**عباس میرزا **شاهزاده لایق و شجاع قاجار, یکی از اولین ایرانیانی است که به عقب افتادگی شدید ما نسبت به غربی ها پی برده بود و به دنبال راه حلی میگشت. گفته های زیر صحبت های او با “پیر ژوبر” فرستاده ناپلئون بناپارت است:
ای مرد بیگانه، تو این ارتش و این دربار و این خیمه و خرگاه را میبینی، ولی گمان مکن که من مرد خوشبختی هستم. چگونه میتوانم خوشبخت باشم. افسوس تمام کوششهای من و دلاوریهایم همچون موج خشمگین دریا در برابر صخرهای استوار، در برابر سپاه روس شکست خوردهاست. مردم فتوحات مرا میستایند، ولی من خود از ناتوانی خویش آگاهم. چه کردهام که مورد احترام جنگاوران غرب واقع شدهام؟ چه شهری را تصرف کردهام؟ چه انتقامی گرفتهام از کسانی که بر سرزمینهای ما دست انداختهاند؟ از شهرت فتوحات ارتش فرانسه آگهی دارم و همچنین دانستهام که شجاعت روسها در برابر فرانسویان جز یک مقاومت بیهوده نیست. بااینهمه یک مشت سرباز اروپایی تمام دستههای سپاه مرا با ناکامی مواجه ساخته و با پیشرویهای تازهٔ خود ما را تهدید میکنند.
آن چه قدرتی است که شما را تا این اندازه از ما برتر ساخته است. دلایل پیشرفت شما و ضعف ثابت ما کدام است؟ شما هنر حکومت کردن، هنر پیروز شدن، هنر به کار انداختن همهٔ وسایل انسانی را میدانید. درصورتی که ما گویی محکوم شدهایم که در منجلاب جهل غوطهور باشیم و به زور دربارهٔ آیندهٔ خود بیندیشیم. آیا قابلیت سکونت و باروری خاک و توانگری مشرق زمین از اروپای شما کمتر است؟ اشعهٔ آفتاب که پیش از آن که به شما برسد نخست از روی کشور ما میگذرد، آیا نسبت به شما نیکوکارتر از ماست؟ آیا آفریدگار نیکی دهش که بخششهای گوناگون میکند خواسته است که به شما بیش از ما همراهی کند؟ من که چنین اعتقادی ندارم.
ای بیگانه به من بگو که چه باید بکنم تا جان تازهای به ایرانیان بدهم. آیا من هم باید که مانند این تزار مسکو که کمی پیش از این از تختش پایین میآمد تا شهرهای شما را تماشا کند از ایران و تمام این دستگاه پوچ ثروت دست بکشم؟ یا بهتر آن است که مرد خردمندی جستجو کنم و هرچه را که شایسته و بایستهٔ یک شاهزاده است از او بیاموزم.
کتاب رویارویی با تجدد
عبدالله نصری
ممنون لطف دارین.