سلام وقت بخیر همگی
داستان از اینجا شروع میشه که با گروه های گی تلگرامی آشنا شدم عید نوروز بود و ۱۵ روز تعطیل بودم هرروز میرفتم تو گروه های مختلف دنبال یه مرد خوش هیکل و خوش قیافه میگشتم خلاصه دو سه نفری باهاشون آشنا شدم فقط با یکیشون اوکی که شدم رفتم خونش ،متاهل بود خلاصه نشستیم بعد صحبت و گپ و گفت ،لباسامو در اورد یه کیر حداقل ۲۲ سانتی لاغر در اورد،شوکه شدم خیلی بلند بود بش گفتم کاندومت کجاس گفت نیوردم منم حسابی وسواس بودم بدون کاندوم قصد ندارم به کسی کون بدم ،یه پلاستیک فریز اوردم رو کیرش گذاشتم جاکش مالوندم به کونم درجا ارضا شد حالمو بد کرد گفت شرمنده و اینا ،گفتم اشکال نداره منم از شدت حشریت عصبی بودم بش گفتم باشه پس من برم خونه ،تاکسی گرفت رفتم خونه درجا بلاکش کردم رفتم سراغ گپ ،اینبار تو قسمت پیام نوشتم دیر ارضا باشه لطفا ،بعد دیدم ادمین گپ جواب داد گفت ایشالله گیرت بیاد گفتم چرا خودت پیام ندادی،گفت معمولا بقیه میان سمتم ،اینو که گفت مستقیم رفتم پی ویش،ازش اصل خواستم از شانس خوبم سه چهار خیابون اونور تر خونمون بود گفتم ایول نزدیکه هروقت حشری شدم برم سمتش،با هم چت کردیم و حسابی گفتگو داشتیم ،قرار گذاشتم برای روز بعدش،خونه مجردی داشت با مادرش زندگی میکرد. شب شد رفتم پیشش،یخم آب نمیشد که لباسامو در بیارم یا شروع کنم نشسته بودم یه گوشه خشکم زده بود. خودش اومد سمتم گفت میدونم خجالتی هستی لباسامو در اورد مالوند بم کیرش ۱۸ سانت بود چون قبلش با خط کش اندازه گرفته بود برام تو تلگرام فرستاده کلفت سیاه ،لب گرفتیم حسابی دستمالی کرد خلاصه سکس کردیم نه یکبار بلکه بعد یکسال باهم هرروز سکس داشتیم تا یروز خسته بودم از سرکارم اومدم گفتم بیام ببینمت فقط حال سکس ندارم گفت باشه جاکش رفتم سمتش بم تجاوز کرد لذتی هم نبردم باش کات کردم تا دو سه ماه نرفتم سمتش اصلا بلاکش هم کردم. خلاصه یه روز عقد کردم تو ایام عقد خانمم زیاد عکس میداد و با لباسهای سکسی زیاد عکس میداد حسابی عکس میداد تقریبا هزارتا عکس داشتم.
خلاصه یه ماه از عقدم گذشت گفتم یه حالی از بکن خودم بپرسم احوال پرسی کردیم بش گفتم عقد کردم و اینا ،گفت خوشبحالت دیگه نمیای لذت میبری ازش ،میکنی تو کونش ،بش گفتم نه بابا اینکارو نمیشه کرد تنگه،گفت من بت ژل میدم بکن تو کونش ،گفتم باشه بعد میانبر زد گفت کصشو هم میخوری گفتم اره گفت خوشبحالت ،گفتم صورتیه خوشمزس گفت خواستی عکس بده از زنت ببینمش،یه حسی عجیبی همراه با لذت بم دست داد گفتم باشه یه عکس بش دادم از جشن عروسی دوست زنم که قبلا فرستاده بود ،حسابی کف کرد گفت چیز خوبیه منم هی بش عکس میدادم اینقد دادم تا دیگه از بس لذت میبردم با خودم ور رفتم آبم اومد،خلاصه کار هرروزم شد عکس زنمو به بکن قبلیم دادن،ارضا شدنم لذت بخش بود ،گفت بیا بکنمت قبول کردم اینبار با کلی عکس تو رم رفتم خونش،یادش بخیر تلمبه میزد گوشیم روزمین بود هردومون نگاه عکسای زنم مبکردیم میگفتیم جووون اونم میگفت کیرم تو کص زنننننت زنت مال منه ،خلاصه ازدواج که کردم بعد یکسال باش قرار گذاشتم که من و دوستم و زنم بریم رستوران که باهم آشنا بشن شاید فرجی شد زنمو کرد،عصر شد من با زنم سکس کردیم پشیمون شدم پسره رو بلاک کردم دیگه هم ازش خبری ندارم الان که میخوام این حس عجیبمو ارضا کنم برا زنم مانتو های جلوباز صکصی بیشتری میخرم میبرمش بازار مردا بش نگاه کنن حالم توپ بشه اینم از داستان بنده مرسی که دقت گذاشتین
نوشته: علیرضا
عزیز جان شما که خودت میدونستی کونی چرا دختر مردومو بدبخت کردی؟؟میرفتی آخوند میشدی هم دول برات داشت هم پول!! 😁
کسخل بگو زنت بکنتت هم واسه تو سود داره به غریبه کون نمیدی هم واسه اون خوبه عکساش پخش نمیشه حداقل
این داستان ها به طور نامحسوس تبلیغ حجاب مسخره اسلامی است. این نویسنده می خواد بگه این خانم ها که مانتو جلو باز می پوشند شوهر کونی دارند. نه عزیز انتخاب پوشش در تمام دنیا حق هر کس است، اگر ما با مانتو جلوباز (یعنی همان بلوز و شلوار) تحریک می شویم، بیمار هستیم و اگر در جامعه درستی زندگی می کردیم باید به روانپزشک مراجعه می کردیم، جالب تر از خود این قصه اظهار نظر برخی دوستان است که باز نامحسوس ادعای آقای نویسنده را تائید می فرمایند.
همون بهتر که هیچکسی بهت لایک نداده . یعنی اینقدر پرت ملا گفتی که هیچ کسی خوشش نیومد
در آغاز دهه ی فجر همچین داستانی آپ شده !؟ مگه داریم ، مگه میشه ؟
دقیقا همینه حال و روز کنم… انکار کونی میشی غیرتت میپره
آقا علی رضا آشنایی فک کنم توسایت باهم حدف زدیم
بدبختانه و متاسفانه اینی که این کونی بیغیرت تعریف کرد رو من به چشم خودم دیدم خاک عالم بر سر این جماعت که نمیدونم این بیغیرتی از کجا بختک شد رو جامعه گل و بلبل ما تف به این اینهمه رذالت و پستی که اسمشم گذاشتن فانتزی
برو كونتو بده اوبي خاك تو سر اون زن كه به تو كوني تكيه ميكنه
یعنی خود خری! نه این که مثل خری😐
خااک تو سرت کنن
افتضاحبود ، اصلا خوب ننوشته بودی
موضوعات بی غیرتی خیلی طرفدار داره ،ولی تو اصلا قلم نوشتن داستان اروتیک نداری
حداقل یاد بگیر داستان نویسی با گزارش نویسی فرق داره
بعضیا فک میکنن این میخواد وجهه نداشته کونیهارو خراب کنه! درحالیکه شما اگه در جریان زندگی یه کونی قرار بگیری میبینی که همینقدر تباه و بیغیرت هستند اکثرشون. حالا یه کونی میاد به کستانش کش و قوس میده فکر میکنین چه خبره🤮
مزخرف بود
نگارش و نویسندگیتم که افتضاح
شاید دره پیت ترین داستان
کلا خودتم نمیدونی کجای کاری. نه تو مجردیت کار خاصی کردی نه الان پخیه.
در ضمن شخصا حالم به هم میخوره از روابط بیغیرتی
خوب شد این داستانو نوشتی، بعضی جاهاشم فانتزی زدی.
به هر حال کون بچه ها بدونن چی قراره آخرش پیش بیاد!