هر زنی یڬ شعر اﺳت
گاه همپای دلش پرشور
گاه غمگین،
گاه تا اوج شقـاوت، لبخنـد
گاه تا ؏ـمـق وجـودش، محـزون.
هر زنی یڬ شعـر اﺳت
شعـری ازبوے خوش گنـدمـزار
شعـری ازجنس بلوغ یڬ احـﺳاس
شعـری از تہ مانده یڬ جام شراب
شعری از گوشـہ یڬ چارقد
خیس از اشڪ و نیاز؛
هر زنی یڬ شعـر اﺳت
شعـری از آینـہ در آینـہ
ﺳختتر، زیبـاتر، زیبـاتر
هر زنِی یڬ شعـر پر از
فصل فصل حادثہ اﺳت
هر زنی یڬ غزل اﺳت…!
صبا_پورنگار
🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁
↩ حسینی بای
🥰🙏🌺😂😂😂😂
شما که شاه بیت غزل هستید !
خندهام شرحِ غمی هست
که لیلی داند…
کاش مجنون بشَوی
تا که بفهمی سُخنم…
↩ Ahmadms
عشـــق یعنی
در شهر تـو باران میبارد
و من در شهر خودم خیـس میشوم
علی_ڪـریمی
↩ سالومه۲۸
من اناری میکنم دانه به دل میگویم
کاشکی این مردم دانه های دلشان پیدا بود
میپرد در چشمم اب انار اشک میریزم
ماردم میخندد ، رعنا هم
↩ Ahmadms
🥰🙏🌺
اگر کسی سراغی از من گرفت ، بگوییدش :
دلش بهار میخواست و رقص اطلسی!
طاقت نیاورد!
با پاییز رفت !
اصلا نگوییدش :
دلش را شکستند
رفت پی چینی بند!
یا
چون هوای روزگارش ابری بود و
خیسی گونه هایش خشک نمیشد،
رفت دنبال خورشید !
بگوییدش :
تنهایی اش بهانه گیر شده بود و مدام
هوس شال و کلاه میکرد !
نه او دلی داشت یدکی !
نه پاهایی رو به راه !
رفت که بسپاردش دست سراب !
خدارا چه دیدی شاید
کسی پیدا شود که از نبودنم
درد فاصله را بفهمد !
دلش بگیرد!
دلتنگم شود!
نه !
اگر کسی سراغی از من گرفت
ویران نکنید کاخ امیدش را !
بگوییدش :
عاشق بود و رفیق راه
با پاییز رفت که تنها نباشد !!
همین کافیست…
زنی با فقر می سازد
زنی با اشک می خوابد
زنی با حسرت و حیرت
گناهش را نمی داند
↩ حسینی بای
مثنوی معنوی 🥰🙏🌺
جمعه ها را، همه از درد شمردم بی تو
غم خود، در وسط سينه فشردم بی تو
باز هم از همه ے عشق سؤالم ايݩ است،
من چرا از غم اين عشق، نمردم بی تو
عرفان_یزدانــــی
↩ Bita6565
سپاس نازنینم 🥰🙏🌺
بودنت در تاپیکهام دلگرمی خاص بهم میده 🥰
…
کاش ما آن دو پرستو بودیم
که همه عمر سفر می کردیم
از بهاری به بهار دیگر…
فروغ_فرخزاد
↩ هانا sheytoon
در من زنی تنها زندگی میکند
که هر شب ؛
دیوانه وار به سوگِ خاطراتش مینشیند ؛
زنی که هر دقیقه یِ شبهایَش ؛
عشق را در خودش به بی رحمانه ترین شکلِ ممکن خفه میکند؛
و هر روزش را فاتحانه؛
از خواب برمیخیزد میشود
و میشود همان زنِ قویِ دیروزش.I
فرگل _مشتاقی
↩ asbevahshi92
بدهکارم به خودم ؛
کمی دیوانه وار دویدن زیر باران ،
و کلبه ی چوبیِ دنجی میان کوهستان …
بدهکارم ؛
به جاده حضورم را با دو جرعه موسیقی و
کسی که سفر به سفر ، جنگل به جنگل ،
کوهستان به کوهستان و دریا به دریا ؛
با من پیر می شود ،
“عاشقانه” با من پیر می شود …
من بدهکارم ! و بدهکارها ،
قرار ندارند …!
نرگس_صرافیان_طوفان
↩ هانا sheytoon
دیرگاهیست در این تنهایی
رنگ خاموشی در طرح لب است.
بانگی از دور مرا میخواند
لیک پاهایم در قیر شب است.
اهه.پَ من غزلبازم خودم نمدونستم.چقد غزل کردم تا حالا.والا بعضی خانوما هیکلشون به غزل نمخوره بیشتر میاد قصیده باشن 😂
↩ rrahmog
من یک زنم …
من یاد گرفته ام وقتے بغض مے ڪنم وقتے اشک مے ریزم منتظر هیچ دستــــــــــــــے نباشم
وقتے از درد زخم هایم به خودم مے پیچم مرهمے باشم بر جراحتــــــــــم
من یاد گرفته ام ڪه اگر زمین مے خورم خودم برخیــــــــــزم
من یاد گرفته ام راهے را بسازم به آینده
من یاد گرفته ام ڪه همه رهگذرنــــــــد
همه …!
و در این سوی نیاز زنها ، حسرت دست نوازشگر توست ،
تا بهنگام نیایش با او ، سجده بر سجاده عشقی که در آنسوی غزل های شب چلچله ها ، سرخوش آواز تورا میخواند. پس تو ای مرد اساطیری رویای زنان در شب رویایی من ، بدنم را که هنوز از عطش دست تو در سوزو گداز،است ببین . تن تب دار و پر از خواهش دستان و وجود تو به لرزش اسیر است ببین. بدنم خیس از نم باران وجودت که نیازم سر ریز از ظرف آغوش تو عریان شده است . تو بگیرم در آغوش مردانه و لب های مرا تازه زعطر خوش بوی وجودت گردان . نوشته …؟ خودم
↩ سالومه۲۸
ای جنگل! ای پیوسته پاییز
ای آتش خیس
ای سرخ و زرد ای شعله سرد
ای در گلوی ابر و مه فریاد خورشید
تا کی ستم با مرد خواهد کرد نامرد
ای جنگل !
اینجا سینه من چون تو زخمیست
↩ mofo56
آدم ها دنبال بهانه اند
گاهی برای ماندن
بیشتر برای رفتن…
معصومه_صابر
↩ Feri4
استادی میگفت:
صبحها که دکمه های لباسم را می بندم,
به این فکر میکنم که
چه کسی آنها را باز خواهد کرد؟
خودم یا مرده شور؟!
دنیا همین قدر غیر قابل پیش بینی است…
به آنهائى که دوستشان دارید,
بی بهانه بگوئيد :
دوستت دارم…
بگوئيد:
حرفهایی را که در این دنیای شلوغ,
سنجاقشان کرده اید به دلتان.
بگوئيد:
گاهی فرصت با هم بودنمان
کوتاهتر از عمر شکوفه هاست.
بگوئيد:
بودن ها را قدر بدانيم،
نبودن ها همين نزديكى است…
↩ Sarehgh1361
زن
همه چیزش شعر است ؛
چشمش
مویش
بویش .
" زن " که باشی
همه کارت شعر از کار در می آید ؛
چای دم کردنت
جانم گفتنت
قاصدک فوت کردنت
اما
مردها همیشه شاعرهای بهتری هستند.
" مرد " که باشی
برای شاعری همیشه
سوژه ای به زیبایی یک زن داری …!
هستی_دارایی
↩ Ariyan37
خیلی زیبا بود 🥰🌺
حستون فوق العاده و قلمتان شیواست🙏🌺🥰
و گاهی
تنها خواسته ے یک زن
تمام شدن در آغوشِ “مردیست”
ڪه
دوستش دارد …
مهدیه_اسماعیلی
↩ Behisal20
بال های ما هنگام هبوط سوخت تا هنگام عروج در آغوش فرشته نیرومندی به نام مرد، باشیم
↩ Behisal20
در درون هر زن،زنی دیگر وجود دارد که
هیچ کس او را نمی شناسد
هنگام شکسته شدن بیدار می شود
و وقتی مطمئن شد که هیچ کس در این
دنیا با او نخواهد بود،
قوی تر می شود…
↩ Eccentricc
زن را آرام بنویسید،
نرم ولطیف
با بوسه
با نوازش
نوشتن زن آسان نیست…
فرشته_رحمانی
↩ apesar
🙏🌺🥰😂😂😂😂😂
اگر زنی در کار نباشد
عشقی هم در کار نیست!
شکسپیر و حافظ و رومئو و ژولیت
و شیرین و فرهاد ول معطلند…
اگر روزی زن ها بخواهند از این جا بروند
تقریبا همه ی ادبیات و سینما و هنر
دنیا را باید با خودشان ببرند!
مصطفی_مستور