رضا و مامان فاطمه! (قسمت اول) گیف

1403/01/25

سلام. اسم من میلاده و ۲۸ سالمه. قراره توی تاپیک ها داستان زندگیمو تعریف کنم. (تاپیک های دنباله دار)

داستان برمیگرده به زمانی که ما دنبال یه خونه واسه اجاره بودیم و از طرفی چون طبقه پایین خونه دوست صمیمیم خالی بود، ما اونجارو اجاره کردیم!
ورودی خونه مشترک بود اما شرایط خوبی داشت. و خونه بزرگی بود و نسبت به پولی که واسه رهن داده بودیم عالی بود!
اسم دوستم رضاس و هم سن منه و میشه گفت بهترین دوستم بود و از بچگی باهم دوست بودیم! و از قبل خانواده ها همو میشناختن!
من روزا تا ساعت ۴ سرکار بودم و پدرمم تا ۶ کارش ادامه داشت و مادرم که اسمش فاطمه اس خونه داره! مادرم خیلی زود ازدواج کرده و تفاوت سنی کمی با من داره و ۴۲ سالشه
از اون طرف پدر رضا هم تا ۶ سرکار بود و مادرش خونه دار بود و خود رضا هم دانشجو بود.
چند روزی از نقل مکان گذشته بود و اوضاع خوب پیش می‌رفت تا…

یک روز زودتر از سرکار برگشتم و حدودا ساعت ۱۲ ظهر بود که رسیدم خونه!
کسی خونه نبود و لباس عوض کردم و رفتم توی اتاق دراز کشیدم. چشمام گرم شده بود که صدای در خونه اومد. مادرم بود که داشت با یکی آروم حرف میزد. گوشمو تیز کردم و متوجه صدای رضا شدم.
احتمال دادم که مادرم خرید کرده باشه و رضا داره کمکش میکنه. سمت در رفتم که صدای مامانم رو شنيدم که گفت: رضا بذار لباسمو دربیارم خدا! و جفتشون خندیدن! حس عجیبی داشتم و نمی‌دونستم برم بیرون یا نه!
بعد چند لحظه مکث روی زمین دراز کشیدم و از فاصله بین در نگاهی به بیرون انداختم!
رضا از پشت مادرم رو بغل کرده بود.


و همزمان در حال بوسیدن گردن مامانم بود. خواستم بلندشم و برم بیرون اما لبخندی که روی لبای مامانم بود باعث شد سر جام خشکم بزنه. این لبخند برام خیلی کثیف بود و نمیدونستم چیکار کنم که حرکت بعدی مادرم باعث شد دهنم باز بمونه!
مامانم مثل ی پورن استار حرفه ای در حالی که رضا از پشت بغلش کرده بود، دستشو عقب برد و شروع کرد به مالیدن کیر رضا! و رضا هم در حالی که مامانمو میبوسید گفت واسه تو راست شده! مامانم لبخندش عمیق تر شد.
چند لحظه ای گذشت و رضا مامانمو برگردوند سمت خودش و شروع کردن به لب گرفتن



و آروم آروم رضا لباس های مامانمو در می‌آورد و خودشم لخت میشد!



قبلا موقع لباس عوض کردن و… بدن مادرمو دیده بودم اما اینبار فرق داشت. توی بغل بهترین رفیقم بود! بدن مامانم واقعا جذاب بود. قد نسبتا بلند، بدنی سرحال و وزن حدودا ۶۰ تا ۶۵ کیلویی و سینه هایی که هنوز شاداب و گرد بودن و یه کون ناز و خوشگل!
لعنتی کیرم روی مادرم داشت راست میشد! آره داشت کم کم راست میشد. به نفس نفس افتاده بودم و به تماشا کردن ادامه دادم!
رضا دستشو لای پاهای مامانم برده بود و کصشو میمالید و مادرم با چشم های بسته ناله میکرد!
فقط ی شورت و سوتین تن مامانم مونده بود و رضا هم یه شورت پاش بود!




لب می‌گرفتن و رضا کص و کون و ممه های مادرمو میمالید و مامانمم کیر رضا رو از روی شلوار توی دستاش گرفته بود!
نمیدونم چقدر طول کشید اما واسه من مثل یک عمر میگذشت.
رضا ی بوسه محکم از لبای مامانم زد و با سر اشاره کرد به کیرش! البته اینو از خنده مامانم فهمیدم و اینکه سریع زانو زد!
کیر رضا، کسی که بهترین دوستم بود جلوی صورت مامانم بود!
مامانم شروع کرد به بوسیدن کیرش و گاهیم سر کیرشو میک ميزد!
کیر رضا توی دستای مامانم بود و شروع کرد به خوردن تخماش


با حس شهوت زیادی کیر رضا رو ساک میزد! جوری تخمای رضا رو دهنش می‌کرد که انگار هر روز چندبار اینکارو میکنه!
کم کم سراغ کیرش رفت! اول سر کیرشو توی دهنش گذاشت و میک زد و هربار قسمت بیشتری از کیر رضا رو توی دهنش جا میداد!
رضا ی دست به کمر داشت و یه دستشم روی سر مامانم گذاشت و با ناله قربون صدقه مامانم میرفت و میگفت: آخ قربون لبات بشم فاطی! بخورش جنده سکسی من!
جنده؟ داشت به مامانم میگفت جنده! البته که جنده اس مامانم وگرنه کیر رضا توی دهنش چیکار می‌کرد!



مامانم حالا کیر رضا رو تند تند توی دهنش عقب جلو میکرد و هر از گاهی کیر رضا رو درمی‌آورد و نفس عمیقی میکشید و با اون لبخند کثیفش که گاهی به خنده تبدیل میشد، دوباره‌ شروع میکرد به ساک زدن .
حالا دیگه کیر رضا تا ته توی دهن مامانم عقب جلو میشد و هردو لذت میبردن! و شاید بهتره بگم هر سه تامون!
انگار تازه داشتم خودمو میشناختم! از گاییده شدن دهن مامانم کیرم راست شده بود و له له میزدم رضا کیرشو توی کص مامانم بذاره!


رضا هردو دستشو روی سر مامانم گذاشت و سر مامانمو ثابت نگه داشت و شروع کرد به تلمبه زدن توی دهن مامان فاطمه ام!


حدودا ده دقیقه ای از کیر خوردن مامانم گذشته بود و شایدم بیشتر! که رضا موهای مامانمو توی دستاش گرفت و اونو بلند کرد و با خودش برد سمت مبل! دیدم محدود شده بود اما بازم قابل دیدن بودن!
مامانم روی مبل دراز کشید و پاهاشو باز کرد. رضا لای پاهای مامانم نشست و شروع کرد به مالیدن کیرش به کص مامانم. آروم سر کیرشو لای کص مامانم عقب جلو میکرد و گاهیم به چوچولش فشار میداد



سر کیر رضا روی کص مامانم بود و رضا پیاپی قربون صدقه مامانم میرفت و مامانم ناله میکرد!
همونطور که کیر رضا ب کص مامانم مالیده میشد این لبخند کثیف و پر از شهوت مامانم به صورتش نمایان میشد. لبخندش باعث میشد فکر کنم یه جنده اس نه مامانم


درگیر لبخند مامانم بودم که یهو جندگیشو بهم ثابت کرد. با ی صدای پر از شهوت و عشوه گفت رضاااا بکن توم. کیرتو بکن توم!
رضا هم فرصت نداد و با ی جوووون بلند کیرشو تا ته کرد توی کص مامانم


رضا هرجقد که تا حالا آروم پیش رفته بود. موقع گاییدن کص مامانم وحشی بود. بدون رحم و تند تند توی کس مامانم تلمبه میزد.



صدای برخورد بدن هاشون کل خونه رو پر کرده بود. مامانم تموم سعیشو میکرد ک آروم ناله کنه اما گاهی نمیتونست تحمل کن و جیغ میزد. کیر رضا تند تند توی کص مامانم عقب جلو میشد. هر از گاهی مامانم انگار از حال میرفت و دوباره ی نفس عمیق می‌کشید و ناله میکرد



واقعا متوجه زمان نبودم و کیرمو تند تند میمالیدم و از دیدن بهترین دوستم روی مامانم لذت میبردم که رضا کیرشو درآورد و شروع کرد به مالیدن و سمت صورت مامانم رفت



آب رضا روی صورت مامانم ریخته میشد و دوباره این لبخند پر از جندگی مادرم!
آبش که کامل خالی شد چندتا بوسه از ممه های مامانم زد و کنارش نشست. هردو نفس نفس میزدن. دست رضا روی کص مامانم بود و می‌خندید. خنده ای که ی غرور خاصی توش بود!
رضا نگاهی ب ساعت انداخت و گفت باید برم کلاس دارم بعد تایم ناهار! کیرشو با شورت مامانم تمیز کرد و لباسشو پوشید!
مامانم هنوز ب مبل تکیه داده بود و آب کیر روی صورتش بود! رضا اومد کنار مامانم و گفت فاطی جون بخند عکس بگیرم و ی عکس‌ از صورت مامانم گرفت! مامانم جوری می‌خندید موقع عکس گرفتن که انگار نه انگار داشته جندگی میکرده و آب کیر روی صورتشه!


رضا از مامانم خداحافظی کرد و رفت و مامانمم بعد کمی استراحت رفت حموم!
منم سریع آبمو اوردم و قبل اینکه مامانم از حموم بیاد بیرون، از خونه زدم بیرون!
پایان قسمت اول

11 ❤️
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید .

2024-04-13 01:48:37 +0330 +0330

عالی بود ادامه بده

3 ❤️

2024-04-13 01:49:36 +0330 +0330

↩ Zahra_banoo72
مرسی بانو

1 ❤️

2024-04-13 02:03:45 +0330 +0330

شبیهه سکس چت میمونه تو پیوی

3 ❤️

2024-04-13 04:27:10 +0330 +0330

↩ White_sissy_femboy
ای جونم ❤

1 ❤️

2024-04-13 04:27:26 +0330 +0330

↩ Jamesdane
😂😂

0 ❤️

2024-04-13 06:05:57 +0330 +0330

خیلی زحمت میخواد درست کردن همچین تاپیکی

1 ❤️

2024-04-14 00:23:31 +0330 +0330

↩ simg
❤❤❤

0 ❤️

2024-04-14 10:52:54 +0330 +0330

بهترین فانتزی که تجربه کردم. یاد دوست خوبم سینا و مامان خوشگلش نازنین جون بخیر. هرجا هستید موفق باشید. میلاد جان شما هم بسیار زیبا و مصور نوشتی داستان خودتون را. دمتون گرم

2 ❤️

2024-04-15 01:41:17 +0330 +0330

↩ majid&m
مرسی عزیزم 😍❤

0 ❤️

2024-04-19 15:57:57 +0330 +0330

پسر عالی بود داستانت
مخصوصا گیف‌هات
یه بیوگرافی از خودت و مامان جونت هم بده بیشتر اشنا بشیم

1 ❤️

2024-04-26 23:51:17 +0330 +0330

↩ Mamadd69
مرسی عزیزم

0 ❤️






تاپیک‌های تازه


‌آگهی‌های دوستیابی

نمایش آگهی های دوستیابی بستگی به علاقه شما دارد. برای دیدن آگهی مرتبط با علاقه تان لطفا پروفایل تان را » ایجاد یا ویرایش کنید «