ارضا شدن با لباس زیر زن برادر زنم

1402/06/27

سلام . اسم مستعار من پدرام هست این خاطره که واستون تعریف میکنم مربوط به هفت سال پیش هست زمانی که من از تهران داشتم برمیگشتم شیراز . در اتوبان اصفهان تهران تصادف کردم و مجبور شدم ماشینم رو در نمایندگی اصفهان بزارم و خودم به شیراز رفتم .بعد از مدت دو ماه ماشینم درست شد و چون خانه برادر زنم اصفهان بود تصمیم گرفتم برم خانه آنها . از طرف زن برادر خانمم خیلی زیبا و خوش اندام هست و اکثر مواقع با یادش ارضا میشدم . شب حرکت کردم به سمت اصفهان و صبح زود رسیدم نمایندگی . تا کارهای ترخیص ماشینم رو انجام دادم ظهر شد. حرکت کردم و رفتم خانه برادر زنم. در لحظه ای که چشمم به مریم که البته اسم مستعار هست . افتاد قلبم تپشش بیشتر شد بردار خانمم داخل شرکت کار می‌کنه و ساعت 4 صبح از خانه بیرون میزنه .شب که شد من داخل اتاق خواب آنها خوابیدم . در اتاق رو بستم. خیلی حالم خراب بود شهوت تمام وجودم رو فرا گرفته بود و از شدت شهوت خوابم نمی‌برد تا اینکه ساعت چهار صبح شد و برادر زنم رفت و داخل خانه من و مریم جان که داخل حال خوابیده بود به همراه دختر سه ساله اش . اتاق خواب پنجره ای که داشت نور چراغ معابر داخل میآمد و داخل اتاق تقریبا روشن بود . آهسته بلند شدم و رفتم سراغ کمد لباس و یک کشو رو که باز کردم لباس زیر مریم بود .دست و پاهام به لرزه افتاده بود و دهانم خشک شده بود .وای چه شورتهای زیبایی داشت .شروع کردم یکی یکی به پوشیدن لباسهای مریم لذتی که داشت قابل توصیف نیست روی ابرها داشتم سیر میکردم .یک شورت لامبادا بی قهوه ای که قسمت بالاش توری بود و یک سوتین قهوه ای که باهاش ست میشد پوشیدم .خیلی شهوت داشت بهم فشار می‌آورد . دل زدم به دریا آهسته رفتم سمت درب اتاق و آروم در رو باز کردم مریم صورتش سمت اتاق بود و چون تابستان بود یک ملافه روش کشیده بود جراتم رو بیشتر کردم و در اتاق رو کامل باز کردم . روبروی مریم با لباسهای زیرش که پوشیده بودم ایستادم و بدن خودم رو لمس میکردم تپش قلبم خیلی زیاد شده بود هم استرس و هم شهوت . خیلی ترسیده بودم همینجور که داشتم جلو مریم خود ارضایی میکردم و خودم رو مالش میدان متوجه شدم که مریم دوبار سرش رو از روی بالشت بلند کرد و به من نگاه کرد و من خودم رو به اون راه زدم که یعنی ندیدم .ولی کاملا حواسم به حرکات مریم بود و متوجه شدم که چشمان مریم باز هست و داره حرکات منو نگاه می‌کنه. اینکه متوجه شدم که مریم داره منو نگاه می‌کنه خیالم راحت شد که از این کار من ناراحت نشده و دوست داره تماشا کنه .شهوت من چند برابر شده بود دیگه کاملا رو به سمت مریم ایستادم .کمی بیشتر جرات پیدا کردم و آهسته آهسته طوری که مریم فکر کنه که من متوجه نگاهش نشدم و اینکه فکر میکنم مریم خوبه . جلو رفتم و پایین پای مریم خوابیدم استرس زیادی داشتم آهسته بصورت 69 جلو صورت مریم دراز کشیدم و صورتم روبروی کس مریم بود آهسته ملافه رو از روی پاهاش کنار زدم وای یک ساپورت مشکی پاش بود انگشت دستم رو آروم وسط پاش بردم و از اینکه مطمئن بودم که مریم بیدار هست دل و جرات بیشتری پیدا کرده بودم وانگشتم وسط کسش بودم گرمای زیادی رو حس میکردم و هر لحظه از شدت شهوت میترسیدم ارضا بشم و دوست داشتم همچنان لذت ببرم. خودم رو به مریم نزدیکتر کردم طوری که کیرم با صورت مریم فاصله خیلی کمی داشت نگاه صورت مریم کردم و دیدم دهانشو رو باز کرده دیگه نتونستم جلو خودمو بگیرم کیرمو گذاشتم روی لب مریم . مریم هیچ عکس‌العملی از خودش نشون نمی‌داد به سختی جلوی ارضا شدن خودمو گرفته بودم ولی .سر کیرمو داخل دهن مریم کرده بودم ولی هم من وهم مریم از همدیگر خجالت می‌کشیدیم و به همین خاطر به روی همدیگه نمی آوردیم . سر کیرم که داخل دهن مریم رفت دیگه نتونستم جلو خودمو بگیرم و تمامی آبم داخل دهانش تخلیه شد کمی مریم تکون خورد ولی اصلا به روی خودش نیاورد و به همین حالت خوابیده بود . من که ارضا شدم بلند شدم و رفتم داخل اتاق خواب و در رو روی هم گذاشتم از از شدت خجالت لباسها رو در آوردم . و داخل تخت خوابیدم و به آنچه که رخ داده بود فکر میکردم و یک حالتی بین ترس و اضطرابی و لذت داشت فکر میکردم . بعد از چند دقیقه متوجه شدم که مریم رفت سرویس بهداشتی . صبح ساعت هشت از خواب بیدار شدم و من و مریم چشم تو چشم اصلا به هم نگاه نمی‌کردیم و یک حس خجالتی بینمون بود و من ظهر ناهار که خوردم خداحافظی کردم و رفتم . تا این لحظه هر زمان که همدیگر رو میبینیم اون حس آنشب زنده میشه ولی جرات اینکه به هم ابراز کنیم رو نداریم .
این خاطره‌ای بود که دوست داشتم واسه دوستانم تعریف کنم . اگر طولانی بود ببخشید . ممنون که وقت گذاشتین .

نوشته: پدرام


👍 3
👎 7
23001 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

948210
2023-09-18 23:51:03 +0330 +0330

داستان کون دادنت جلو مریم رو می نوشتی یکم بهتر میشد کیر سگ اینم شد داستان؟

2 ❤️

948242
2023-09-19 01:44:41 +0330 +0330

هیجان های خاص خودشو داشت. ولی قسمت خواهرتم بشه 🤲

0 ❤️

948244
2023-09-19 01:45:59 +0330 +0330

کونکش جقی ننویس دیگه

0 ❤️

948293
2023-09-19 08:51:16 +0330 +0330

چی بودماخوندیم

0 ❤️

948339
2023-09-19 16:33:59 +0330 +0330

کیر دوستان که وقتشونو کرفتی داخل دهانت
ببخشید طولانی شد
ممنون که وقت گذاشتی

0 ❤️