چیزی به اسم خود (۱)

1399/11/19

نکن عه نکن ول کن دیگه چقدر سیریشی تو !!
دلم میخواد صورتتو نوازش کنم (با انگشتم گونه و لپشو نوازش کردم )
خب خیالت راحت شد ؟! ولم کن دیگه
نه خیالم راحت نشده ( دستمو بردم زیر چونش و سرش رو که انداخته بود پایین آوردم بالا و تو چشام نگاه کرد گفتم خوشگلی )
میدونم آقا ، لطفا عکسامو بگیرین من دیرم شده باید برم
چشم ، خانم زیبا فقط من دلم می خواد ، روسریتون خیلی سفت بستین یکم بازش کنم که تو عکس بهتر بیوفته ( دستم و بردم سمت غب غبش و گردنش رو نوازش کردم و گره روسریش رو باز کردم )
راحت باش دیگه صورتمو که دستمالی میکنی روسریمم باز کردی
من فقط خیره تو چشماش
روی صندلی گرد و کوچیک گردون نشسته بود و هی میچرخید معلوم بود خیلی استرس داره
به فاصله چند سانتیمتریش واستاده بودم و دستمو کرده بودم تو گردنش و روسریش رو باز کرده بودم
خط سینش دیده میشد و یک مانتو طوسی با یک شلوار کشی مشکی پاش بود معلوم بود کارمندی چیزیه
رونای پری داشت و سینه های بزرگ
نمیتونستم حتی به از دست دادن این صحنه فکر کنم خیلی خوب بود این زن
میتونم یک خواهشی بکنم ازتون ؟
بگو عزیزم (نمیدونم چرا اینقدر پر رو شده بودم اونم من خجالتی )
میشه اینقدر نمالی منو ؟ حالم بد شد دیگه
دلم میخواست مثل شیری که آهو گرفته بدرمش اما نیروی باور های مذهبیم که از قدیم مونده بود توم برام شده بود یک ترمز
دوباره گردنشو نوازش کردم
نُچی گفت و معصومانه تو چشام خیره شد ( چشماشو نازک کرد ) و با ناز گفت ولم کن دیگه تو رو خدا
من از توی این نگاه فقط یک چیز فهمیدم ، با نگاهش التماسم میکرد که چرا شیر درنده نمیشی پس ؟
گردنش رو گرفتم تو مشتم
وایی نه
لب پایینشو آروم گاز گرفتم
نفس نفس میزد
دوباره لبامو نزدیک لباش کردم
همینطور که گردنشو گرفته بودم توی مشتم توی چشماش خیره شدم و اونم نگام میکرد
منتظر بودم از تو چشمام بفهمه چی میخوام
دلم میخواست اونم شیر بشه
فهمید
با ترسو ناز خاصی زبونشو آورد بیرون و آروم به لبام نزدیک کرد
سرمو بردم عقب تر ، گفتم چی میخوای ؟ خودت باش نترس
چهرش برانگیخته شد و دستش رو گذاشت پشت سرمو به سمت خودش فشار داد و با زبونش لبامو لیس زد
دیگه خودش رو کنترل نمیکرد و لبا و گردنم رو به شکل وحشیانه ای میخورد و لیس میزد
انگار عقده چندین سالش ترکیده بود ، حدودا سی و هفت سالش بود و انگار به اندازه سی و هفت سال کنترل شده بود
مثل زندانی ای که بعد از سی و هفت سال آزاد میشه چطوری نفس میکشه و اصلا براش مهم نیست که دیگران چه فکری میکنن یا چی می خوان ، همونطوری نفس نفس میزد و من رو میدرید با غیض عجیبی توفی انداخت توی دهنم که میدونستم اون توف رو به سمت تمام عقده ها واجبارها و زندگی سوخته قبلش انداخت دوباره و دوباره تف کرد روی لبام
زبونم رو دور لبام چرخوندم و با کمال میل تف هاش رو خوردم
حالا شد
در حالی که اشک تو چشماش حلقه زده بود گفت معذرت میخوام آقا پسر
این بهترین روز زندگیم بود ( لباشو خوردمو مدام زبونشو میداد توی دهنم )
دستمو گذاشتم روی سینش و شروع کردم به مالیدن
دستشو گذاشت روی دستم و گفت نه تو رو خدا تا همینجا بسه تو رو خدا شوهرم توی ماشین منتظره بذار آرایش کنم عکسمو بگیر برم
گوشیش زنگ خورد !
جواب داد ( جانم عزیزم ؟ * کجایی پس ؟ شلوغه یکم عزیزم الان نوبتم میشه . * ببین همون خیابونی که پیادت کردم دویست متر بیا جلو تر یک نانواییه جلوش پارک کردم تو صفم یکم شلوغه گم نشی باشه عزیزم عکس آماده شد میام )
تو چشام نگاه کرد و یک نفس راحت کشید
دوباره نزدیکش شدم ( دستامو از روی مانتو گذاشتم روی سینه هاشو فشار دادم )
آآآآآآآه من رو سینه هام خیلی حساسم تو رو خدا صدام میره بیرون آبرومون میره بسه دیگه زشته
دکمه مانتوشو باز کردم تاپشو دادم بالا و دستامو نزدیک سوتتینش آوردم اما نگرفتمشون به چشماش نگاه کردم
نفس نفس میزد و تو چشام با نگرانی نگاه میکرد
صورتمو نزدیک صورتش کردم و گفتم چی میخوای ؟ خودت باش نترس
دوباره ضربانش رفت بالا و نفس نفس زد ( خودش سوتینش مشکیش رو داد بالا و دو تا ممه ۸۰ گنده توپولی افتاد بیرون )
یکیشو گرفتم تو مشتم و نوک اون یکیو گرفتم به دندون
یکدفعه آه بلندی کشید که امیر از پایین زنگ زد بهم گفت چخبره بالا ؟ گفتم حواست باشه تو چیزی نیست گفت آها باشه فهمیدم باشه
گفتم که حساسم رو سینه هام ببخشید
نه اتفاقا دلم میخواد انقدر بلند آهو ناله کنی که امیر طبقه پایین آبش بیاد
واییییی چقدر بلدی یک زنو حشری کنی ، هیچ وقت فکرشم نمیکردم که با شوهرم بیام بیرون و این اتفاق برام بیوفته
شروع کردم به خوردن سینه هاش و آهو نالش شروع شد
دستمو خیس کردم و بردم زیر شلوارش و شورتش که مثل لامبادا بود رو زدم کنار و کصش رو مالیدم
گفت آی خداااااا لعنتی دیگه نه در اون حد شوهرم منتظرمه بذار برم آقا پسر تو رو خدا
شلوارشو کشیدم پایین و کون گندش افتاد بیرون تا کفشاش کشیدم پایین و سرم و از بین پاهاش بردم جای کصش
زبونمو فرو کردم تو کصش
وااااااای آآآآه در بیار زبونتو نههههه آآآآه التماست میکنم بیا برات ساک میزنم عزیزم تا آبت بیاد
باید کاری که دلت میخواد بکنی نگران هیچی نباش
وای خدا تو ول کن نیستی
زبونمو دوباره هل دادم تو کصش و سینشو فشار دادم با دستام
صداشو برد بالا و حشری شد دوباره خودش شد همونی که من میخواستم
میگفت آآآآی خدا اوووف بخور کصمو ( کصشو فشار میداد به صورتم مثل وقتی که یک مرد کیرشو میکنه تو دهن زن و در میاره و دوباره و دوباره ) تا شوهرم نرسیده خوب بخور زنشو ، وااای

در حالی که داشتم کصشو میخوردم گفتم به شوهرت زنگ بزن
چی ؟ تو این حالت ؟
آره ، دلم میخواد وقتی داره با زنش تلفنی حرف میزنه کیرمو بکنم تو کص زنش و لبای زنشو بخورم

ادامه...

نوشته: Koorosh


👍 11
👎 6
17501 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

790594
2021-02-07 00:47:45 +0330 +0330

کی بشه زن تورو من بمالم ننه جیندا

1 ❤️

790603
2021-02-07 00:56:41 +0330 +0330

لابد اونم زنگ زد شوهره اومد هم عکستو گرفت هم ظاهرت کرد! اونم در 18 دقیقه!! 😁

3 ❤️

790653
2021-02-07 06:08:37 +0330 +0330

برو پد سگ جاکش

1 ❤️

790748
2021-02-07 22:50:45 +0330 +0330

من که نفهمیدم چی شد

0 ❤️

790931
2021-02-09 02:53:02 +0330 +0330

این داستانها رو کی مینویسه

0 ❤️