واپسین لحظات پیش از ترک کاخ، امیر هوشنگ نهاوندی می نویسد؛
هنگامی که داشتیم کاخ را ترک میکردیم، در کنار در خروجی یک تندیس اعلیحضرت فقید بود،که به طرز غم انگیزی چند ثانیه پدر و پسر چشم در چشم شدند،
شاه که تاسف و افسوس از تصمیمی که مجبور به گرفتنش شده، در نگاهش هویدا بود، مکثی کرد و سپس چشمانش را از چشمان تندیس برداشت و به زمین دوخت و راه بیرون را پیش گرفت،
گویی در آن لحظات پایانی که فرتورگر آن را شکار کرده، تندیس بنیان گذار ایران نوین، پادشاه را مماشات میکردکه این سان آسان رها نکند و مسئولیت تاج و تختی که نزد اش به امانت سپرده شده را دریابد و میهن را ترک نکند،
امـا چشمـان سرزنـشگــر تنـدیـســ هـم کـاری از پیـش نبـرد.
#فقط جهت اگاهی و نه جَو و جهت دادن!
کاش دم سر میخورد پاش میشکست کیونش حتی اوف میشد لگنش در میرفت نمیرف :(
مرتیکه بی خایه باید یکم مثل پدرش جنم داشت اون که میدونست بره چه میشه مردم وخر میکرد میموند
مرد، از اینکه حس کنه می تونسته کاری انجام بده که مانع از آن اتفاق بد باشه، اما کاری نکرده باشه شدیدا دچار خودخوری مزمن میشه
به نظرم ایشان هم دچار همین مریضی شد
و کل ایران را بدست یه انسان مریض روح سپرد و رفت
کاری به صحت این قضایا ندارم.
ولی شاه ایران تنها بود، چون مثل اینا آدم خارکسدهای نبود، اول از امریکا و انگلیس شاه رو برانداز کرد و ساواک به شاه خیانت کرد، بعدشم ارتش،
اگه کاری که اینا سال 88 کردن، شاه هم میکرد، الان اوضاع فرق داشت.
خدا حِفظت کُنِه میری سفر…
الهی آمین.
در این سفر نبینی تو خطر…
الهی آمین.
آمین؛
آمین؛
الهی آمین.
جواد یساری
اعلیحضرت فقید نه چونکه اعلیحضرت به ملکه گفته می شه
باید بنویسید اعلاحضرت برای عنوان پادشاه
البته با پوزش
فک کنم ایشون درست نوشتن. اعلیحضرت نوشته میشه اعلاحضرت خونده میشه ، به ملکه هم میگن عُـلیاحضرت
رفت و ما موندیمو چهل تومن یارانه و یه شهوانی و اینایی که کون ننشون مثل این پورن استارست
اگه همون موقع این بدنامی رو بجون میخرید و میزد خواهر مادر آخوندا رو میاوورد جلو چشمشون الان ایران تبدیل به جهنم نشده بود