نشستم رویِ صندلی و به آرایشگر گفتم: خانم کوتاهِ کوتاه!
گفت: حیف موهاته که، پوستت روشنه؛ موهای قهوه ایت میریزه روی شونت، خیلی بهت میاد.
زل زدم توی چشماش و گفتم: میخوام دیگه نبندمشون خانم. کوتاه لطفا!
هر یه قیچی که میزد و موهام میریخت روی زمین، مثل یه کشیده بود روی صورتم.
فدای سرت…
یادته میگفتی: “پسرا، دخترای موبلند رو بیشتر دوس دارن”؟
ابروهاتو مینداختی بالا و با یه اخمِ قشنگ، با اون صدای خشدار معرکه میگفتی:" بلند و موّاج مثل موهای خودت سپیده"
الفِ موّاج رو میکشیدی و به موهام اشاره میکردی …
اینکه نیستی و دیگه اون اخمِ قشنگ رو نمیبینم …
فدای سرت
بعد از تو دلم نمیخواد کسی منو دوست داشته باشه.
هووووف بگذریم.
راستی! مدل موی جدیدم بهم میاد؟ شدم همونی که هیچوقت دوست نداشتی
اینم فدای سرت