سلام.اسم مستعارم علیه ۲۳ سالمه از شیراز
من تو تلگرام تو گروهای گی زیاد فعالیت دارم
چند وقتی بود ینفر میومد پی ویم و عکس خودش و زنش رو میفرستاد میگفت نفر سوم میخان و من هی میگفتم نمیخام و بلاکش میکردم.چون تاحالا ندیده بودم چنین چیزی و باور نمیکردم و میگفتم چه دلیلی داره بیام زنتو بکنم.همش فکر میکردم نقشه هس و میخان منو ببرن اونجا مثلا زورگیری چیزی کنن.
خلاصه چندبار بلاکش کردم و بعد از چند ماه دوباره اومد پی ویم با یه اکانت دیگه و دوباره همون عکسارو فرستاد و عکس جدید از کس و کون زنش و منو حشری کرد.اینبار دیگه قبول کردم و چندتا اثبات ازش گرفتم و اوکی دادم.حتی طرف التماسم هم کرد و گریه کرد تا قبول کردم.
بهم گفته بود ک زنش حشریه و باید زیاد بکنیش ولی من آبم زود میاد واس همین سفارش کرد ک قرص تاخیری چیزی بخرم قبلش بخورم واسه همین قبلش به دوستم گفتم قرص متادون برام بگیره.
قرص رو کامل خوردم چون بلد نبودم طرز استفادش چجوریه(متادون باید چهار تیکه بشه)
خیلی استرس داشتم چون تجربه اولم بود از نفر سوم شدن و استرس خفت گیری داشت دیوونم میکرد شب هم بود حدود ساعت ۹ رسیدم در خونشون زنگش زدم درو باز کرد دلو زدم به دریا گفتم یا میرم میکننم یا میرم یه حال درست حسابی بهم میدن😂.
خلاصه رفتم داخل فقط شوهرش بود نشستم رو مبل یکم حرف زدیم هنوزم استرس داشتم چون ینفر تو اون یکی اتاق بود هی شوهره میرفتو میومد تا اینکه بالاخره صدای یه زن رو شنیدم از اتاق و خیالم راحت شد‌.
بالاخره خانومش اومد و نشست رو مبل یه شلوار راحتی چسبون با یه تاپ پوشیده بود که خیلی سکسی شده بود کونش هم حسابی بزرگ بود منکه همون لحظه شق کردم براش.
یه نیم ساعتی حرف زدیم و بعدش اقا مهدی بساط ابجو و مشروب رو پهن کرد به من گفت میخوری؟گفتم اره
همینجوری پیک میریختو ما سه تایی میخوردیم و حرف میزدیم تعریف میکردیم که کمکم سرم شروع کرد به گیج رفتن.
قرص متادون داشت تاثیرش رو میذاشت بدنم داغ داغ شده بود
جدا ازینکه متادون رو نباید کامل میخوردم مشروب هم پشتش خوردم که ترکیب این دوتا میشد سم
اون شب ک عالی شروع شده بود برام شد بدترین شب.من رو زمین پهن بودم و اینا هم حشری میخاستن سکس کنن
بهم گفتن برم دوش بگیرم ولی حالم باز بهتر نشد
نمیتونستم حتی برم خونه بهم گفتن همینجا بخاب صبح برو خونه گفتم باشه.
نیمه شب با صدای آه و ناله سارا خانوم بیدار شدم فهمیدم دارن سکس میکنن حشری شده بودم اومدم بلندشم برم پیششون یهو دوباره سرم گیج رفت منصرف شدم خابیدم.
صبح که بیدارشدم حالم همونجوری بود ولی میتونستم راه برم.سارا هم بیدار بود ولی اصلا نگام نمیکرد و به خونم تشنه بود و خیلی عصبی که شبشون رو خراب کرده بودم.
اسنپ گرفتم ک برم تو اسنپ بالا اوردم و حالم کامل خوب شد.
رفتم خونه و چند روز گذشت و اقا مهدی بهم گفت که زنم عصبیه گفته دیگه نیارش ولی من راضیش کردم که یبار دیگه بیای(شوهر حس مفعولی داشت و از خیلی خوشش تومده بود).
هفته بعدش رفتم خونشون اینبار بهم گفته بود قرص نخور خودم میدمت.
رفتم اونجا بازم نشستیم حرف زدیم ولی مشروب نخوردیم زیاد.
زنش رفت بخابه ما داشتیم فوتبال میدیدیم.ساعت حدود ۱ بود و قرص ترامادول بهم داد خوردم خودش رفت تو اتاق گفت پیامت ک دادم بیا داخل.
ربع ساعتی گذشت تا پیام داد رفتن داخل تاریک بودم دیدم دوتاشون لخت خابیدن رفتم سمت راست سارا جون خابیدم و مهدی اون سمتش بود داشت بدنشو میخورد منم شروع کردم به خوردن سینه هاش.هیکلش خیلی سکسی بود و سینه هاش ۷۵ و از خوردنش سیر نمیشدم همینجوری ک ممه هاشو میخوردم دس میزدم به کسش چه کس داغی بود معلوم بود خیلی حشریه یکم که بدنشو خوردم مهدی اشاره کرد کسشو بخورم منم پتو رو زدم کنار رفتم زیرش و تا زبون زدم به کسش یهو ناله هاش شروع شد
خیلی داشت حال میکرد منم ازینکه داشت اهو ناله میکرد خوشم میومد و بیشتر براش میخوردم.بیست دیقه یا بیشتر خوردم براش بعد قمبل کرد گفت بیا بکن دیدم من کیرم خابید دوباره
کلی به کسش مالیدم و با دست برام مالید ولی سیخ نشد که نشد
اعصابم خورد شد و ناراحت اونا سکس میکردن منم گفتم میخام بخابم.یارا ارضا شد و رفتن تو سالن نشستن من خاستم بخابم سارا گفت واسه خابیدن نیومدی پاشو بیا پیشمون تازه سرشبه(ساعت ۳صبح).رفتم تو سالن نشستیم مهدی گفت سارا میخاد یه شانس دیگه بهت بده چون براش خیلی خوب خوردی ازت خوشش اومده گفتم باشه گفتن اگه تونسی ۱۰۰ تا شنا بری میذارم بکنی گفتم ۱۰۰ تا ارنولدم نمیتونه گفتن دیگه مجبوری.شروع کردم تند تند شنا زدن ولی نتونستم گفتن اشکال نداره.یکم بازی کردیم همونجا باهم بعد رفتیم ک بخابیم مهدی گفت اگ کیرت شق میشه تا دوباره حشریش کنم من اوکی دادم.
سارا اومد بخابه که مهدی بلندش کرد گذاشتش بین دوتامون.باز شروع کردیم به خوردن بدنش که کیرم شق شد و سارا دستشو گذاشت روش.گفت علی توروخدا نذار بخابه گفتم باشه
اینبار قمبل کرد و منم کاندوم گذاشتم و اروم کردم تو کسش
یکم دردش اومد چون کیر شوهرش کوچیک تر از من بود ولی کمکم شروع کرد اهو ناله کردن و هی بلند به مهدی میگفت واای داره منو میکنه،تو بهترین شوهر دنیایی و از هم دیگه لب میگرفتن و منم که کون قمبلشو میدیدم بیشتر حشری میشدم و تلمبه میزدم.کلا ده دیقه کردم تا ابش اومد چون حشری بود بدجور.گفتم پس آب من چی؟گفت که تو بذار فردا صبح هم باید بکنی صبح ابتو بیار الان خستمه منم گفتم باشه و خابیدم.شانس ما صبح بابام زنگ زد گفت کجایی پاشو بیا خونه منم برگشتم خونه و سارا خاب بود ولی مهدی دید که دارم میرم.
بعد ازین داستان چندباری دوباره باهم سکس کردیم و هنوزم رابطه داریم.مرسی ک داستانو خوندین.

نوشته: علی