امروز ۴ ژانویه، سالروز درگذشت، خالق مورسو در بیگانه، بنیانگذار آبزورد “Absurd”، افسانه گوی سیزیف، عصیانگر زندگی، طاعون زده ادبیات، قصه گوی سقوط، نمایشگر کالیگولا، مرثیه گوی یک راهبه، سو تفاهمی برای دنیا، آدمی اول برای یک مرگ خوش، انسانی طاغی … و روزنامه نگار، نویسنده و برنده جایزه نوبل ادبیات، آلبر کامو دوست داشتنی است …
برای تمام دوستان عاشق نویسندگی و ادبیات، خواندن آثار این نویسنده بزرگ را توصیه میکنم …
در چنین روزی در حالیکه قرار بود با قطار به پاریس برود، به پیشنهاد رفیق کاری و ناشر آثارش، با اتوموبیل شخصی، در مسیر تصادف و کشته شد …
با جمله و عبارت معروف: “من عصیان میکنم پس هستم” شما را به ضیافت خواندن کتاب های این مرد بزرگ دعوت میکنم …
از بیگانه:
متوجه شدم آدمی که حتی فقط یک روز زندگی کرده باشد میتواند صدسال را راحت در زندان بگذراند. آن قدر یاد و خاطره خواهد داشت که حوصلهاش سر نرود.
جایی خوانده بودم که آدم در زندان بالاخره زمان راگم میکند. اما وقتی این را خوانده بودم خیلی معنایش را نفهمیده بودم.
نفهمیده بودم چهطور روزها میتوانند در آن واحد هم کوتاه باشند هم طولانی.
بیتردید طولانی برای گذراندن، اما آنقدر کشدار که دست آخر باهم قاطی میشوند. دیگر اسم ندارند. تنها کلمههایی که برایم معنایی داشتند دیروز و فردا بود.
درست نمیفهمیدم چهطور صفاتی که برای یک آدم عادی صفتی خوب است میتواند برای یک مجرم تبدیل به اتهامی وحشتناک بشود.
ممنون از یادآوری های ارزشمند و دوست داشتنی شما.تا حالا افتخار خواندن آثار کامو ،را نداشتم.حتما به پیشنهاد شما یک کتاب را خواهم خواند 🙏🏼🌹👌❤
↩ آقای تنها
سپاس تنهای عزیز …
از طاعون:
مردمِ طاعونزده بعد از آنکه جوابی از سوی مذهب نمیگیرند، دست به گریبان خرافات میشوند. چرا که دیگر مذهب هم نقطه اتکای خوبی برای آنها نیست.
آنها رفته رفته با پخش شدن هرچه بیشتر طاعون، در دام عادت میافتند. مردم به طاعون و تمام تلخیها و ناامیدیهایش خو میگیرند و این فاجعهبارترین اتفاق است. زیرا که:
“عادت به نومیدی، از خود نومیدی بدتر است.”
عاشق این عکس فوق العاده ی این مرد هستم …
خنده تلخ و سیگاری اغوا کننده …
آلبر کامو
همیشه تا سرحد امکان (انتها) ادامه بده، چرا که آنجا جایی است که تو به حقیقت خواهی رسید.
🌹🍃🌹🍃
↩ آقای تنها
از افسانه سیزیف:
من ایستادگی انسان در برابر آنچه سبب خرد شدنش میشود را میستایم و آزادی، عصیان و شوریدگی من در همین کشاکش و روشنبینی و تکرار بینهایت است که به یکدیگر میپیوندند.
↩ Im MK
مانا باشی هیچکس جان …
از بیگانه:
از چيزى حرف میزد كه حرفش نبود. به چيزى میخنديد كه در خلوت به گريهاش انداخته بود. او با كسى بود كه دوستش نداشت و صورت كسى را پشت چشمانش داشت كه انكارش میكرد. او از آنچه نبود نقابى ساخته بود و آنچه را كه بود پشتش پنهان كرده بود.
از بیگانه:
مامان همیشه میگفت بالاخره آدم یک چیزی پیدا میکند که دلش را خوش کند. در زندان من، وقتی آسمان قرمز میشد و روز تازهای یواش یواش میآمد توی سلولم، متوجه میشدم که حق با او بود.
↩ Nafas7196
درود بر شما و پدر بزرگوار …
از بیگانه:
آدمها یک بار عمیقا عاشق میشوند،
چون فقط یک بار نمیترسند که همه چیز خود را از دست بدهند،…
اما بعد از همان یک بار،
ترس ها آنقدر عمیق میشوند
که عشق، دیگر دور میایستد…!!!
↩ عیسی
برای آنچه که اعتقاد دارید،
ایستادگی کنید،
حتی اگر هزینه اش تنها ایستادن باشد…
سپاس از نظر شما دوست عزیز
↩ عیسی
از فلسفه پوچی:
منطقی بودن همیشه ساده است…
اما تقریبا محال است تا پایان کار منطقی باقی بمانیم…!!
↩ alinalopez
از یادداشت ها:
تراژدی این نیست که تنها باشی،
بلکه این است که نتوانی تنها باشی!!!
گاهی آمادهام همه چیزم را بدهم تا هیچ پیوندی با جهان انسانها نداشته باشم.
ولی من بخشی از این جهانم و شجاعانهتر این است که آن را همراه با آن تراژدی بپذیرم.
↩ alinalopez
هیچکس مجبور نیست،
انسان بزرگی باشد…
تنها انسان بودن
کافیست…
↩ alinalopez
زمانی که روح بیش از حد زجر می کشد، ذائقه اش به سمت بدبختی می رود…!
↩ alinalopez
روزی خواهد رسید که با وجود تمام رنجها،
سبکبال سرخوش و صادق خواهیم بود…
دروود رفیق شفیق
ایستاده مردن بهتر است از زانو زده زیستن.
↩ وحید_لاهیجی
از افسانه سیزیف:
من ایستادگی انسان در برابر آنچه سبب خرد شدنش میشود را میستایم و آزادی، عصیان و شوریدگی من در همین کشاکش و روشنبینی و تکرار بینهایت است که به یکدیگر میپیوندند…
↩ Esn~nzr
همیشه تا سرحد امکان (انتها) ادامه بده، چرا که آنجا جایی است که تو به حقیقت خواهی رسید.
↩ وحید_لاهیجی
از طاعون:
آنچه انسان در میان بلایا می آموزد اینست که در درون افراد بشر، ستودنیها بیشتر از تحقیر کردنیهاست…
↩ Esn~nzr
ممکن است در مورد چیزهایی که به آنها علاقهمندم مطمئن نباشم، اما در رابطه چیزهایی که علاقهای ندارم کاملا مطمئنم.
↩ وحید_لاهیجی
کسیکه چیزی نمیدهد، هیچ ندارد.
شوربختی بزرگ این نیست که هیچکس دوستت نداشته باشد، این است که هیچکس را دوست نداشته باشی.
↩ Esn~nzr
انسان تنها موجودی است که از پذیرفتن آنچه که هست سرباز میزند.
↩ وحید_لاهیجی
از بیگانه:
برای درست بودن باید تا حد امکان خاموش ماند،
چون:
هر کلامی کمابیش نارو میزند…
↩ Esn~nzr
فردا و دیروزباهم دست به یکی کرده
دیروز با خاطراتش مرا فریب داد
فردا با وعده هایش مرا خواب کرد
وقتی چشم گشودم امروز گذشته بود.
↩ وحید_لاهیجی
باور کن همان چیزی که از دست دادنش برای انسان سخت ترین کارهاست،
سرانجام همانی است که دیگر رغبتی به آن ندارد…!
↩ Esn~nzr
آزادی خواه و دموکرات کسی ست که امکان اینکه حق با رقیبش باشد را می پذیرد
پس به رقیبش اجازه می دهد افکارخودش را بیان کند
و می پذیرد که به دلایل رقیبش بیندیشد.
↩ وحید_لاهیجی
سخن بر سر اخلاق نیست.
من به کسانی برخوردهام که با وجود پایبندی بسیار به اخلاق رفتار پسندیده نداشتهاند و همه روزه در مییابم که شرافت نیازمند قانون نیست.
↩ Esn~nzr
هیچکس مجبور نیست انسان بزرگی باشد.
تنها ، انسان بودن کافی است.
↩ Sadafjoni85
بسیار عالی …
یکی از تاثیرگذارترین نویسندگان جهان هست بلا شک …
دوری جویید از کسانی که میگویند:
من آنقدر درباره این موضوع زیاد میدانم که نمیتوانم به درستی بیانش کنم…،
چرا که اگر نتوانند بیان کنند بدین معنا است که نمیدانند یا به سبب کاهلی، تنها به ظاهر بسنده میکنند.
↩ وحید_لاهیجی
ما گرفتار عادت زیستن شدهایم،
پیش از آنکه به اندیشیدن عادت کنیم…