نمیدونم چجوری شروع کنم با کامنتای زیباتون حسابی از خجالتم در اومدین میخاستم دیگه ادامه ندم چون همه ی شما من و مقصر همه چی میدونین
حتی صبر نمیتونین که ادامه ی زندگیمو تعریف کنم براتون
تو همین قسمت اول قضاوتم کردین بدون اینکه ادامه ی زندگیمو گوش بدین .
به هرحال اومدم اینجا برای نوشتن پس ادامه میدم
بعد اتفاقات اون روز با شاهین تو بوتیکش یه حسی تو درونم داشتم حس پشیمونی و یه تجربه ی جدید پشیمونیم باعث شده بود عشقم نسبت به رامین بیشتر شه و حس اون تجربه ی جدید که حال روحیم و بهتر کرده بود حسابی سرگرم کارم شده بودم و اون بی میلی قبل و دیگه نداشتم
همه چی داشت خوب پیش میرفت اما رامین همون رامین همیشگی بود ( بی میلی جنسی و سرد ) مخصوصا که بخاطر برف و یخ بستن شهر کارش تعطیل شده بود و تو خونه بود و کاملا حس میکردم این موضوع رو . گاهی با پوشیدن لباسای سکسی و ارایش سکسی سعی میکردم حواسش و نسبت به خودم جلب کنم اما متاسفانه …
روزا همین طور میگذشت سردی هوا کمتر میشد و برفا اب میشدن رامین بعد تقریبا ۳ هفته دوباره کارش شروع شد و میرفت سرکار و از اینکه
میرفت سرکار خوشحال بود به قول خودش
محل کارش با همکاراش حالش خوبه
اما من برعکس اون بخاطر بی میلیش عصبی شده بودم و افسرده رفته رفته بعد چند هفته دوباره اون اتفاقات تو ذهنم مرور میشد با تموم وجودم سعی میکردم بهشون فک نکنم اما شهوتم اجازه نمیداد که فراموششون کنم .
اول هفته بود و از خواب پاشدم کارای خونه رو انجام دادم و رفتم یه دوش گرفتم
رنگ موهامو دو هفته ای بود پاک کرده بودم و رنگ مشکی سابقش و داشتن موهام کمی از قبل بلند تر شده بودن تقریبا دیگه تا زیر کمرم میرسیدن شونه کشیدم و خشکشون کردم
رفتم یه قهوه برای خودم درست کردم اومدم تو حال خونمون رو مبل سه نفره ای که روبروی پنجره بزرگ حیاطمون بود نشستم . یه پیرهن سفید کوتاه تنم کرده بودم و یه لگ قرمز کمی سردم شده بود یه لحاف اوردم و پهن کردم روم و دراز کشیدم .
حس و حال کار کردن و نداشتم و بی انگیزه بودم اهنگ های امو بند و خیلی دوس دارمو همیشه گوش میکنم مخصوصا اهنگ ( هرجا که باشی ) پلی کردم تو گوشیم و گوش میدادم اما اینقدر ذهنم درگیر بود که حتی صدای پرنده ها و صدای خیابون اذیتم میکرد
هدفونم و برداشتم و گذاشتم رو گوشم تا کمی ارومتر شم . تو خواب و بیداری بودم دیگه دلم میخاست تک تک اون لحظه هارو حسشون کنم
چشمامو بستم و به اون لحظه ای فکر کردم که
دستای شاهین زیر شورتم بود و لای پاهام
دستم و اروم از روی سینه هام کشیدم پایین و بردم
زیر لگم و انگشتم و کشیدم بین کوسم
وااای خیلی خیس و لزج شده بود . دیگه کنترلم و از دست دادم و شروع کردم به مالیدن کوسم
یه دستم و از زیر پیرهنم بردم روی سینه هام و با نوکشون بازی میکردم و تو دستم میمالوندم
لبام و گاز میگرفتم و حسابی داشتم رو مبل
با خودم ور میرفتم صدای نفسام و اه ناله هام و تو وجودم حس میکردم اون لحظه رو مبل فقط دلم شاهین و میخاست اسمش و رو لبام تکرار میکردم
شاهین کیرت و میخام
شاهین کیرت و دوس دارم
میخام واست ساک بزنم برات بخورمشون
یکی از انگشتام و کرده بودم توی کوسم و با شدت ور میرفتم که یهو با صدای بلندی جیغ کشیدم و پاهام شل شدن و همونطور ولو شدم رو مبل مثل دیوونه ها لبخند میزدم با خودم
کمی سبک شده بودم و اما حس شهوت درونم خاموشی نداشت دلم میخاست برم شاهین و دوباره ببینمش اما میدونستم اگه برگردم متوجه میشه که برا چی برگشتم بی خیالش شدم
پاشدم رفتم جلو اینه و شروع کردم به ارایش کردن … به خودم میگفتم رامین
اصلا بهم اهمیت نمیده و انگار ن انگار که شوهرمه شریک زندگیمه با اونکه از شهوتی و هات بودنم با خبره اصلا براش مهم نیست
چطور میتونه اینقدر بی خیال باشه از دستش خیلی عصبی بودم
قاب گوشیم و باز کردم و کارتی که محمد رضا اون راننده شاسیه بهم داده بود و برداشتم و شمارشو بدون فکر و تردید با همون یدونه خط ایرانسلی که داشتم گرفتمش
…0912876
…
…
الو بفرمایید ؟
سلام
سلام بفرمایید
اقا محمد ؟
بله خودم هستم درخدمتم
خوبین خوش میگذره :
ممنونم عذر میخام به جا نیووردم!!!
نرگس هستم چند هفته پیش همدیگرو دیدیم
اهاا بله بلاخره تماس گرفتین …
باور کنین خیلی چشم انتظار تماستون بودم
چشم انتظار …ممنونم
اره بعد او روز خیلی تو فکرتون بودم اما
متاسفانه شماره تماسی نداشتم ازتون که حداقل حالتون و بپرسم .
خوب که هستین نرگس خانم زیبا ؟
اوهم مرسی خوبم
خیلی هم عالی خیلی خوشحالم صدای شمارو شنیدم
کجایین ؟
خونه هستم
اها حوصلش و دارین همدیگرو ببینیم ؟
اوووووم خوب کجا ؟
هرجا شما دوسته باشین اگه وقتش و داشته باشین
بریم سمت بلوار نماز کافه ژوان نظرت چیه ؟
اصلا نمیدونستم کجا هست گفتم باشه فقط زیاد طول نکشه دیرم بشه
ن هر ساعتی که دستور دادی برمیگردیم
اها خوبه ممنونم
نرگس جونم کجا بیام دنبالت ؟
شما بیاین جلو همون مترو که همو دیدیم
اونجا باشه ولی میگم میخای بیام نزدیکتر سمتتون چون دوره برات اونجا
خوب من میگم شما اذیت نشین اقا محمد
ن ن اصلا با ماشینم راهی نیست وظیفمه
پس یه ساعت دیگه همونجا که واسه بار اول دیدمتو سوار نشدی هههه منتظرتم عزیزم
باشه خوبه همونجا خوب پس فعلا …
فعلا خوشکلم …
پاشدم و رفتم سراغ کمد لباسام نمیدونستم چی باید بپوشم
کشوی لباس زیرام و باز کردم یه ست شورت سوتین اسفنجی سفید داشتم فقط سوتینش و تنم کردم یه بادی مشکی استین بلند پوشیدم که نیازی به شرت نبود .
یه شلوار پارچه ای مشکی کمر کشی که حالت لگ داشت ولی دم پاش گشاد بود بادی زیر شلوارم خیلی شیک و خوشکل بود
جلو اینه واستادم خیلی ناز شده بودم این لباسارو همیشه فقط تو خونه پوشیدم اما اینکه العان واسه
بیرون رفتن تنم کردم حس خیلی خوبی داشتم
یه نگاه به رونام انداختم وسط پاهام یه چاکی افتاده بود و خیلی سکسی شده بودن
میخاستم روش یه پالتو بپوشم که حداقل تا زانوم باشن خیلی تابلو نباشم اما یاد پالتویی افتادم که اون روز شاهین بهم داده بود
تا امروز حتی بازشم نکرده بودم و تو کمد لباسام پنهونش کرده بودم
درش اوردم و پوشیدمش رو بادی و شلوارم
خیلی میومد و حسابی تو دل برو خیلی کوتاه بود تا زیر چاک باسنم
از پشت میشد خط باسنم و دید دو دل بودم اما
دوس داشتم همین باشم …خودم …
اصلا دلم نیومد درش بیارم با یه شال طرح دار سفید مشکی و یه پوتین سفید ست کردم و راه افتادم سمت قرار .
ترس داشتم همسایه ها اگه ببینن چی میشه چی میگن …
قدم های تند برمیداشتم تا زودتر از کوچه برم بیرون
کوچمون تا خیابون اصلی ۵ دیقه ای راه بود
همه نگام میکردن زن و مرد هرکی یه چیزی میگفت .
جوووون بخورمت
اوووف خانم چند میگیری
بده بزنیم
از این حرفا … رسیدم خیابون اصلی از دور ماشین محمد رضارو دیدم و اروم شدم .
تا من و دید شیشه رو داد پایین و دستشو تکون داد برام. حس میکردم واقعا خوشحاله از دیدنم
با همون ماشین خوشکلش که خیلی دوس داشتم
نزدیک ماشینش که شدم خودش در و باز کرد
سلام کردیم و نشستم تو ماشین و راه افتاد .
بازم همون عطر سکسی و همون اهنگ ملایم خارجی فضای داخلی ماشینش خیلی شیک بود حس میکردی تا کابین هواپیما نشستی
باصدای محمد رضا به خودم اومدم شما چیکار میکنی نرگس خانم هر روز خوشکلتر میشی که…
چشاتون خوشکل میبینه مرسی
ن جدی میگم از بار اولی که دیدمتون خیلی جذابتر و دوس داشتنی تر شدین
داشت حرفای قشنگ میزد یه حرفایی که خیلی دلم میخاست از زبون رامین بشنوم کسی که ۴ ساله کنارشم . بین حرفاش یه لبخندی زدم دستش و جلو اورد و لپم و کشید و گفت بخورمت خوشکلم
فک کنم اهنگ و دوس نداری
صب کن …
بلوتوث گوشیت و روشن کن روشن کردم و وصلش کرد به پخش ماشینش
حالا هرچی دوس داری بزار
گوشیم و پلای کردم اهنگ بارون علیرضا طلیسچی بود گذاشتمش
زیر لبش گفت :اخ اخ بیاد حمید رضا روحی
گفتم ناراحتت میکنه گفت ن اصلا دوس دارمش
یه دستش رو فرمون بود یه دستش و اورد سمتم و دستم و گرفت تو دست خودش
خیلی حس خوبی داشتم انگار میدونست چقدر
نیاز دارم به این حرفا به این چیزا به این کارا…
خیلی تمیز و مرتب بود یه پیرهن سفید و شلوار مشکی ست کرده بود که دو تا از دکمه های پیرهنش و باز گذاشته بود و یه گردنبند طلایی مسیح گردنش بود میشد عضله هاش از زیر پیرهنش دید
مشخص بود حسابی ورزش میکنه و به خودش میرسه .
همینجور باهام صحبت میکرد از کارش میگفت که کنار پدرش تو یه شرکت ساخت دستگاه صنعتی مشغوله نگام به بیرون ماشین افتاد (بلوار نماز )
نیومده بودم اینجاها رامین اصلا عادت کافه رو نداشت و بدش میومد گاهی من و میبرد تا یه رستورانی اطراف خونه
نگاه کردم به محمد رضا و گفتم خیلی دوره ؟
گفت کجا ؟
همین کافه که میخاین بریم
اها ن دیگه رسیدیم
نیومدین این کافه تا حالا ؟
راستش ن نیومدم
عیبی نداره از این به بعد هرجا دلت خواست میبرمت
مرسی عزیزم
رسیدیم کافه ژوان …یه کافه دنج و خوشکلی بود
یه فضای خیلی دلنشینی داشت راستش بخاطر تولدی که یه نفر گرفته بود خیلی شلوغ بود یه میز کنار پنجره رو نشستیم
گفت چی میل دارین خوشکلم گفتم قهوه
گفت ن امروز و پیشنهاد من و امتهان کن
سفارش بار تندر داد
نمیدونستم اصلا چی هست
کمی باهاش راحت شده بودم دیگه ته حرفام عزیزم بود …
چشمم به تولدی بود که اونجا برا یه دختر خانمی گرفته بودن … چقدر خوب بود ای کاش …
محمد رضا بهم گفت :
راستی نرگس خانم متولد چه روزی هستین ؟
گفتم من ۷۵/۳/۱۵
گفت پس هم ارومی و هم غیر قابل کنترل
گفتم من به طالع بینی اعتقادی ندارم
اره منم ندارم ولی تا حدودی گاهی درست میاد
سفارشمون اومد و امتهانش کردم عالی بود
ترش و شیرین
نظرت چیه خوشکلم
اوووهم خیلی خوبه شاید وقتش رسیده دیگه
قهوه رو کنار بزارم ههه
اره عزیزم میخام چیزای جدید و تجربه کنی
حدود نیم ساعتی کلی باهم حرف زدیم
حسابی بهش احساس نزدیکی میکردم
گفت تا چه ساعتی باید خونه باشی
یه نگاه به ساعت گوشیم کردم ساعت ۱۴:۳۰ دیقه بود گفتم : باید قبل ۵ خونه باشم .
گفت خوبه پس وقت داریم هنوز پاش و بریم یه دوری بزنیم
از کافه زدیم بیرون و راه افتاد سمت یه جاده که میرفت سمت کوه اصلا برام اشنا نبود این اطراف
هرچی بیشتر میرفتیم میتونستم مشهد و بیشتر ببینم
دیگه رسیده بودیم یه منطقه کوهی که فقط کوه و دشت بود
تو یه جاده خاکی پیچید و زد کنار یه چشم انداز خیلی قشنگی بود چقدر دوس داشتم شب و اینجا میبودم دلم میخاست کل شهر و تو شب ببینم شونه به شونه ی هم واستاده بودیم
اجازه هست سیگار بکشم ؟
مگه سیگارم میکشی شما
اره ولی خیلی کم
گفتم عیبی نداره راحت باش
منکه راحتم نرگس جون شمایی که با من غریبی میکنی یه لبخندی زدم و گفتم :
اتفاقا من خیلی راحتم
جدی ولی حس میکنم معذبی ها
ن اشتباه فک میکنی عزیزم
دستش و انداخت دور گردنم و لپم و بوسید
بازم با لبخند جوابش و دادم . دستم و کشید و راه افتاد سمت ماشین و نشستیم تو ماشین
یه سکوتی بینمون افتاده بود تو چشمام زل زده بود
سرش و اروم نزدیک کرد به صورتم دستش و گذاشت روی رونم اروم پاهام و لمس میکرد
همین که دستش با پاهام لمس پیدا کرد شهوتم مث یه شعله ی اتیش گر گرفت
متوجه خماری چشمام شده بود صورتش و اورد جلوم و لباش و گذاشت رو لبام
دستاش از رونام به لای پاهام رسونده بود و از رو شلوارم دست میکشید لای پاهام
برعکس شاهین ایندفعه کاملا داشتم محمد رضا رو همراهی میکردم شالم و از سرم کشید و شروع کرد به زبون زدن لاله ی گوشام و گاهی میومد پایین و گردنم و میبوسید
صدای نفس زدنام شروع شده بود
صندلیمو کمی خابوند و پالتوم از رو شونه هام کنار زد از روی لباسم سینه هام و میمالید
کمی تقلا کرد تا سینه هام و درشون بیاره اما بخاطر
بادی بودن لباسم نتونست .
رفت پایین و شلوارم و تا زیر زانوهام کشید
ترسیدم گفتم کسی نبینه محمد
ن نگران نباش هیچکی نیست تو این بیابون اگه باشه هم حواسم هست
دیگه خودم و سپرده بودم دستش و اجازه میدادم
هرکاری میخاد بکنه
پاهام کمی باز کردم تا بتونه گیره بادیم و باز کنه
بادیم و که کنار زد کوسم افتاد بیرون حس خوشحالی رو میشد تو چشاش دید
گفت جووون دختر تو چه کوس سفید و خوشگلی داری سرش و روی کوسم خم کرد
تمام بدنم داشت مور مور میشد و میلرزیدم
هرچند بخاطر فضا کمی اذیت بودیم اما کم و بیشی تونست زبونش و رو کوسم بکشه
و لیسش بزنه کاری که رامین زیاد دوس نداشت دستامو تو موهاش کرده بودم و سرش و رو کوسم فشارش میدادم .
با دستش شروع کرد مالوندن کوسم دستم و گرفت و برد سمت کیرش و گفت
دلت میخاد ببینیش
چشام از خماری داشت همه چیرو تایید میکرد دستم و گذاشتم روی کیرش واااااای خدا باورم نمیشد از روی شلوار کلفتی کیرش و میتونستم حس کنم .
دلم میخاست کیرش و زودتر ببینم خودم و جمع کردم و خم شدم سمت کیرش
کونم و قمبل کرده بودم براش دکمه های شلوارش و باز کردم
کیرش و از زیر شورتش کشیدم بیرون اوووووووف
کیر رامین نصف کیرش بود دوس داشتم حسش کنم
زبونم و روی سر کیرش کشیدم و خیسش کردم
یه اهی کشید
محمد رضا تمام حواسش سمت کونم بود
با یه دستش کونم و چنگ میزد و میمالوند
از پایین کیرش شروع کردم لیس زدن کیرش و حسابی خیس کردم و سرشو کردم تو دهنم
رگای کیرش و میتونستم زیر زبونم حس کنم
کلفتی کیرش تمام دهنم و پر کرده بود
شروع کردم به ساک زدن براش
همینجور سر کیرش و مک میزدم و تا جایی که میتونستم میکردم تو دهنم سعی میکرد سرم و کمی بیشتر فشار بده تا کیرش و بیشتر تو حلقم کنه . اما نمیتونستم و خفه میشدم
کیرش و میکشیدم بیرون و یه نفسی میگرفتم و دوباره براش ساک میزدم
اشک چشمام در اومده بودن
تمام کیرش و از اب دهنم خیس کرده بودم
اونم گه گاهی دستش میرسوند به سوراخ کونم و دست میکشید ولی حس بدی داشتم میترسیدم
رامینم تا حالا از کون نکرده بود منو
همینطور پر اب و خیس براش ساک میزدم که یهو
بهم گفت بخور بخور داره میاد تندتر نرگس
اسمم و که صدا میزد حشری تر میشدم
یدفعه دیدم دستش و چنگ زد رو کونم و سفت میزد روی کونم
خواستم کیرش و از دهنم بکشم بیرون که یه اهی کشید و تمام ابش و خالی کرد تو دهنم همونجور سرم روی کیرش بود کمی کیرش و تو دهنم نگه داشتم تا تمام اب کیرش خالی بشه
بلند شدم و سریع در ماشین و باز کردمو سرمو گرفتم سمت بیرون و اب کیرشو ریختم بیرون هم حالت تهوع داشتم هم حالت لذت
بهم یه بطری اب داد دهنمو شستمو تمیز کردم
بهم نگاه کرد و
گفت خیلی ممنون نرگس جونم خیلی اذیت شدی تو ماشین نتونستم ارضات کنم
ن عیبی نداره بهم خوش گذشت محمد
گفت: خیلی وقت بود اینجوری کیف نکرده بودم دوس داری بریم یه سوئیت بگیرم دوس دارم حسابی ارضات کنم
ن عزیزم دیرم میشه باید برگردیم
گفت پس قول بده زودی بیای همو ببینیم نوبت منه
گفتم باشه ببینم چی میشه…
راه افتادیم سمت خونه تو مسیر کلی قربون صدقم میرفت انگار همه چی همونطور که دلش میخاست پیش رفته بود
رسیدیم کشمیری و یه گوشه نگه داشت دستام و بوسید و باهم خداحافظی کردیم خیلی سریع از ماشینش پیاده شدم و دور شدم
ساعت نزدیک ۵ بود ترسیدم که رامین برگشته باشه و منو تو این لباس و این وضعیت ببینه
دیگه قدم هام و به دویدن ترجیح دادم با یه ترس و استرسی خودم و رسوندم در خونه و کلید و انداختم وقتی دیدم در هنوز قفله خیالم راحت شد
رفتم تو و لباسام و عوض کردم
یادم افتاد که دیشب رامین هوس قرمه سبزی کرده بود و بهش قولشو داده بودم اما دیگه نمیشد و دیر شده بود
عادت داشت از سرکار که میومد شام میخوردیم
دیگه ساعت ۵ و نیم ۶ شده بود و رامین میرسید
کمی اب گذاشتم جوش بیاد تا حداقل تو این تایم کم بتونم ماکارونی درست کنم براش
صدای زنگ در اومد رامین رسید خونه
با اونکه کلید داشت ولی همیشه اول یه زنگ میزد و بعد میومد تو
صدای پیام از تو گوشیم اومد
سریع رفتم سمت گوشیم و دیدم محمد رضا پیام داده
دوستت دارم نرگسم
رنگم پرید گوشیموو خاموش کردم
رامین اومد تو خونه رفتم سمتش
سلام عزیز دلم خسته نباشی
سلام نفس من صورتم و بوسید
خوبی خانمم شما خسته نباشی
سرمو انداختم پایین گفت چی شده چرا رنگت پریده
حالت خوبه نرگس؟
واسه اینکه بیشتر شک نکنه گفتم :
راستش امروز کمی درگیر کار شدم بعدشم خوابم برد نتونستم برات قرمه سبزی درست کنم
برا همون کمی شرمندت شدم رامین
عه نرگس تو حالت خوبه؟
کی اهمیت میده به این که امروز نتونستی فدای سرت
اینجوری مثل غریبه ها رفتار نکن برای من مهمتر از قرمه سبزی حال توست
رفتم تو بغلش و ناخداگاه اشک از چشام سرازیر شد سریع روم و برگردوندم تا نبینه و گفتم وای غذام
رفتم سمت اشپزخونه
رامینم رفت دوش بگیره و لباساشو عوض کنه
شهوت و پشیمونی داشت باهام بازی میکرد
انگار هردوشون باهم اومده بودن برای دیوونگی و نابودیه من
گوشیم و روشن کردم و به محمد رضا پیام دادم که
تا خودم پیام یا زنگ نزدم اصلا اینکارو نکنه …
معذرت خواهی کرد و گفت چشم
خیالم کمی راحت شد و رفتم شام و اماده کنم …
رامین اومد و شام و خوردیم و نشستیم فیلم ببینیم کمی باهام از محل کارش تعریف کرد
افکارم همه جا بود جز پیش رامین عین صحبت هاش رفتم سمتشو دستاشو باز کردم و نشستم رو کیرشو دستامو حلقه کردم تو گردنش و سینه هام و فشار میدادم سمت صورتش
یه شلوارک و تاپ کوتاه تنم بود
از وقتی از پیش محمد رضا برگشته بودم خیلی حشری بودم اصلا اجازه ندادم که ببینم رضایتش هست یا دلش میخاد یا ن
شلوارکم و دراوردم و کیر رامین و از تو شلوار کشیدم بیرون و کمی باهاش ور رفتم تا سیخ شد
اون حاج و واج مونده بود همونجور که رو مبل نشسته بود بدون مقدمه نشستم رو کیرش کیرشو جابه به جا کردم و فشار دادم تو کوسم
کوسم پر اب بود و شهوت
رامین چشماش از تعجب گرد شده بود . گفت جووون چقدر کوست خیسه نرگسم
همونجور رو کیرش خودم و بالا پایین میکردم
و به کیر کلفت محمد رضا فک میکردم
اینکه اگه اون کیر کلفتش بره تو کوسم چی میشه
حسابی داشتم از شدت شهوت جیغ میزدم که رامین گفت ابم میاد ابم میاد
اصلا هیچی حالیم نبود و ادامه میدادم
که رامین یهو بلندم کرد و هولم داد و ابش خالی شد رو مبل و فرش خونه
گفت نرگس چیکار کردی
خودم و جمع کردم و گفتم ببخشید
گفت عیبی نداره
پاشدم اب کف اوردم و فرش و مبل و تمیز کردم
رامینم خودش و تمیز کرد
انگار ن انگار که من داشتم از شهوت میمردم
گفت وااای نرگس چقدر خستم دراز کشید رو مبل و بعد ۲۰ دیقه خوابش برد
اون لحظه تو دلم خیلی از دست رامین شاکی و عصبی بودم
یه گوشه ی خونه نشستم و هدفونم و گذاشتم در گوشم و به محمد رضا پیام دادم
سلام عزیزم
…
سلام خوشکلم نفسم خوبی عزیز دلم
…
مرسی فدات شم
…
ممنون بابت امروز کافه و …
…
چه حرفیه نرگس جونم
فردا میای بریم بیرون شهر یه جای با صفا
…
فردا اوووم
به قدری اون لحظه ناراحت بودم که بهش گفتم
باشه میام
…
ای جووونم پس فردا اگه تونستی صبح ۹ و ۱۰ اماده باش بیام دنبالت بریم تا دیر نشه برات
…
باش عزیزم
…
قربونت برم خوشکلم
…
فعلا کاری نداری محمد جان برم دیگه
…
ن عشقم مراقب خوشکلیات باش دوست دارم
…
ممنونم توام همینطور شب توش
…
شبت بخیر ستاره ی من
…
نوشته: نرگس
خوب بود ولی اینکه شوهرت در این حد بی تفاوته یه کم عجیبه
قسمت دوم داستانت و بیشتر دوس داشتم مخصوصا اینکه خیلی زیبا روی جزئیات داستان توجه کردی دوس دارم قسمت سومش و بخونم
سر و ته خیانت رو جمع کنی ده دقیقه نمیشه . بخاطر ده دقیقه زندگیت به فنا نده.
هر غلط شیرینی خواستی بکنی با شوهرت انجامش بده .
خیلی زوجها هستن اونقدر باهم رفیقن که نمیذارن هیچ حسرت سکسی تو دل شریک زندگیشون بمونه.
به شوهرت بگو من نیاز به سکس دارم.
این باور غلط رو از ذهنت بنداز دور که شوهرت از تو چشات بخونه به چی فکر میکنی یا دلت الان چی میخواد . با زبون رایج مملکت بهش بگو
واای عاالی بود
شوهر منم اینجوریه عوضش منم ب رفیقش میدم
خودشم میدونه
درکت میکنم ، منم یه زمانی این مشکلات را با همسر سابقم داشتم ، ولی من نتونستم یکی را پیدا کنم که بتونم باهاش سکس کنم ، به نظر من هر کسی ارزش سکس کردن را نداره ، منظورم اینه که باید بهش علاقه پیدا کنم تا بتونم باهاش سکس کنم ، اولین باره که وقتی کسی از خیانت مینویسه لایک میکنم ، قسمت اول دیس دادم چون دلم برای شوهرت سوخت ، ولی با توضیحات جدیدی که دادی به نظر میاد اونم سرش جایی گرمه که نمیتونه بهت برسه ، منتظر ادامش هستم
ناراحت نشین اینایی که کامنت دری وری مینویسن اکثرا مجلوقین زیر سن قانونی هستن که تا حالا فقط به تشک فشار دادن
ميگه منو مقصر دونستيد ، حاج خانم كونت ميخاره ميرى ميدى شوهرت هم مثل سگ كار ميكنه خسته مياد خونه شهوت كير غريبه رو هم بايد اين بى پدر زن جنده بكشه برات
اون ماكارونيت هم از گوشت سگ حرومتره كه ميدى به اين قرمساق شوهرت
داستانت رو بنویس ، مهم نیست راست یا دروغ بودنش
هر کسم بی احترامی کرد برین بهش
این کسکشا چون خودشون نمیتونن زن شوهر دار بکنن و فرصتش گیرشون نمیاد کسشر زیاد میگن
خیلی عالی بود ادامه بده لذت بردم
فارغ از اینکه داستانت به من لذت داد ولی در جواب بعضیا که انتقاد میکنن اولا به نظرم افکار و عقاید و شیوه هرکسی به خودش مربوط میشه و واسه خودش محترمه
هرکسی هرنظری داشته باشه محترمه
من خودم به شخصه به نظرم وقتی یکی نیاز های طرف مقابلشو برطرف نکنه باعث خیانت میشه
حالا این طرف مقابل ممکنه رلش باشه یا پارنتر سکسیش باشه یا همسرش باشه
حالا ممکنه اقا باشه یا خانوم فرقی نداره
و از همه مهمتر اینکه مهمترین نیاز از نظر من نیاز عاطفیه
اگه طرف مقابل نیاز مالی رو برطرف نکنه میشه باهاش کنار اومد اگه نیاز جنسی رو برطرف نکنه میشه با خودارضایی تا حدودی برطرف کرد ولی اگه نیاز عاطفی برطرف نشه هیچ جروره نمیشه برطرف کرد دیگه اونوقت آدم جذب کسی میشه که این نیاز عاطفی رو برطرف کنه حتی به غلط یا اشتباه
رک و پوست کنده به شوهر بیعرضت بگو که تو هم حس داری و نیاز سکسی داری اگر نتونست ارضات کنه بعدش برو کوص و کونت رو به هر کی خواستی بده
عالی بود داستانت بی نظیر .زودتر قسمت بعدی رو بزار
خیلی زیبا و قشنگ نوشتی
بی صبرانه منتظر قسمت یا قسمتهای بعدی هستم
بنظرم این واقعیتیه که خیلی ها اعم از مرد و زن انجامش میدن
من خودم این مشکل رو دارم چنتا شریک جنسی دارم و اگه فرصت پیدا کنم باز هم دوس دارم بهشون اضافه کنم
نمیتونم متعهد باشم و به اقتضای زمانی که داشته باشم سکس میکنم
متن بسیار عالی
حس گناه و ترکیبش با هوش و شهوت خوب بود
امیدوارم صحنه های سکسی رو بازم به زیبایی بنویسید.
داستان نرگس باید لبریز از سکس شهوت و لذت باشه و البته کمی چاشنی عذاب وجدان که این میشه کنتراست داستان
رفتم یه قهوه برای خودم درست کردم اومدم تو حال خونمون رو
رفتم یه لیوان شیر گرم با بیسکویت خوردم
به خرید خیلی علاقه دارم و تو بالای شهر معمولا خریدهامو انجام میدم
سلام گلی جونم
من کاری با راست یا دروغ بودن داستانت ندارم ، اینشالله که راست هست منتها مسئله ای که هست ، بابای من پیمانکاره و معمولا حدود 50 نفر استاد کار و کارگر ثابت باهاش کار میکنن و تا حدودی با جو ، کارگری آشنا هستم ، این چیزایی که شما گفتین خیلی با جو کارگری تناسب نداره ، ها
تو رو خدا ببین شرکت شوهرت اینا کارگر نمیخوان باباجونم رو بفرستیم اونجا کار کنه ، انگار اونجا کارگری کنه از پیمانکاری بهتر براش بیفته
بعید میدونم این نوشته یک زن باشه . معمولا زنها دوست ندارند اسرارشون را جار بزنند هر چند در فضای مجازی .
چه خوشمون بیاد یا نه، اینجور مسائل تو جامعه وجود داره و این نویسنده عزیز داره این مسئله رو به بهترین شکل ممکن در قالب داستان یا خاطره بازگو میکنه. شخصیت های داستان خیلی واقعی هستن و میشه تا حد زیادی دلایل رفتارهاشون رو درک کرد و در کل روند داستان خیلی منطقی جلو میره. خیلی خوب نوشتی، لطفا ادامه بده. ممنون 🙏🙏
بعضی ها کشش مغزشون در حد همون داستانای تخیلیه که پسره با کیر هیجده سانتی به دختره ممه هشتاد و پنج سلام میکنه و ده دقیقه بعدش با هم شربت میخورن و سه ساعت سکس میکنن 😂😂 نویسنده ای که مثل ایشون برای شعور مخاطبش ارزش قائل باشه و داستان رو منطقی جلو ببره، خیلی کم هست لطفا قدرشناس باشین. حالا موضوع داستانش خیانته و تلخه، دلیل نمیشه فحش بدین.
سلام، هرکسی تو زندگی شخصیش یه سری داستان داره
داستان زندگی تو هم اینطووریه برای من کاملا واقعی به نظر رسید
اما خداا خدا میکنم شوهرت بو نبره ته داستانت
یا اگه بو برد هم بهت بگه با این موضوع مشکلی نداره
ادامه بده عالی و جذاب نوشتی آدم دوست داره تا تهش بخونه و هر آن استرسی که داشتی رو تجربه میکنه عین فیلم های هیجانی
مثل دفعه قبل عالی بود رویا خانم اولین داستانیه که به دلم نشست البته اگه راست باشه ۵۰ درصد شما مقصری چون اگه قرار مرد زنشو ارضا نکنه چرا ازدواج می کنه خوب خواهر و مادر خونه باباش داره که. مردها هم از این قضیه نگاه کنند که زنشون فقط براشون کار کنه و حوصله سکس نداشته باشه ؟ اوقت دم از خیانت می زنند
خیانت کردن هیچ توجیهی نداره منتظر تاوان باش شب دراز است و قلندر بیدار
منفیا رو اصلا نخون…داستان رو ادامه بده که به یه نتیجه خوب برسیم…از این هم بگو چرا شوهرت اینقدر سرده…چرا نمیخوره…تا حالا ارضات کرده یا نه…داره جالب میشه…قلبا امیدوارم مشکلت(اکه اسمش رو بشه مشکل گذاشت) حل بشه 💋
الان که دیگه واسه حرفی زدن وپیشنهاددادن دیره واین داستان درگذشته اتفاق افتاده.اما امیدوارم اتفاقات دیگه ای رخ بده درادامه وبه خودت اومده باشی.
من از همسرم باوجودداشتن فرزند جدا شدم بعد چندسال زندگی.
علتش خیانت همسرم بود،نه به لحاظ سکسی نه عاطفی ونه مالی درحدتوانم کم نزاشتم.هیچوقت پیش نیومد خودم ارضابشم واونو رهاکنم همیشه اولویت اول همسرم بود تا نیازش برطرف بشه.اماچرا باز خیانت کرد؟خوشی زدزیردلش؟فریب خورد؟نه ازساده گیش فریب خورد،امااین راهی که رفته بود جای بازگشت نداشت اخرش تباهی بود.الان بعدازگذشت چندسال ازجدایی هنوزم احساس گناه میکنه وبه هرطریقی میخواداون ضربه ایی که باخیانت بهم واردکرد رو جبران کنه مستقیم وغیرمستقیم اما هیچوقت دیگه زندگی رفته برنگشت
این قسمت هم زیبا و گیرا
فقط کاش ادامهشو در قالب یک قسمت بنویسی
انتظار برای ادامهش خوب نیست خیلی
با همین فرمون ادامه بده
وای چی گفتی یاد اون وقتها بخیر ولی چرا یهویی مارو تنها کذاشتی😭😭😭😭😭
نمیدونم خانم هستید یا آقا اما واقعا عالی مینویسی هیجان داستانت خیلی عالیه کشمکش ها تضاد ها و تعارضات را بخوبی برجسته سازی کردی حق توجه زن را به مردان از جنبه های جامعه شناختی و روانشناسی به زیبایی یاد آوری کردی در کل عالی عالی بوداحسنت ❤️❤️❤️👏👏👏👏👍👍👍
خداییش جای یه تورنومنت داستان نویسی تو شهوانی خالیه.
مثلاً هر به شش ماهی یکبار مسابقات برگزار بشه و …
مطمئن هستم شما تو ژانر زندگی زناشویی تو رنکینگ بالا قرار میگیری.
آقایون خانومای عزیز. روم به گلاب دیوار به روتون دوبار متوالی جلق زدم پا این داستان .
چون اولین ها همیشه برا من تو ماشین اتفاق میفته.
امشب یبار الهام عزیزم رو تصویر سازی کردم یبارم دختر مطلقه سبزه حشری همسایه مون رو.
حق میدم بهت همشهری هر ادمی نیاز داره و شهوت چیزیه که سخت میشه جلوشو گرفت
من خودم زیاد با شوهر دار سکس کردم ولی اینی که تو تعریف کردی ته لاشی بازیه طرف از فکر و استرس بیکاری و خرج خانه راست نمیکنه تو میروی به هرکی دم دستت میرسه میدی
قلمت عالیه. به دری وری بچه جغیا گوش نده فحش اینا باد هواست
ایکاش جونترها به جای جق زدن، کمی از لابلای این خاطرات رمز و راز زندگی زناشویی یاد بگیرند.
من قسمت اول و دوم را باهم خوندم
معمولا هم بعد از خوندن قسمت اول و دوم داستانهای ادامه دار نظر نمیدم
خواهشی که از نویسنده دارم اینه که وقایع را بخاطر کامنتها یا توهین بعضی از کاربران، تغییر نده یا سانسور نکنه، انشالله که منظورمو گرفته باشید. سعی کن کامنتها روت تاثیری نذاره.
نوووش جون تون
خیلی عالی بود درسته هنوز سکستان با محمدرضا رو تعریف نکردی ولی فکر میکنم فوق العاده سکس دیوانه وار و پر از شهوت داشتین
دلم خاست
عالی بود نرگس جووون
با چه آدمه یبسی زندگی میکنی. کاملا میتونم بفهمم حستو. چون خودم زیاد تو این شرایط بودم البته جای محمدرضا😉، و اینکه میتونم درک کنم حس کمبود سکس و توجهی که داری رو. ادامه بده حالشو ببر.
نرگس جان،** دست مریزاد**. داستان شما واقعی یا غیر واقعی باشد، هیچ تفاوتی نمی کند و از نظر روایت داستان، بسیار توانمند هستی و در فن نگارش، بسیار گیرا و جذاب قلم می زنی و حتی نسبت به قسمت قبل بسیار قوی تر عمل کردی.
ضمنا با توجه به اتفاقاتی که در جامعه ما می افتد، نه تنها داستان شما کاملا قابل درک است بلکه برای بسیاری از افراد می تواند آموزنده باشد، چرا که این مورد در جامعه فعلی ما بسیار رایج می باشد، حال هرکسی می تواند برداشت مناسب خودش را داشته باشد. جالب این جاست که بسیاری از افرادی که در کامنت ها توهین می کنند را اگر وارد زندگی خصوصی خودشان شوید، مشکلات به مراتب بزرگتری را درگیر هستند، ولی اینجا که میرسند همه بچه پیامبر که چه عرض کنم، بلکه اگر می توانستند ادعای خود پیامبری هم می کردند. در کل دست مریزاد و زندگی شما فقط به خودت مربوط هست و هیچ ربطی به بقیه ندارد. اگر هم که داستان هست و غیرواقعی، باز هم اثباتی است بر توانمندی خودت در نگارش و قلم جذابی که دارا می باشی و در واقع همه را میان زمین و آسمان توانستی نگه داری. قوی به نگارش ادامه بده. موفق باشی.
با اطمینان میشه گفت که هر کدوم از شما کونده ها که دارین موعظه میکنین اگه جای فروشنده بوتیک بودن تا سه دست از عقب سه از دست جلو و یه سری همسایه سمت چپی و سمت راستی و مغازه روبروئی رو خبر نمیکردین بگانش ولش نمیکردین حالا دارین زن مردم رو ارشاد میکنین بهتر نیست بجای اینکه اینجا دنبال کس باشین برین خونتون مواظب زن خودتون باشین کیر اسب آبی ماداگاسکار تو کون یک به یکتون فردا شب جمعه است تشریف بیارین برای انجام مراسم پر فیض دعای کمیل
بنظرم شوهری که اینقدر سرده و توان نداره از خیانتی که بهش میشه نباید شاکی شه.یا باید آزادش بزاره و عشق همسرش براش کافی باشه یا اگه نمیتونه هضمش’کنه طلاق توافقی بگیرن.
بنظرمن مشاوره برید
بشرطی ک خود مشاور نکنتت
چون باداستانایی ک خوندم بعضی (تکرار میکنم بعضی دکترا)دکتراهم بدشون نمیاد از مشکلات بقیه برا تخلیه خودشون استفاده کنن
ان شالله هیچ زن وشوهری بینشون دلسردی بوجود نیاد
جنده کونی مرد به اون خوبی رو داری ک بخاطر آسایش تو خودشو به آب وآتش میزد اوقت تو فقط بفکر کص دادنت بودی چقد شما زنهای شهوتی وخائن پست هستید اون بخاطر تو از خودش و جوانیش و تمام لدت هاب زندگی زده بود ک تو راحت باشی اوقت تو بخاطر اینکه از فرط خستگی خابش میبرد میرفتی کص میدادی ؟چرا تو نباید اون رو درک میکردی ها ؟ببینید حتی اگه مرد شمر ویزید وکافر باشه هیچ بهانه برای اینکه زن بهش خیانت بکنه و بره زنا بکنه قابل قبول نیست راست میگفت میرفت رک وراست همچیز رو به مشاور خانواده میگفت واون با شوهرش میگفت نهایتش طلاق و برو با یمرد دیگه ن بری هی دم بدرقه هوس کیر بکنی و هی کون وکص بدی بعدم زن مثل زمینه هرچه بیشتر آب بخوره بارورتر میشه و هروز هی کیر بخوره و کون و کص بده قویتر همخاهد شد اما مرد برعکس نهایتش دوبار ارضا بشه اونم مثل زن نمیتونه اگ موقعیت بود هروز روزی چندبار سکس بکنه نابود میشه چون مرد وقتی ارضا بشه کلی طول میکشه نهایتش یبار تا دوبار دیگه بتونه بکنه اونم باید کلی التماس کیرش بکنه و قرص و دارو تا بلند بشه چون کیر موقع ارضا اون حس خودشو ازدست میده ولی زن نیازی به نعوذ نداره و همیشه آماده خوردنه وگرنه یه زن نمیتونست توی جنده خونه ها از صبح تا آخرشب.ک میخابید باسی مشتری هم بود ک سکس میکرد بهرحال تویه جنده رو باید گایید ن ابراز همدردی کرد
خانم های ایرانی توان کار کردن ندارن ولی خیانت میتونن بکنن ! گرم مزاج هستی شوهرت سرد طلاق بگیر مهریه تونستی بگیر بعد به هر کی دوست داشتی سکس کن! خرجتو یکی دیگه ولی سکست با یکی دیگه باشه