میخام در مورد صحنه های ناخواسته سکسی که دیدین و دیدم صحبت کنیم،شما بگین منم چند تا صحنه جذاب ناخواسته که دیدم براتون تعریف میکنم.
شما کجا زندگی میکنین اینقدر صحنه زنده میبینین بگین منم بیام ببینم
تابستون سه سال پیش که16سالم بود توی یه ساختمون4طبقه توی یکی از محله های بالاشهر شیراز مشغول نقاشی ساختمون بودیم که بعد از ظهر یکی از روزا توی ساختمون روبرویی یه خانوم تپل داشت بدن نمایی میکرد…چیز زیادی ندیدم چون زاویه دید نداشتم و از طرفی مشغول کار بودم
من دفتر کاریم طبقه دوم خیابون اصلی یه شهر شمالیه
و یه بالکن داره رو به خیابون و جلوش یه تابلو عرضی نصب کردم تا کسی توی دفترو نبینه
سر ظهر با یه گل رخی در حال معاشقه بودم تو دفترم که چشم خورد به بالای تیر برق روبروی دفترم
کارمند خدوم اداره برق بالای تیر اومده بود کار ادارشونو انجام بده که چشش به جمال معاشقه ما نورانی شد
اما انصافا روشو برگردوند دمش گرم
↩ Eldorado5555
میگم توی نظر قبلی گفتی ویوی خونمون یه پارکه،
الان شد خونه روبرویی😅😅
↩ Hajmmd
اون خونرو عوض کردم خوب عزیز،نکنه شما یه جا ساکنی😳
دم دمای غروب بود با ماشین داشتم میرفتم تو کوچه ، کوچمون چندتا فرعی میخوره ، اومدم تو یکی از فرعی ها بپیچم دیدم ی پراید بدجور و کج پارک کرده ، اومدم بهش بگم باباا چقدر بدجا پارک کردی، ی دفعه ی خانوم سرشو از کنار فرمون کشید بالااا
ما هیچ ما نگاااه 😐😐😐
سال ۸۱ بود.از مدرسه رفتم خونه داییم.همیشه دوست داشتم ممه های زنداییم رو ببینم ولی نه جرات داشتم بهش بگم نه روم میشد.فقط میرفتم به بهانه بازی با پسر داییم که شاید بتونم ممه خای زنداییمو ببینم.اونم کلا لباساش یعقه های شل و نسبتا باز داشت که وقتی خم می شد خط ممه ااش دیده میشد و اگر سوتین نداشت نوک ممه هاش میوفتاد بیرون.اون روز توی حیاطشون دیدم لباس پهن کرده روی بند که خشک بشه.بهار بود.پسر داییم رو دست به سر کردم.چون بتد سوتین زرشکی زنداییم از زیر بقیه لباسا که استتارش کرده بودن بیرون بود.خلاصه پیر دتیی رو تابوندم و سوتین رو دیدم.اما نزدیک ۱ ساعت بعد،زنداییم پسر داییم رو فرستاد دنبال کار.منم متوجه نشده بودم.فکر کردم پسر داییم توی حیاط هستش.رفتم توی حیاط و به به،زنداییم با بالا تنه لخت داشت اون سوتین زرشکیه رو میپوشید تا منو دیده خشک شد و من ممه هاش رو دیدم.
دیگه بعد ها خط باسنشم دیدم
↩ Eldorado5555
سلام
من و بابام یه بار داشتیم دنبال داداشمون میگشتیم (قهر کرده بود) توی یه روز بارونی. رفتیم توی یه امامزاده اونجاروبگردیم توی یکی از ایوانای پشتی امامزاده که زفت و آمد کم بود یه دختر و پسر خلوت کرده بودن. ما دقیقا روی صحنه باز کردن زیپ شلوار دختره و و پایین کشیدن شرتش رسیدیم ذوتاشون شکه شده بودن ما هم هیچی نگفتیم و رفتیم و…
↩ Jooraabshalvary
از ذهنت بیار بیرون،اصلا بهش فکر نکن اگه زندگیتو دوست داری🙏
منم یه بار رفته بودم خونه دوستم،اونم دوست پسرشو آوورده بود،نشستیم به مشروب و قلیون بعد من یکم احساس سرگیجه داشتم رفتم اتاق دراز کشیدم،یکم پلکام گرم شده بود که صدای آخو اوخ شنیدم از پذیرایی،یواش پاشدم اومدم بیرون به صورت نیم خیز،چون اتاق خواب بقل آشپزخونه بود آروم خزیدم پشت اُپن آروم سرمو آووردم بالا دیدم چشتون روز بد نبینه تا دست کرده بود تو کون دوستم منم دهنم خشک شد از دیدن این صحنه،منم یکم هوسی شدم و یکم با خودم ور رفتم ولی هر آن احتمال میرفت کارشون تموم شه،منم سریع رفتم اتاق درو آروم بستم و با تجسم صحنه ای که دیده بودم و صداشون که میومد یه حال اساسی به کوصم دادم.