آخوند مو حنایی

1400/11/25

چند سال پیش تقریبا سه ماهی بود وارد تلگرام شده بودم ( چون قبلا از تلگرام می ترسیدم و فکر می کردم ویروس و تروجانه. یه انتی ویروسم نصب کرده بودم: تلگرام و آواکس رو تروجان تشخیص می داد). ‌
خلاصه سه ماه بود وارد تلگرام شده بودم. ‌رفتم تهران و یه موبایل جدید خریدم. یه سیمکارت هم از یه افغانی خریدم که به اسم من نباشه هویت ثبت نامیش.

شب یه تلگرام داخل اون گوشی با سیمکارت افغانی نصب کردم .‌
یه گروه ساختم. لینک گروه پی وی کردم به چند لینکدونی برای تبلیغ.
یه ربات ضد لینک هم از داخل یک گروه کپی کردم ایدیش ، و نصب کردم و تنظیم کردم تو گروه.

هدفم از ساخت گروه، پیدا کردن یه فاعل بود تا منو بکنه.

تقریبا تا ساعت ۴ صبح که بیدار بودم و در گروه تلگرام بودم، یه نفر پی داد. از ممبرای گروه نبود. گفتم شما؟. گفت ادمین رباتم. خلاصه یه کانال لینکدونی مال خودش معرفی کرد عضو شدم و یه کم حرف زدیم. گفت بچه کرجه.
اومد عضو گروه شد. منم ادمین گروه کردم اونو.

اونروز صبح ساعت ۷ صبحونه و چایی خوردم . جمعه بود. خوابیدم بعدش.

یه هو بیدار شدم دیدم ساعت ۵ بعد از ظهر. زود رفتم تلگرام. دیدم چند نفر داخل گروه ازم خواستن بهشون پی بدم‌ . آنزمان بلد نبودم کسی رو اد کنم تا بتونه وقتی ریپ شده پی بده بهم. خودمم ریپ بودم.

برای هر کدوم شون یک گروه دو نفری ساختم و لینک دادم، اومدن داخل گروه های دو نفری.
با هیچ کدوم به توافق نرسیدم. فیک بودن.

بعدش رفتم چند گروه سکس ، ممبر بیارم داخل گروهم.
چند ممبر جذب کردم .

یه هو ادمین ربات پی داد و شماره رد و بدل کردیم. بهم گفته بود ۱۹ سالشه.
قرار شد فردا ببینمش.
خوشحال بودم فاعل پیدا کرده بودم.

فردا تقریبا ساعت ۷ صبح از خونه زدم بیرون . بهش زنگ زدم اومد سر قرار . دیدم یه چهل سالش میشه. ریش پرفسوری و جذاب.
رفتم نشستم تو ماشینش .‌ خیلی خوش اخلاق و البته معطر بود. عطر خوبی زده بود.

گفتم کجا بریم. گفت تهران. گفتم چرا تهران؟. گفت بچه تهرانم. جا خوردم . گفتم یعنی فقط دروغ میگی؟. گفتی ۱۹ سالته ، دیدم چهلی. گفتی کرجی، می گی تهرانی. گفت اعتماد راحت نیست.

خلاصه باهاش رفتم. حوالی میدون آزادی. خونه خوب اما نه مجلل داشت . تنها بود.
قفل در باز کرد و رفتیم داخل . ماشینش کنار درب حیاط پارک کرد.

رفتیم، دیدم یکی یکی، چند سی دی سکسی گذاشت تو رایانه و فیلم جستجو داشت می کرد . تا یک فیلم ایرانی گی پیدا کرد. تماشا کردیم. بعدش چایی آورد و خوردیم. گفت برو دوش بگیر. اول رفتم دستشویی. بعدش دوش گرفتم. بعد من خودش رفت دوش گرفت.

لخت شد. گفت بخورش. منم کیرش خوردم و لیسیدم، راست شد.

رفت یه کرم آورد از یخچال . زد رو کیرش. به من گفت بلند شو. بلند شدم و از پشت کیرش یواش یواش کرد تو کونم . کیرش زیاد گنده نبود. راحت رفت تو کونم.

شروع کرد به مکیدن گردنم و خوردن گوشم و مالیدن کیرم . دیدم شدید غرق لذت شدم.

گفتم بخوابم بیا رو پشتم . گفت نه . ایستاده فانتزیمه. یه چند دقیقه کرد و آبش ریخت داخل کونم.

کیرش بیرون نکشید و باز تلمبه زد. اینبارم باز تقریبا یه چند دقیقه ای آبش اومد و باز ریخت داخل کونم ‌ .‌

بعدش رفت تو حموم . منم رفتم تو دستشویی خودم شستم و یه جق زدم .

برگشتم دیدم یه پسر ۱۹ ساله کنارشه. تعجب کردم . گفتم دوستته؟. گفت نه پسرمه. خیلی تعجب کردم. پسرش بهم گفت بیا بریم حموم، بعد بابا نوبت منه.

باهاش رفتم حموم . دیدم خیلی حشریه. لب و لیس و ساک و خلاصه یه چند تلمبه . ارضا شد.

گفتم دوش بگیریم برم. گفت راند دوم . قبول کردم . دوباره تقریبا یه ربع کرد و ارضا شد و ریخت داخل کونم.

بعدش خودش شست رفت بیرون و منم بعدش دوش گرفتم و رفتم بیرون حموم.

مرده گفت بیا بریم من این پسرم برسونم دانشگاه، بعدش میرسونمت کرج با ماشینم.

باهاش رفتم و پسرش نزدیک دانشگاه تهران پیاده کرد.

بعدش دیدم به سمت شرق تهران داره میره. گفتم باید بری غرب. کرج تو شرق نیست. گفت یه کاری دارم و بعدش می رسونمت.

خلاصه باهاش رفتم. رسیدیم شهرک خاوران حوالی شهر ری. رفتیم اونجا کنار یک شرکت واستاد و ماشینش پارک کرد. در زد. یه افغانی نگهبان در باز کرد. رفتیم تو حیاط .

دیدم سه افغانی اونجا دارن حیاطو تمیز می کنن‌ بهشون گفت : بپرین حموم کون آوردم واستون.

اونها هم رفتن تو حموم که کنار دستشویی و تو حیاط بود، چهارتایی تایی باهم رفتن تو حموم.

یه نیم ساعت بعد، هر چهار تا اومدن ‌ دفتر . من و مرده دفتر شرکت بودیم. شرکت مال خودش بود.

خلاصه منو راهنمایی کرد به یک اتاقک داخل حیاط شرکت. گفت بقیش سپردم به تو و این پسرا.

بعدش من رفتم داخل اتاقک. به افغانی ها گفتم تک تک بیایین بکنین. شاید باور نکنین هر کدوم چند تلمبه بیشتر نزدن. ارضا شدن . لباس پوشیدم. از اتاقک اومدم بیرون . دیدم ماشین مرده نیست.

وای خدا . چه کنم؟. افغانی یکیش منو سوار موتور کرد. ترکش سوار کرد و رسوند کنار متروی شهر ری. گفت به خدا سپردمت. لبم بوسید و خدا حافظی کرد.

بعدش بلیط خریدم و سوار مترو شدم. گرسنه، خسته، حشری، شوکه( چون مرده منو گذاشته و جیم زده بود).

اومدم تا متروی توپخونه. پیاده شدم و رفتم داخل تهران. داشتم بی هدف پیاده روی میکردم که یه فاعلی پیدا کنم. دیدم یه اخوند تسبیح به دست، داره میره. رفتم سلام کردم و چند سوال مذهبی ازش پرسیدم.

اخوند گفت : قرآن دریای علمه. بیا بریم خونه مباحثه کنیم. حاج خانم مشرف منزل اخویشون هستن.

باهاش پیاده رفتم . البته با هدف سرگرمی و یاد گرفتن مسائل مذهبی و خوردن ناهار رفتم خونش، نه سکس .

رفتیم و در با کلید باز کرد و رفتیم تو. نشستم . مبل نداشت. رو زمین نشستم‌ . رفت از یخچال آب گوشت آماده داشت ، گذاشت روی اجاق گاز. بعدش اومد و چند کتاب مذهبی آورد و برایم چند داستان مذهبی جذاب گفت و شروع کرد به مباحثه به قول خودش .

دیدم یه هو گفت بیا بغلم پسرم. ‌تعجب کردم . ریشش با حنا سرخ رنگ کرده بود. البته تقریبا ۶۰ سالش میشد.

منو بغل کرد و لبم خورد. منم حشری بودم خوشم اومد. دیدم پاشد و بعدش عبا و عمامه در آورد و از جالباسی آویزان کرد. اومد نشست کنارم . همش بغلم کرد و لبم خورد. تعجب کردم شدید.

بعدش دیدم ، پا شد و شلوارش کشید پایین و به من گفت : بسم الله. یعنی بساک. کیر پر از پشمشو ساک زدم. باور کنید کیر شامپانزه اون قدر پشم سفید نداره. چندشم گرفت . اما حشری بودم ساک و لیس زدم.

بعدش دیدم رفت : یه جعبه پلاستیکی آورد، توش یه شیشه کوچولو بود، روش کاغذ چسبانده و نوشته بود ضماد امام رضا. در شیشه رو باز کرد . و یه روغن سرخ رنگ در آورد و به کیرش مالوند.

بعدش بهم گفت : بسم الله پسرم. یعنی پاشو بکنمت. منم دراز کشیدم دمر خوابیدم. اومد رو من. کیرش ناگهان با یه بسم الله کرد تو کونم. بعدشم دهنمو گرفت داد نزنم از درد.

شروع کرد به تلمبه وحشیانه تند . باورم نمیشد. شاید حدود ده دقیقه منو کرد و آبش ریخت رو باسنم.

بعدشم بدون اینکه بره حموم یا دستشویی، رفت دست و صورت و کیرش داخل کابینت ظرف شویی شست. منم رفتم دستشویی تمیز کردم . برگشتم.

دیدم سفره انداخته. غذا آورد و خوردیم. بعدشم چند استکان چایی خوش طعم با مزه داد خوردم.

بعدش یه خرده دراز کشیدم و چند دقیقه استراحت کردم . و خواستم که آماده شم برم. گفت تو رو به آقا رسول الله امشب منو بی نصیب نکن. گفتم یعنی چی؟. گفت امشب حاج خانم تشریف ندارن، پیش من بمان. گفتم قبول.

بعدش خوابید و گفت بشین رو باسنم مشت و مال بده خستم. بهش گفتم حاجی مفعولی؟. گفت دو هستم. یعنی دو طرفه. تعجب کردم.

خلاصه شلوارش در آورد و دمر خوابید و من خوابیدم پشتش . یه خرده به کونش مالیدم کیرمو. راست کردم و کیرم کردم تو کونش و در چند تلمبه اولیه آبم اومد و ریختم داخل کونش.

بعدش انتظار داشتم بره غسل جنابت کنه . دیدم نکرد.

اومد و چند کتاب مذهبی آورد و باز شروع کرد به قول خودش به مباحثه مذهبی با من.

بهش گفتم حاجی شام چی؟. گفت زنگ میزنم میارن. خلاصه مباحثه کردیم کردیم تا اذان مغرب زد.

بدون غسل جنابت ، رفت تیمم کرد و عبا و عمامه پوشید و منم گفت تیمم کردم. پشتش واستادم نماز جماعت دو نفری زدیم تو رگ.

غرق تعجب بودم. ‌بعدش زنگ زد غذا بیارن. فکر کردم از رستوران غذا میارن. دیدم یه اخوند جوون ریش قیفی مشکی، در زد . من رفتم در باز کردم. اومد تو و غذا آورد.

دیدم چهار پورس آورده. گفتم چرا چهار پورس؟. گفت الان می فهمی. تازه اون آخوند مو فشن ریش قیفی که سر زلفش از بغل عمامه زده بود بیرون، غذا آورد نشسته بود، دیدم یه طلبه با اون لباس سفید یقه آخوندی، با کلید خودش بدون اینکه در بزنه اومد تو.

اخوند میزبان مو حنایی سفره انداخت و غذا کشید و شروع کردیم به شام خوردن. تو فکر بودم‌.‌

بعد شام. دیدم اون دو رفتن و من موندم و اخوند مو حنایی میزبان.

تعجب شدید داشتم. ازش پرسیدم جریان این دو حاجی چی بود؟. گفت امشب سه شنبه مراسم دعای توسل داشتیم. تو بودی ، مهمون داشتم رفتن.

دعای توسل؟ نماز ؟‌ . گی بازی؟. تعجب شدید داشتم.

خلاصه بعدش اخوند دیگه مباحثه نکرد بعد رفتن اونها. زود به من گفت برو دستشویی.

رفتم خودم تمیز کردم تو دستشویی. برگشتم. پریدم بغلش. تا نزدیکای صبح یا لب بازی و ساک زدیم و همدیگه رو به نوبت کردیم و چایی و میوه خوردیم.

اذان صبح زد . تیمم کردیم و نماز جماعت عین نماز ظهر اقامه کردیم.

خواستم بخوابم. اخوند گفت خواب بین الطلوعین حرام است، چون فرشتگان شب و صبح هردو اعمال ما رو در لوح محفوظ می نویسن. گفتم چه کنیم؟. گفت بیا بغل بابات. پریدم بغلش. تا طلوع آفتاب همش لب و گردنم خورد‌ و با کیرم ور رفت .

صبح هم یه چایی شیرین و مقداری عسل و کره، و یه نان بربری خوردیم. بعدش بوس و خدا حافظی.

بعدش اومدم خونه. مدتها به فکر هم اون ادمین ربات و هم اون آخوندای سکسی بودم.

از اون به بعد اخوند می بینم سریع یاد اون شب میفتم:
نماز جماعت
تیمم به جای غسل جنابت
دعای توسل
سکس دو طرفه.

نوشته: سالار


👍 1
👎 14
27801 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

859016
2022-02-14 01:21:04 +0330 +0330

کونت کون نبود دروازه بود تو یه روز اینقدر دادی در عجبم ازت

1 ❤️

859032
2022-02-14 01:50:40 +0330 +0330

آیا این داستان تخیلات یک کودک دبستانی است؟

2 ❤️

859034
2022-02-14 01:52:45 +0330 +0330

بابا دمت گرم … من قفلی زدم ی کیر گیرم بیاد بکنم تو کونم جوری شدم الان حتی به ماژیک هم راضیم 😂🤣 بعد تو ۸ نفر کردنت

تو دیگه پیشوا منی 🤭😉

1 ❤️

859037
2022-02-14 02:00:09 +0330 +0330

آقا ننویس نگا چشممونو

0 ❤️

859051
2022-02-14 02:21:09 +0330 +0330

واقعا این حجم از کسشعر تو شهوانی بیسابقه بوده.واقعا خودت نشستی این همه کسشعر رو تفت دادی یا کس دیگه هم کمکت کرده؟

0 ❤️

859086
2022-02-14 06:36:49 +0330 +0330

خواستم بگم بیا منم بکنمت ولی قبلش خواهش میکنم یه تست ایدز و هپاتیت بده. خیلی خطرناک میزنی

1 ❤️

859136
2022-02-14 13:56:35 +0330 +0330

حس میکنم حالت طنز داشت جالب بود ولی نیاز نبود خودتو بگا بدی واسه یه طنز😄

0 ❤️

859140
2022-02-14 14:23:01 +0330 +0330

تو در عرض نهایت سه ساعت چهار بار به پدر و پسر کون دادی چهار بارم به افغان‌ها که مجموعا میشه هشت بار ولی وقتی رسیدی مترو و خسته و حشری بودی!؟!!! یعنی هشت بار کون دادی بازم حشریتت نخوابیده؟

0 ❤️

859146
2022-02-14 15:18:08 +0330 +0330

کسشعر محض
ادمین جان عزیزت هر داستانی رو نزار

0 ❤️

859285
2022-02-15 10:03:58 +0330 +0330

الاخوی انت ریدمان الکردی بر اجمعن ملایان کونی از ر رهبری گاییدی تا حسن مو حنایی نوه مقعد مطهر

0 ❤️

859342
2022-02-15 17:23:41 +0330 +0330

فقط من نگاییدمت بیا کیرم منم امتحان کن فاعل سختی هستم

0 ❤️

859526
2022-02-16 15:44:46 +0330 +0330

زیادی دروغ بود

0 ❤️