از یه دیوانه ميپرسن چي شد خل شدي؟
ميگه من يه زن گرفتم كه دختري ۱۸ ساله داشت،
بابام از دختره خوشش اومد، مخش را زد، شد زن بابام.
پس زن من، مادر زن بابام شد، بابام داماد من شد، من شدم پدر زن پدرم!
دخترزنم پسرزائيد كه شد داداش من و نوه زنم، که نوه من هم بود، پس من پدربزرگ داداشم شدم!
زنم پسرزائيد درنتيجه زن بابام خواهرناتنی پسرم شد و پسرم داداش من شد!
توباشي خل نميشی؟ 😁

حکیمی گفت: ﺩﺭ بهشت شراب ﻫﺎﺋﯽ هست، ﮐﻪ ﻫﺮ ﭼﻪ ﻣﻮﻣﻨﺎﻥ ﻣﯿﺨﻮﺭﻧﺪ ﻣﺴﺖ ﻧﻤﯿﺸﻮﻧﺪ.
ﻣﺮﯾﺪﯼ ﭘﺮﺳﯿﺪ: ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﻣﯿﺨﻮﺭﻧﺪ؟
حکیم سر خود را خاراند ، دست به ریشش کشید،ﻓﮑﺮﯼ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ولا میگن واسه کلیه خوبه 😁

بابابزرگم گفت جوونیام آرزوم بود مداح شم.
گفتم چرا نشدی؟
گفت تریاک می‌زدم که صدام دورگه بشه، نعشه می‌شدم هایده می‌خوندم 😁

مورد داشتیم دختره رفته پمپ بنزین؛ یارو بهش گفته آزاد یا دولتی !؟
دختره گفته: کارشناسی دولتی بودم که معماری خوندم؛ ارشد mba پیام نور!! 😁

توکلاس معلم به یکی از شاگرداش میگه :
چندتا چیز بگو که میشینن روش
شاگرده میگه :صندلی مبل چراغ…!
معلم باتعجب میگه چراغ!؟ چطوری؟
شاگرده میگه: شبا بابام به مامانم میگه
چراغو خاموش کن بشین روش 😁