمکم کرد از تخت اومدم پایین با همون گوی منو نشوند رو یه صندلی که کنار تخت بود.
مرجان رفت سراغ رویا مریم رفت جلو رویا و نگهش داشت و کمرشو میمالید .
بهار نشست جلومو سرشو گزاشت رو کس خیسم انقدر خوب لیس میکرد که من اصلا اون گوی رو که تو کونم بود فراموش کرده بودم ولی وقتی صدای هوار رویا رو شنیدم ناخودآگاه دردم گرفت مرجان همون کارو با رویا کرد و بعدشم اوردنش رو صندلی میز توالت نشوندنش رویا نمیتونست تکون بخوره بیحال شده بود.
دستشو گزاشت رو میز توالت و پاهاشو باز کرد منم دستمو رسوندم به کسش و مالیدم براش اونم خیس اب بود انگشتمو کردم لای کسشو با خیسیش چوچولشو میمالیدم.
بهار بلند شد رفت سراغ مریم جون شروع کرد کسشو لیس زدن اه و ناله شهوانی از مریم بلند شده بود.
مرجان اومد از توی کشو یه دیلدو برداشت که کمربند داشت اونو بست به خودش پشتشو کرد به من به من گفت سفت ببندمش منم کونشو بوسیدمو اونو براش بستم.
مرجان گفت حالا میخوام جبران اون دردی که هفته قبل داشتی رو بکنم مریم جونم گفت نخیرم جبران اون کیریه که دیشب کس و کونتو جر داده بهار سرشو اورد بالا گفت کیر نه دوتا کیر خورده خانم هممون زدیم زیر خنده دیگه درد نداشتم فقط هیجان داشتم.
مرجان رو کرد به من و رو یا و اون دیلدو که بسته بود بود رو اورد جلو من منم با دستم گرفتمش اون چسبوند به لبم که دهنمو باز کردم گزاشت تو دهنم لاستیکی و نرم بود خوب خوردم بعد رفت جلو رویا گفت خوب خیسش کن که قراره بره تو کس مامانت رویا هم اول لیسش زد بهد گزاشت تو دهنش مرجان سر ردیا رو گرفت و فشار میداد به طرف خودش رویا داشت خفه میشد مریم جون گفت چیه دیشب خفت کردن؟ مرجان از دهن رویا در اورد رفت جلو مریم جون که لبه تخت نشسته بود بهارم جلوی پای مریم جون نشسته بود اونو گزاشت تو دهنش یخورده ساک زد بعد بلند شد مرجان گفت برو مال خودتو ببند.
مرجان رفت جلو خودشو تنظیم کرد و با یه ضربه کل اون دیلدو رو کرد تو کس مریم جون.
مریم جون یه جیغ کشید و دستاشو اورد گزاشت رو کون مرجان اونم هی در میورد و میکرد تو،وقتی در نیورد ترشح کس مریم جون روش بود اورد گزاشت تو دهن من منم لیس میزدم و میمکیدم بعد دوباره رفت و کرد تو کس خیس و باز مریم جون ، بازم خیس که شد اورد گزاشت تو دهن رویا،اونم خوب میخورد.
بهار یدونه مثل همون که مرجان داشت بست به خودش و پشتشو کرد به من منم دستمو کشیدم لای کون کوچولوش و مالیدم بعدش براش بستم.
برگشت همونجوری گزاشت تو دهن من منم دستمو گزاشتم رو کونشو سرمو عقب جلو میکردم، بهار یه جوری آه میکشید انگار واقعا دارم براش ساک میزنم رویا هم داشت کسمو میمالید.
بعدشم رفت سراغ رویا که رویا گفت نکنه اینم باید واسه مامانم خیس کنم که مرجان گفت اره عزیزم اینو جوری خیس کن که کون مامانت درد نگیره .وای میخواستن دوطرفه مریم جونو بسازن بهار گفت این دیگه تلافی دیشب مرجانه.
رویا حسابی خوردش و لیسش زد.
مرجان از کس مریم جون کشید بیرونو رفت به کمر خوابید روی تخت مریم رفت نشست روسو اون دیلدو رو تنظیم کرد قشنگ نشست روش و شروع کرد بالا پایین کردن.بهار هم رفت جلو مریم جون و مال خودشو گزاشت تو دهن مریم جون، اونم دستاش رو بدن مرجان بود بهار سرشو فشار میداد به طرف خودش.
بعدش اومد پشت مریم جون و اونو دولت کرد رو مرجان جوری که کونش اومد بالا یکم ژل رخت روی دیلدو گزاشن در کون مریم جون با آرامش مالید در سوراخش همینجوری داشت میمالید که یهو کرد توش جیغ مریم جون در اومد مرجانم گفت حقته ببین اون دفه با سحر و رویا چکار کردی ؟ بهار گفت با منم کرد کونمو جر داد حالا نوبت خودشه، البته همه اینا رو به شوخی و خنده میگفتن و ما میخندیدیم.
بهار همینجوری تو کون مریم جون تکون میداد وتکوناشون تندتر میشد انقدر که مریم جون با چنتا جیغ ارضا شد و دیگه تکون نمیخورد ، بهار از تو کونش دراورد بلند شد.مزیم جون همونجوری افتاده بود رو مزجان و همدیگه زو میبوسیدن رویا رفت کنار مامانش وگودی کمرشو میمالید وقتی دولا بود من اون دسته دکمه ای شکل رو میدیدم که رو سوراخ کونشو پوشونده مثل یه نگین بود.
منم بلند شدم ولی راه رفتن با اوم چیزی که توکونم بود خیلی راحت نبود.
درد نداشتم ولی حس میکردم لای پامو پر کرده و گشاد گشاد راه میرفتم.
مریم جون خودشو از روی مرجان کشید کنار جفتشون خیس عرق بودن همونجوری خوابیدن رو تخت.
ماهم کنارشون دراز کشیدیم ولی دیگه ا ن گوی رو حس نمیکردم.
چند بار دست کشیدم لای پام و اون دکمه رو لمس کردم که بیرون سوراخ کونم مونده بود.
بهار هم اومد کنار ما و همدیگه رو نوازش میکردیم و میبوسیدیم.
بهار بهم گفت عصری اینو میبندم به تو که تو هم تجربه کنی منم با بوسیدن گونه هاش ازش تشکر کردم.

3 ❤️

2017-01-24 16:48:36 +0330 +0330

دوستان عزیز
من همزمان با این پست قسمتها رو برای بخش داستان هم فرستادم ولی متاسفانه هنوز نزاشتن رو سایت کسی میدونه دلیلش چیه؟

0 ❤️

2017-01-25 20:41:45 +0330 +0330

چند دیقه بعدش بهار اون گوی رو از کونم در اورد آااااه یجوری معلوم شده بود جا باز کرده چون حس میکردم جاش خالی شده.
گزاشتش لای یه دستمال و رفت پشت رویا مال اونم در اورد.
من یه دست کشیدم لای کونم دیدم سوراخ کونم حالت ضربان داره اولش فکر کردم فقط من اینجوری شدم رفتم کنار رو یا و دستمو گزاشتم رو کونش اونم همینجوزی بود.
مرجان متوجه شد گفت امروزدیگه احساس درد نمیکنید این یه ساعت تو کونتون بوده جا باز کرده.
هممون بلند شدیم رفتیم حموم خودمونو شستیم .
مرجان بدن منو میشست بهارم داشت رویا رو میشست.
مریم جون بیحال تو وان دراز کشیده بود.
دستامو گزاشتم لبه وان و از مریم جون لب میگرفتم.
مرجان از پشت کمرم رو میشت دستشو برد لای پام و کسمو میمالید همونجوری که با چهارتا انگشت کسمو از پشت میمالید شصتشو کرد تو کونم انقدر راحت رفت که من فقط حسش کردم.
چون کف شامپو داشت یکمی احساس سوزش توی کونم داشتم ولی آزار دهنده نبود منم کونمو میچرخوندم مریم جون سینه هامو میمالید.
بهار هم رویا رو اورد کنار من و همونجوری کسشو میمالید نمیدونم چرا همش تو تحریک بودیم.
مرجان با دوتا از انگشتاش لای کسمو باز کرده بود و میمالید لیز خوردن انگشتشو حس میکردم.
صدای آه و ناله من و رویا بلند شده بود و توحموم میپیچید.
مرجان شلنگ دوش دو گرفت منو شست بهار هم رویا رو شست و ما جاهامونو عوض کردیم ،من رفتم بهار رو میشستم رویا هم مرجان رو مریم جون همونجوری توی وان دراز کشیده بود.
رویا کاملا بی حال شده بود مریم جون فهمید جاشو با اون عوض کرد و اوند بیرون و رویا رفت لبه وان نشست.
من بهار رو بردم به طرف رویا که پاهاش رو باز کرده بود و کسش داشت خودنمایی میکرد‌.
بهاردولا شد زبونشو گزاشت رو کس رویا منم از پشت نشستم با دستم کسشو میمالیدم انقدر اب داده بود که انگشتمو راحت کردم تو یکم چرخوندم اونم همش گونشک میورد عقب تر من کون کوچولوشو میبوسیدم و انگشتمو میچرخوندم تو کسش ،انگشتمو در اوردم گزاشتم تو دهتم با یه انگشت دیگم خیسش کردم ک دوتا انگشت کردم تو کس بهار اونم همونجوری که داشت کس رویا رو لیس نیزد ناله های شهوت میزد.
صدای مرجان و مریم جون هم میومد مرجان دستاشو گزاشته بود لبه وان و مریم جونم سه تا انگشتاشو تو کس مرجان تکون میداد.صدای ناله های شهوانی هممون حمام رو پر کرده بود یکم که گزشت دیگه هممون بی حال بودیم به پیشنهاد مرجان خودمونو خشک کردیم و از حمام بیرون اومدیم.
یه حوله رو موهامون پیچیدیم یه حوله کوچیکم بهار بهمون داده بود دورمون پیچیدیم و نشسته بودیم رو مبل پذیرایی دیگه انقدر بی حال بودیم که لم داده بودیم ومرجان زنگ زد نهار سفارش داد ، وقتی پیک اومد بهار فقط یه تونیک تنش کرد و رفت دم در غذا رو گرفت برگشت از خنده داشت میمرد گفت این پسره هنوز عادت نکرده هر بار منو میبینه میخ میشه.
راستش من برای اولین بار دلم برای پسره سوخت چون حتی من که لخت بهارو دیده بودم همش محو اندامش و قیافش میشدم چه برسه به اون.
نهار رو خوردیم و رفتیم یه کم خوابیدیم.من با هار تو یه اطاق خوابیدم مرجان و رویا و مریم جون تو اطاق بزرگتره خوابیدن.
زیاد نخوابیده بودم که با نوازشهای بهار از خواب بیدار شدم.
خیلی اروم کمرمو پهلوهامو نوازش میداد .
وقتی دید بیدار شدم سرشو بهم نزدیک کرد و پشت گردنمو لاله های گوشمو میبوسید و زبون میزد.
از اطاق اونطرفی صدای ناله های مرجان میومد، با تعجب به بهار نگاه کردم دیتمو گرفت بلند شدیم رفتیم تو اون اطاق.
وایییی رویا همون دیلدو رو بسته بود به خودش داشت تو کس مرجان تکون میداد مریم جون هم داشت سینه های مرجان رو میخورد.
بهار یکی دیگه از اونا رو برداشت و جلوی من نشست کسمو بوسید و اونو بست بهم گفت ممکنه یکم درد زیر شکمت احساس کنی ولی تحمل کن.
همون جوری که جلوم نشسته بود دیلدو رو گزاشت تو دهنش منم سرشو گرفتم و خودمو تکون میدادم حالا نوبت ما شده بود.
خوب که خیس شد رفت روی تخت مریم جون نشت جلوشو بهارم زبونشو گزاشت رو کس مریم جون اه مریم جون بلند شد من همونجوری داشتم از پشت کس بهار و میدیدم که از زیر کون کوچیکش معلوم بود رویا یه نگاه به من کرد و با لبخند منو به خودم اورد.
من زفتم پشت بهار ولی نمیتونستم از خوردن اون اندام بگذرم سرمو بردم لای پاهای بهارو زبونمو میکشیدم به کس و کون بهار آب هز کسش راه افتاده بود خیلی لیز و خوشمزه بود بعد بلند شدم و دیلدو رو گزاشتم دم کس بهار و مالیدم بهش با چنتا حرکت آروم تا ته رفته بود تو کسش.
چون عادت نداشتم نمیتونستم ضربه بزنم چون از تهش میخورد زیر شکمم و رو کس خودم ولی خود بهار شروع کرو خودشو تکون دادن هم لذت داشت برام هم درد شکمم کون بهاروحس میکرد یکم که گزشت دیگه عادت کردم مریم جون بلند شد بهار هم قشنگ دراز کشید من کامل خوابیدم رو بهار همونجوری از پشت تو کس بهار تکون میدادم.
صدای ناله های مرجان و بهار اطاق رو پر کرده بود یکم که گذشت حالتمونو عوض کردیم من به کمر خوابیدم بهار نشست روم دیلدو رو با دستش تنظیم کرد اومد پایین و تا ته کرد تو کسش شروع کرد بالا پایین کردن سرشو اورد پایین و لبش رو گزاشن رو لبم وای چه حسی بود.
داشتیم از هم لب میگرفتیم و رویا رو تماشا میکردیم که همونجوری از پشت خوابیده بود رو مرجان .
بهار با نگاه بهش گفت بیاد طرف ما اونم اومد پشت بهار از تکون خوردنای بهار معلوم بود رویا داره کونشو لیس میزنه رویا هم بعد از خیس کردنش از اون ژل مالید به دیلدو و فشار داد تو کون بهار.
حالا بهار بین من و رویا بود و ما کس و کونشو پر کرده بودیم.
مریم جونم با مرجان 69شده بودن و کس همدیگه رو لیس میزدن.
یکم که گزشت منو رویا جاهامونو عوض کردیم سوراخ کون بهار قشنگ باز مونده بود من به راحتی کردم تو کونش رویا هم که اون زیر بوددستشو گزاشته بود رو کون من و میمالید بهم گفت بعدش میخوام رو این کون بخوابم منم که از صبح تو کونم باز شده بود منتطر این حرف بودم.
اه و ناله های بهار خیلی زیاد شده بود با چنتا جیع ارضا شد و سه تاییمون بی حرکت شدیم من بلند شدم بهار خودشو اروم از روی رویا کشید کنار.
مریم جون دیلدوی منو باز کرد بست به خودش منم همونجوری کونشو بوسیدمو براش محکم کردم اومدم کنار مرجان سرمو گزاشتم رو تخت و کونمو اوردم بالا که رویا بتونه کارشو بکنه مرجان به کمر خوابیده بود از زیر سینه هامو میمالید من چشمامو بسته بودمو غرق لذت بودم.
رویا با یه فشار تا ته کرد تو کونم فکر نمیکردم درد داشته باشم دیگه ولی یذره در کشیدم گه جیغ زدم و لبنو گزاشتم رو لب مرجان که مریم جون داشت تو کسش تکون میداد.
رویا و مریم جون انقدر محکم ضربه میزدن که ما تکون میخوردیم من تکون خوردن سینه های مرجانو میدیدم که مثل موج بود سینه های خودمم مالیده میشد به بدن مرجان .
من دیگه نتونستم طاغت بیارم و با چنتا جیغ و لرزیدن برای چندنین بار تو اون روز ارضا شدم.
تجربه عجیبی بود تو اوج لذت کنار بهار داز کشیدم.
مریم جون به کمر خوابید و مرجان نشست روش رویا هم رفت پشت مرجان بدون اینکه خیس کنه تا ته فشار داد تو کون مرجان ،اونم داد میزد و جیغ میکشید ولی معلوم بود از شهوته نه از درد چون با چنتا تکون ارضا شد.
واقعا هممون خسته شده بودیم.
همونجوری رو تخت دراز کشیدیم.من با خنده به رویا گفتم یکی طلبت اون گفت یکی کمه ولی اونموقع واقعا هیچکدوممون دیگه حالی نداشتیم.

نزدیکای غروب یه چایی و کیک خوردیم وبا یه خداحافطی گرم از خونه مرجان رفتیم.

2 ❤️

2017-02-14 14:01:08 +0330 +0330

عالیییییییییییییییییییییییییییییییی (preved)

0 ❤️

2017-02-16 14:49:32 +0330 +0330

سلام دوستان
چند بار سعی کردم قسمتهای بعد رو بزارم ولی نمیشه سرور قبول نمیکنه

1 ❤️

2017-02-16 16:34:50 +0330 +0330
نقل از: sahar.raz1990 سلام دوستان چند بار سعی کردم قسمتهای بعد رو بزارم ولی نمیشه سرور قبول نمیکنه

ما ک دست ب کیر چند هفتس منتظریم

0 ❤️

2017-02-16 17:30:32 +0330 +0330

بد بود ولی ممنونم

0 ❤️

2017-02-26 17:08:08 +0330 +0330
نقل از: arshmor949494 بد بود ولی ممنونم

دوستان به خاطر اینکه سایت ادامه خاطراتم رو آپ نمیکنه دیگه اینجا ادامه نمیدم

0 ❤️

2017-03-25 17:02:32 +0430 +0430

خاطره ات واقعا ارضا کنندس
عالی بود لز حشری کننده ای داشتید عالی بود

0 ❤️

2017-03-25 17:13:08 +0430 +0430

نمیدونم اسمش بزارم شکنجه یا لذت؟؟ یعنی لذت داره با خیار؟

0 ❤️

2017-03-25 17:50:55 +0430 +0430
نقل از: SEN_BALA
نقل از: sahar.raz1990
نقل از: SEN_BALA جالب بود عاشق بچهای لز هستم ولی متاسفانه قسمت نشده یه بار از نزدیک ببینیم ?

امکانش خیلی کمه که بتونی لز رو ببینی ولی شدنیه

اره امکانش خیلی پایینه
ولی خو اگ بشه ک عالیه حرف نداره

من با دوست دخترم دنبال يه پارتنر زن ٢٥-٣٥ ساله از تهران يا زوج هستيم تا فانتزي ٣نفره(دو خانم يه مرد) يا ٤نفره داشته باشيم اگه كسي بود پيام بده مرسي

ـــــــــــ

0 ❤️

2017-07-27 16:49:05 +0430 +0430
نقل از: sahar.raz1990 قسمت چهارم همونجوری که قولشو داده بودم اولین سورپرایزه که فصل جدیدی از زندگی منه که به واسطه نزدیکی به رویا و مریم جون برام شروع شد. روزای تلخی که کنار رویا و مریم جون فقط شیرینی حس کردم ک از افسردگی نجات پیدا کردم. مرسی رویا جونم مرسی مریم جون

اوخخخی … افسردگی چرا پیدا کرده بودی ؟

0 ❤️

2017-07-27 19:44:35 +0430 +0430

خودمونیم خیلی فیلم سوپر میبینی

اینکه تو که یه لزبینی چقدر راحت خوردی به تور یه دختر لزبین دیگه که از قضا مادرش هم اینکارست همون اول واقعیت داشتن خیالبافیات رو خراب میکنه

فقط یه تمایل به لزبین داشتی و سر از معدن لزبین ها درآوردی!

کاش همه اینقد راحت به رویاهاشون میرسیدن

البته میرسناا ولی تو خیال

0 ❤️

2018-05-27 07:17:18 +0430 +0430
نقل از: hamedmorade big like

بيگ لايك به كير خوشگلت

1 ❤️

2018-07-27 04:15:47 +0430 +0430

جوووون عالی بود منم لز دوس دارم.

0 ❤️

2021-05-16 02:07:36 +0430 +0430

↩ sahar.raz1990
پس کجا دنباله داستان بخونیم

0 ❤️










‌آگهی‌های دوستیابی

نمایش آگهی های دوستیابی بستگی به علاقه شما دارد. برای دیدن آگهی مرتبط با علاقه تان لطفا پروفایل تان را » ایجاد یا ویرایش کنید «