برزخ (2)

1394/08/26

…قسمت قبل

تو اتوبوس ایستاده بودم. بیش از اینکه شلوغی و سروصدای اتوبوس منو اذیت کنه بوی عرق مردم حالت تهوع به من میده. به منظره درختای ولی عصر خیره میمونم. اصلا حال و حوصله سر کار رفتن رو ندارم. من باید حتما از کار مهتاب سر در بیارم. یعنی اون با کیه؟ چرا به من بی توجه شده؟ آیا جندس و هر روز با یه نفره یا فقط یه رفیق فابریک داره و فقط به اون میده؟ آیا من میشناسمش؟ شروع کردم به مرور حوادث در ذهن خودم. باید ربطی به خونه جدید داشته باشه. بعد از مرگ مادر مهتاب اون میخواست به باباش و خواهرش نزدیک باشه و این بود که خونه رو عوض کردیم. از وقتی به خونه جدید اومدیم مهتاب اینطوری شده. حتما یکی از همسایه هاست. به پسرهای مجرد مجتمع فکر میکنم. نه نه احتمالا باید متاهل باشه. کجا مهتاب رو میکنه؟ مهتاب میره خونه اون یا اون تو تخت من مهتاب رو میکنه؟ آیا مهتاب اونقدر معرفت داره که حداقل حرمت تخت خودمون رو نگه داره؟ به میدون ولی عصر میرسم. اینجا باید تاکسی بگیرم. آروم آروم پاییز رو میشه تو درختا دید. چقدر فصل پاییز غم انگیزه. تو تاکسی عقب میشینم. یه دختر خوشگل هم کنارم میشینه. خودش رو راحت ول میکنه و من میتونم گرمای تن دختره رو حس کنم. پیش خودم میگم خوبه برای انتقام از مهتاب هم که شده به این دختره شماره بدم. ناگهان به خودم میام. احمق روانی از کجا میدونی مهتاب خرابه؟ تو مگه دیدی؟ حالا یه کم تماسهای مشکوک داره دلیل نمیشه. اینکه بعضی وقتها سکس نخواد دلیل نمیشه. شاید خسته بوده، شاید بیحوصله بوده. من باید به همسر زیبای خودم وفادار بمونم. سعی میکنم از دختر زیبا یه کم فاصله بگیرم. میخوام قدم بزنم هنوز ده دقیقه به اداره مونده پیاده میشم. تو اداره پشت کامپیوتر نشستم. شبکه مشکل داره و همه همکاران هر لحظه زنگ میزنن. ادمین شبکه بودن کار مزخرفیه. تصمیم خودم رو میگیرم. من باید به این تردید خاتمه بدم. ولی چطوری؟ میشه برم هر روز کشیک بدم دم در خونه؟ نه نمیشه؟ آهان دوربین مدار بسته. ولی نه مهتاب راحت میفهمه. پس چی کار کنم. صدای موبایلم در میاد. یه پیام تو تلگرام اومده. یه فایل صوتی از اذیت کردن 118. خودشه. فکری به سرم میزنه. حداقل میشه صدا رو ضبط کرد. با یه ام پی تی پلیر. سریع به اتاق رییس میرم. میگم سرم درد میکنه. مرخصی نمیده. تا عصر باید صبر کنم.
تو جمهوری قدم میزنم. مغازه هایی که خیلی وقتها ساعتها منو مجذوب خودشون میکردن. حالا هیچ ارزشی ندارند. فقط یه چیزی میخوام که بتواند 7-8 ساعت صدا ضبط کنه. بالاخره پیدا میکنم. یعنی این برزخ تموم میشه؟ فکر همه جا رو کردم. ام پی تی پلیر را روی کمد میزارم. دست مهتاب بهش نمیرسه. میتونم صبحها بزارمش رو ضبط. شب هم گوش کنم. طبیعتا نه همه فایل رو. ولی هر ده دقیقه یا یه ربع رو. بالاخره سکسشون باید ده دقیقه ای طول بکشه دیگه. امروز خیلی راحت ترم. اگه امروز بیاد میفهمم. زیبایی پاییز امروز چشم نوازتر از دیروزه. تمام مدتی که سرکارم زود میخوام برم به خونه. باید فایل رو گوش کنم. اگه ده روز هیچ چیز مشکوکی نباشه شکم برطرف میشه. مهتاب رفته پریا رو بخوابونه. فرصت خوبیه برای پوش دادن فایل. اما هیچ چیز مشکوکی نیست. بیشتر هواست. مدام جاهای مختلف فایل رو میگردم. خیالم راحت شد.
روز پنجم و ششم پینجشنبه و جمعه بود. مهتاب به نظر بی میل به سکس نبود،اما من هیچ اشتیاقی به مهتاب نشون ندادم. باید تو این ده روز باهاش سکس نداشته باشم. باید تحمل میکردم. تا اینکه فایل شنبه رو گوش کردم… حدود سه چهار ساعت از شروع فایل که گذشت. پس ساعت 10-11 صبح باید باشه. خدای من…خدایا اینکه صدای یه مرده. یه مرد. زنگ خونه به صدا درمیاد. مهتاب میگه سلام عزیزم. مرد میگه سلام خوشگله چطوری؟ چند لحظه سکوت شاید دارن لب میگیرن. یه دفعه صدای عشوه ناک مهتاب میاد:“آیییییییییییی” مرد میگه از فکر کون گوشت آلودت دیشب تا دیر وقت بیدار بودم. خوب دقت میکنم ببینم طرف رو میشناسم. هر چقدر فکر میکنم کسی یادم نمیاد. صداها مغشوشه بدرستی معلوم نیست چی میشه. چند دقیقه ای صداها نامفهومه، اما یهو صدای مهتاب به گوش میرسه. “یواش آروم آیییی” و صدای مرد" نترس یهو نمیکنم" یه کم برام عجیبه؟ یعنی چیکار میکنن. یه دفعه صدای مرد منو آگاه میکنه از ماجرا" چقدر کونت امروز تنگ و داغه!"
خدای من! اون داره مهتاب رو از کون میکنه؟؟!!
مهتاب خاک بر سرت. قدر شوهرت رو ندونستی؟
تاحالا یه بار هم از کون مهتاب رو نکرده بودم. پیش خودم میگفتم دردش میگیره، خودم هم فکر میکنم کون جای کثیفیه. دیدن لمبرای کون برام شهوت انگیزه، اما هیچ وقت حاضر نیستم کیرم رو تو کون بکنم.
صدای ناله های مهتاب به گوش میرسه. آروم میگه:" اسپری زدی؟" مرد میگه:“آره میخوام زیاد بکنمت.” مهتاب با عشوه و شهوت میگه:" کونمو پاره کردی کثافت." و بعد از چند ثانیه میگه:" تو بشین من میشینم رو کیرت." مرده میگه:" کو گرل! عاشق این پوزیشنم." نمیفهمم کو گرل چیه. اما صدای مهتاب میاد. با شهوت میگه:“آییییییییی چقدر کلفته! پاره شدم. مادر جنده!!” صدای ناله های هر دو میاد.صدای ناله های مهتاب بلند شده. مهتاب هیچ وقت از کردن کس ارضا نمیشد، ولی انگار از کون دادن داره ارضا میشه. قشنگ از ناله هاش میفهمم که ارضا شده. بعد از چند لحظه به مرد گفت: " اگه خیلی دیگه مونده برات جق بزنم؟ من بعد از ارضا نمیتونم کون بدم." مرد با صدای خفیف گفت:“اومد.”

ادامه …

نوشته: همشهری کین


👍 0
👎 0
18356 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

474605
2015-11-17 16:31:58 +0330 +0330

یعنی همچین زنی رو باید جررر داد

0 ❤️

474606
2015-11-17 16:56:40 +0330 +0330

scratch_one-s_head

0 ❤️

474607
2015-11-17 17:12:39 +0330 +0330

ایول متفاوت بود ادامشو زوتر بنویس

0 ❤️

474610
2015-11-18 01:12:58 +0330 +0330

باید بزنی هفت تا سوراخ بدنشو باهم یکی کنی

0 ❤️

474611
2015-11-18 03:06:47 +0330 +0330
NA

بد نبود
شخصیت ضعیفی داری
فک نکنم کار خاصی انجام بدی
امیدوارم,حداقل تو سکسشون شریک نشی
۴تا قلب کافیه

0 ❤️

474612
2015-11-18 03:49:01 +0330 +0330

قشنگ بود مرسی ادامه بده mosking

0 ❤️

474613
2015-11-18 06:51:09 +0330 +0330

من بعد از چند سال اولین باره ک کامنت میذارم … اولین چیزی ک تو این داستان به چشم میخوره شخصیت ضعیف شوهر مهتاب هستش و این که شاید اندکی بی غیرت و بی تعصب بودن باعث این اتفاق شده …و به نظر من بهترین کار گرفتن مچشون در حین خیانت هست … زنی که به شوهرش خیانت کنه … واقعا این سنگین ترین جرم دنیاس… اونم زنی که مادر هستش … ولی بازم ممنون از قلم زیبات … موفق باشی.

0 ❤️

474614
2015-11-18 07:14:33 +0330 +0330

بنظرم زنروبایدهردو روز کردوقتیدهروزنکردیمیره میده

0 ❤️

474616
2015-11-18 12:46:34 +0330 +0330

واقعا راست می گی؟؟

0 ❤️

474617
2015-11-18 18:40:40 +0330 +0330

دوست عزیز خوب مینویسی،منظورم اینه که در نوشتنت همه چیزو به اندازه مینویسی،بعضی از بچه ها که خوبم مینویسن در نوشتن یک چیزایی،مثلا توضیح آغاز فصل پاییز،یا ویترین مغازه ها و یا… این توصیف رو یکم کش میدن،که آدمو خسته میکنه،اما شما نه،به اندازه مینویسی…اما داستان،ژانر خیانت همیشه جذابه و شما هم خوب شک و دودلی یک شوهر رو توصیف کردی،خسته نباشی و …مرسی

0 ❤️

474618
2015-11-18 23:36:04 +0330 +0330
NA

ای
ول
ادامه بده

0 ❤️

474619
2015-11-19 17:22:31 +0330 +0330
NA

قشنگ بود زود بزار

0 ❤️