ظهریه دوش گرفتم وحوله رو دورم پیچیدم ومستقیم رفتم اتاق خواب و چون دیدم کسی نیست وهمه توی حیاط نشستن حوله رو ازکمرم بازکردم و داشتم با تخمام وکیرم ورمیرفتم و 20دقیقه ای بود داشتم باهاش بازی میکردم وحسابی شق و راست شده بود.یه لحظه روبرومو نگاه کردم دیدم سمیه چشماش رو ازلای پاهام ورنمیداره و قشنگ معلومه خیلی وقته داره نگاه میکنه.اصلا …
ادامه