قصد جفاها نکنی ور بکنی با دل من
وا دل من وا دل من وا دل من وا دل من
قصد کنی بر تن من شاد شود دشمن من
وانگه از این خسته شود یا دل تو یا دل من
واله و مجنون دل من خانه پرخون دل من
بهر تماشا چه شود رنجه شوی تا دل من
خورده شکرها دل من بسته کمرها دل من
وقت سحرها دل من رفته به هر جا دل من
مرده و زنده دل من گریه و خنده دل من
خواجه و بنده دل من از تو چو دریا دل من
ای شده استاد امین جز که در آتش منشین
گر چه چنین است و چنین هیچ میاسا دل من
سوی صلاح دل و دین آمده جبریل امین
در طلب نعمت جان بهر تقاضا دل من
مولانا
↩ حیرتزده
مرسی از حضورت🙏🌹🙏
خوشحالم دوست داشتی، از مولانا و سعدی و حافظ هر چه بگی باز هم کمه 😊🙏😊🙏😊👌
↩ حیرتزده
سیاست همین هست که از فرهنگ غنی خودمون دور بشیم ، مولانا و سعدی و حافظ که هیچ همه بزرگان ، اینگونه یه ملتی به فنا میره. 😖😖😖😖
مرسی از لطفت 🤗
عالی . صد امتیاز .
پنجاه تا واسه انتخاب شعر زیبات
پنجاه تا هم واسه عکسهای انتخابی ات
ممنون
↩ sساسانs
مرسی 😊🙏🌹🌹اول اینکه خوشحالم دوست داشتی 😁😁😁دوم اینکه دست جناب مولانا جان درد نکنه با شعراش 😁😁😁😁🤗
↩ حیرتزده
خیلی از رفتارها و گفتارها برگرفته از تفکره، حال این تفکر یا به مردم دیکته میشه ه بیشتر این هست و سیاست پنهانی رو نشون میده یا بر اساس عملکرد خود شخص و مطالعه هست .
↩ حیرتزده
درسته با حرفت موافقم، مبحث گسترده ای هست و با چند جمله نمیشه به نتیجه رسید اما مبحث قشنگ و در خور توجه ایه 😊🤗🙏
هم مطلب بسیار قشنگی بود هم عکس ها بسیار رومانتیک و خواستنی بودند. مرسی عزیزم 😍😍😍😍
↩ حیرتزده
خواهش میکنم تو این حیطه هر موضوعی انتخاب کنی عالیه 🙏🌹😊
عالی .
بیا در بسترم امشب
ز عشق آتشین تو بسوز دیگرم امشب
به رویا ییکه میبینم که تابی بر سرم امشب
چو ماه عشق، آتشپاره افتی در برم امشب
بدستان تو می بخشم تن عصیان گرم امشب
بیا در بسترم امشب
برای حس گرمایت به حسرتگاه تنهایم
به بستر بی تو میسوزم به آتشگاه بیجایم
چو شاخ عشق تر روییده ی این حرص زیبایم
که داغ بوسه هایت گل زند بر پیکرم امشب
بیا در بسترم امشب
بروی شانه ها یت ریز عطر تازه ی مویم
بدور گردنت پیچد دو دستم تا به بازویم
به تنگ سینه ات بفشار جسم داغ و خوشبویم
ز شعرم بهر آغوشت خودم عریانترم امشب
بیا در بسترم امشب
گل سرخ و سفید و زرد را پر پر به دستانم
به جسم مرمر داغم برای تو بیافشانم
حرارت های عشق تو اگر سوزد گلستانم
خودم گلدسته میگردم که سازی پرپرم امشب
بیا در بسترم امشب
منم یک ماهیی لغزان و زود از شست خواهم رفت
جهان پیکرت را با لبانم مست خواهم رفت
برایت جان دهم تا لحظه ی کز دست خواهم رفت
که از عشقت که میمیرم نمایی باورم امشب
بیا در بسترم امشب
چو رفتار هوس بیتاب آ، دزدی زخوابم کن
ز پیراهن ربایم در بر خود بی نکابم کن
ز هرم پیکر داغت بسوزانم و آبم کن
شراب عشق لبریزم ، بنوش از ساغرم امشب
بیا در بسترم امشب
فرار از خود نمایم در بر و دوش تو میگردم
ز هر سو در تو میپیچم عسل نوش تو میگردم
به شور و شوق و سرمستی همآغوش تو میگردم
دو تا پیکر یکی گردد ترا با خود برم امشب
بیا در بسترم امشب
اینم یه غزل ناب از خانم بهار سعید شاعر معاصر خوش ذوق ساکن کالیفرنیا. تقدیم به قلب پر احساس شما شهوانی های عزیز❤️↩ yashar1949
مرسی از حضورت اینم شعری از بانو بهبهانی :
خیالت گرچه عمری یار من بود
امیدت گرچه در پندار من بود
بیا امشب شرابی دیگرم ده
ز مینای حقیقت ساغرم ده
دل دیوانه را دیوانه تر کن
مرا از هر دو عالم بی خبر کن🤗🤗🤗🙂🙂🙂🙂
↩ shahre_sokout
مرسی از حضورت دوستم ، خوشحالم دوست داشتی🤗😊🙂🌹🙏