اولین سکس ماحمود

1401/03/15

سلام دوستان عشق سکس
من محمود ملقب به ماحمود هستم چون ترک زبان هستیم و پدرومادرم منو ماحمود صدا میکنن تو محله (یکی از محله های تهران).
سال ۷۹ بود اون موقع ۲۱ سالم بود تفریح بزرگ ما شده بود تلفن زدن به پیش شماره های محله مون و اگه خانمی خوش صدا گوشی رو برمیداشت سعی میکردیم زبون بازی کنیم و مخش رو بزنیم البته اینم بگم من تو تهرون بدنیا اومدم و لهجه ی ندارم تازه دیپلم انسانی گرفته بودم و تو دانشگاه ادبیات قبول شده بودم و عشق کلمات قلمبه سلمبه داشتم .
با مزاحم تلفنی چند تا مخ زده بودم ولی در حد صحبت بود و از اون فراتر نرفت یکی از اون دوست دختر تلفنی ها رو بعد از سه ماه یاد کردم گفتم یه زنگ بزنم بهش یه کم صداش خش داشت ولی باحال بود ولی خیلی مقید بود فقط صحبت های معمولی میکرد و اجازه شکافتن کلمات و سوق دادن به کلماتی که فرجام آنها سکس باشه رو نمیداد منم تمام تلاشم رسیدن به سکس بود ولهذا زیاد زنگ نمیزدم چون مایوس شده بودم اون روز هم به همه زنگ زده بودم و این آخری بود گوشی رو یه خانم برداشت ولی اون طرف نبود .یه کم جا خوردم ولی سریع به خودم اومدم گفتم سلام
:سلام
من:حالتون خوبه؟
:ممنون بفرمایید!
من:ببخشید مادر من اونجاست؟
:ببخشید شما؟
من:هاج زنبور عسل هستم دنبال مامانم میگردم
:هههههه هههههه
من:ببخشید من حرف خنده داری زدم؟
:هههههه هههههه
من:خوش به حالتون چقدر خوشحالید کاش منم مامانمو پیدا کنم مثل شما به همه چیز بخندم
:الله اکبر میخواستم یه جوابی بدم حرفم رو قورت دادم
من:عذرخواهی میکنم میشه لطف کنی بگی چی تو مخیله تون گذشت و بیان نکردید؟
:هههههه نمیتونم بگم
کلی ذوق کرده بودم و خوشم اومده بود که باعث خنده این خانم شده بودم ولی ابن خانم کیه؟و چه نسبتی با اون خانم قبلی داره ؟
تو این افکار بودم و زبونم هم متوالی و بدون مکث داشت میگفت
خانم محترم شما مگه دل ندارید بجای خنده زنگ بزنید قسمت آخر منو پخش کنه شاید من پیش مامانم بودم و از حالت تشویش و نگرانی مبسوط درآم
: اوه اوه چه لفظ قلم هم حرف میزنه معلوم نیست دلقکه یا استاد دانشگاه
من:خانم چرا وقت منو میگیری
:هههههه مرتیکه خودت زنگ زدی منو سرزنش میکنی؟
من:من از شما استمداد خواستم شما بجای امداد منو به استهزا گرفتی
:برو مرتیکه آشغال هی دارم خودمو میخورم فحش ندم نمیزاره
اینو گفت و قطع کرد .
بدجور خنده هاش منو حشری کرده بود و داشتم دیونه میشدم جلوی خودمو چند ساعت نگه داشتم و نزدیکای غروب زنگ زدم بازم خودش گوشی رو برداشت و آروم گفت :بله بفرمایید
من:سلام و عصر بخیر میگم خدمتتون همشهری و هم وطن عزیز درود خدا بر شما و تمام مسلمانان جهان بالاخص جوانان غیور غزه و کرانه های باختری رود اردن:هههههه هههههه بازم تویی دیونه
من: من که همیشه خودمم و خود بیخودم باقی خواهم ماند ولی منو با کدوم دیونه دیگه اشتباه گرفتید؟
:هاج زنبور عسل
من:نه من اون نیستم اون اتاق بغلی منه
: مگه شما کجا هستید؟
من:امین آباد طبقه چهارم اتاق دو صفر شیش بقیه اش پس و پیش
:هههههه هههههه لعنت بهت چقدر خندیدم
من:خانم محترم یه سوال کنم جوابشو میدی؟
:خودت میدونی که نه،چرا میپرسی
من:اگه دوست داری شمارمو بهت بدم یه کم فکر کن
:به چی؟
من:به گلهای خشک تو گلدون که خبر از مرگ میده
:مسخره هههههه ههههه
خوب معلومه دیگه به اینکه من چه سوالی ازت خواهم پرسید و شما جوابشو از قبل آماده کنی و زود جواب بدی ناگفته نمونه سوالهای که ازت میپرسم تو امتحان نهایی هم میاد
خیلی خندید و گفت با این که بی مزه ایی اما زیاد خندیدم
منم گفتم نوش جونت ولی باید جبران کنی
پرسید:چطوری جبران کنم؟
من:یه بوس کمک به بوسنی(اون زمان جنگ یوگسلاوی با بوسنی و هرزگوین بود البته قبلترش)
: هههههه هههههه
من:حالا سوال کنم؟
:بپرس
من:شما میخواستی یه جواب بدی خواهشا بگو چی میخواستی بگی
:میخواستم بگم مادرت رفته
من:کجا
:برات داداش یا آبجی درست کنه هههههه
من:از یه خانم با کمالات و با ادبی مثل شما بعیده
:به من چه مامان تو رفته هههه
من:هههههه اسم این خانم حاضر جواب چیه؟
:شما خودتو معرفی کن و بگو شماره منو از کی گرفتی
من :کامران هستم بیست و پنج سالمه(تا اینجاشو دروغ گفتم)بچه محل هستیم شماره شما رو هم از قبل داشتم و فکر کنم شما تازه ساکن شدید
:آره دو هفته اس ،پس دنبال دوست دختر ات بودی ،آخی طفلک تیرت به سنگ خورد؟
من:اتفاقا برام بهتر شد و یه شاه ماهی (تو دلم گفتم شاه کوس)گیرم اومده
خلاصه کنم مخ طرفو زدم و به مدت دوهفته روزی سه چهار ساعت تلفنی گپ زدیم تو این گیر و دار ازم خواست برم جلوی درب خونه شون تا همو ببینیم منم رفتم در خونه شون که یه کوچه پایین تر از خونه ما بود دیدمش (البته از طبقه دوم نگاه می‌کرد)منم تا دیدمش کف و خون قاطی کردم واقعا چهره زیبایی داشت و منو مجذوب خودش کرد رفتم سمت خونه باهاش تماس گرفتم گفتم حقیقت اش دیگه زنگ نمیزنم به شما
اسمش منیژه بود و دوتا پسر داشت یکی دوازده ساله و یکی دوساله البته یه پسرش هم سه سال پیش تو تصادف با ماشین فوت کرده بود و شوهر قرمساقش دیه گرفته بود و یه واحد خریده بود و منیژه بنده خدا خیلی درد کشیده بود و بعد از این ماجرا با یه پسری دوست میشه و شش ماه باهاش بوده و بعد از وابستگی به اون پسره ،پسره میره آلمان و اون رو بار دیگه به مرز افسردگی میرسونه بعد از چند ماه با معلم پسرش تو محله قدیمش قدیمشون دوست میشه و اونم بعد از چند ماه به فکر ازدواج میفته و اونو تنها میزاره اینم دیگه افسرده میشه و شوهرش فکر میکنه که خاطرات پسر هشت ساله شون (زمان فوت هشت سالش بوده)داره عذابش میده و خونه رو عوض میکنه
از منیژه بگم اون زمون ۲۹ ساله بود و هشت سال از من بزرگتره قدش حدود ۱۶۴ و وزنش هم ۷۲ کیلو بود سینه های ۸۰ و تیپ منحصر بفرد در اون زمون .
منیژه: چرا دیگه زنگ نمیزنی به من
من : شما خیلی خوشگلی و برای من زیادی هستی
منیژه:آخی طفلک ،مگه خودت زشتی؟
من:من معمولی هستم ولی شما زیبایی
منیژه :شما هم چهره ات خوبه ،قد بلندی و هیکلت خوبه
خلاصه اولین قرار رو تو پارک ساعی گذاشتیم وقتی باهاش قدم میزدم انگار روی ابرها بودم و بوی ادکلن منیژه من رو مست کرده بود و انگار یه شیشه مشروب خورده بودم با اینکه قبلا دوست دختر داشتم ولی تا اون لحظه با هیچ زنی قدم نزده بودم و واسم مثل یه رویا بود .خلاصه دوستی ما پنج ماهه شد و تو ابن مدت چند باری لب بازی کرده بودیم ولی هیچ سکسی بین ما نبود .ماه پنجم رفاقتمون هوا سرد بود و قرار بیرون داشتیم وقتی اومد سر قرار یه کاپشن سفید پوشیده بود و با مانتوی سفیدش خیلی دلبر تر شده بود بهش گفتم منیژه جون بریم سینما؟
منیژه:حال نمیده
من:آخه گشنمه میخوام یه کم رژ لب بخورم
منیژه:دوست دارم بریم یه جای دنج
من:تو این غروب جمعه همه جا شلوغه جای دنج کجا بود؟
منیژه:یه دربستی بگیر من میبرمت
من:پناه بر خدا فقط زیاد دور نباشه
منیژه:اتفاقا دوره به راننده بگو میخوایم بریم کرج
من:کرج؟چه خبره اونجا
منیژه:هههههه ترسیدی بلا سرت بیارم؟
من:از تو بعید نیست نه اینکه من بابام کارخونه داره میخوای اخاذی کنی هههههه
منیژه:برو پی کارت ببینم عرضه داری یه ماشین بگیری بجز پیکان.
از شانسم یه پراید نگه داشت (اون موقع پراید جدید بود خودش کلی کلاس داشت البته در مقابل پیکان) باهاش طی کردم سوار ماشین شدیم و بعد یکساعت و نیم رسیدیم کرج خیلی شلوغ بود تو ماشین بهم گفت میریم خونه دختر خالش که از خودش پنج سال بزرگتره ولی بچه اش همسن پسر اونه گفت اونا خونه خواهر منیژه هستند و منیژه بچه هاشو گذاشته پیش اونا کلید خونه شو گرفته تا با من بریم اونجا و تا ساعت یک شب باید برگردیم
من با شنیدن این حرفا بدجور خرکیف شدم و تو کونم عروسی بود و تا رسیدن به مکان لحظه شماری میکردم .
رسیدیم به مقصد ،پول راننده رو دادم و گفتم وایسا برم وسایل بگیرم گفت نمیخواد راحله(دختر خاله اش)گفت شام داریم تنقلات هم زیاد داریم بریم تو خونه .
یه خونه ویلایی بود و حیاط بزرگی داشت و خیلی هم خوشگل بود پر بود از گل و گلدون و گیاه فکر کنم حیاط صد متری بود داخل خونه که شدیم منیژه روسری شو برداشت و شروع کرد کاپشن و مانتوشو درآوردن بهش گفتم زود تر میگفتی لباس راحتی میاوردم خندید و گفت هر چقدر دوست داری راحت باش .
منم شلوارمو درآوردم با یه شورت و رکابی نشستم روبروش اونم با شلوار و پیرهن جلوم بود یه حس خیلی عجیبی اومده بود سراغم که تا بحال تجربه نکرده بودم یه حالت کنجکاوی شدید همراه با ترس وقتی شروع کردم به لب گرفتن با اینکه قبلا هم باهاش لب بازی کرده بودم بدنم شروع به لرزش کرد ازم پرسید چی شده چرا میلرزی منم الکی گفتم سردم شده که گفت برو از اونجا پتو بیار (با اشاره اتاق بغلی رو نشون میداد)
پتو رو که آوردم لرزش بدنم تموم شد و برای اولین و آخرین بار تجربه اش کردم خوابیدم روش و شروع به مکیدن لبهاش کردم همزمان سینه های درشتش رو دستم گرفتم چقدر دوست داشتنی بود برام و خیلی دلچسب پیرهن اش دکمه دار بود دکمه هاشو باز کردم و سوتین مشکی رنگشو بالا زدم سینه های خوشمزه شو بیرون کشیدم و شروع کردم به خوردن چند دقیقه سینه هاشو خوردم و هی پوزیشنم رو عوض میکردم و هر دفعه اونم برام کاری میکرد مثلا برعکس شده بودم و اونم گردنمو می‌خورد و یا با کیرم از روی شورت بازی می‌کرد طاقتم تموم شد و رفتم سراغ کوسش که واقعا قلمبه و باحال بود وقتی شلوارش رو در آوردم هوش از سرم پرید چقدر پاهای جذابی زیر شلوار بود و من بی خبر بودم چقدر خواستنی و شهوت برانگیز بود. قسم میخورم بهترین لحظه عمرم بود داشتم بدن لخت کسی رو نگاه میکردم که پنج ماه متوالی حداقل روزی ۴-۵ ساعت وقت گذاشته بودم .
کیرمو یه تف پرملات مهمون کردم و با یه فشار راهی بغداد کردم یه آه شهوت انگیز کشید و لب پایینشو گاز گرفت و چشماش سفید شد ازش پرسیدم چیزی شده گفت نه کارتو بکن خیلی دوستش داشتم و نمیخواستم آسیبی بهش برسونم .با بیست تا تکون آبم پاشید تو کوسش گفتم ای وای ریختم توش خندید و گفت لوله هامو بستم راحت باش من واقعا مستاصل شده بودم و با این حرفش یه نفس راحت کشیدم و بوسیدمش ‌رفتم دستشویی و خودمو شستم و یه سیگار روشن کردم بغل بخاری یه جاسیگاری بود نشستم بغل بخاری و سیگارمو کشیدم تو همین حین منیژه هم رفت دستشویی و برگشت رفتم بغلش دراز کشیدم و لب هاشو میک زدم خیلی حشری شد و منو کشید روش منم آروم آروم دوباره راست کردم و دوباره کردم توش و آروم آروم در حین لب گرفتن تلمبه میزدم تقریبا یه ربع در پوزیشن های مختلف گاییدم و دست آخر لاپاش آب منو آورد بهش گفتم کافی بود؟گفت خیلی حال داد ۳-۴بار آب منو آوردی خوشحال و سرمست چهار دست و پا رفتم بغل بخاری و یه سیگار روشن کردم و حدود پنج دقیقه با فاصله حدود پنج متری هم دراز کشیده بودیم البته اون زیر پتو رفته بود بعدش بلند شد لباسهاشو پوشید رفت دستشویی و رفت آشپزخانه منم لباسامو پوشیدم صدام کرد بیا چیپس و ماست بخوریم دیدم مشروب هم بغلشه کلی ذوق کردم و دو سه پیک باهم خوردیم دوتا سیگار روشن کردم یکی شو دادم بهش گفت تابحال سیگار نکشیدم منم گفتم من امشب داماد شدم تو هم سیگاری خنده مستانه ای کرد و خودشو انداخت تو بغل می و گفت دوماد خوشتیپ من کلی ذوق کردم از حرفش و گفتم زیباترین زن دنیا امشب منو دوماد کرد .
امیدوارم خوشتون اومده باشه و منتظر نظرات شما هستم
ماحمود

نوشته: ماحمود


👍 17
👎 5
29701 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

877741
2022-06-05 01:38:37 +0430 +0430

۳-۴بار آب منو آوردی خوشحال و سرمست چهار دست و پا رفتم بغل بخاری و یه سیگار روشن کردم و حدود پنج دقیقه با فاصله حدود پنج متری هم …همش اعداد وارقام شد که .نکنه معلم ریاض هستی الان

0 ❤️

877763
2022-06-05 02:51:27 +0430 +0430

کایرم داهانت ماحمود کاستان ناواشتا

4 ❤️

877769
2022-06-05 03:21:32 +0430 +0430

میگم چطوری میشه برعکس بشی و گردنت بخوره🤣🤣🤣🤣
یحتمل باید گردن کیرت باشه 😅😅😅

1 ❤️

877775
2022-06-05 03:41:21 +0430 +0430

محمود پای چپم تو کص ننت که معلوم نیست به زور کردنت یا انقدر جق زدی فکر میکنی طنازی

0 ❤️

877778
2022-06-05 03:46:45 +0430 +0430

الحق که میگن ترکا…ثابت کردی که راست میگن

0 ❤️

877780
2022-06-05 03:57:30 +0430 +0430

ماحمود؟؟؟؟؟؟چارا کاس ماگی دایوث؟؟؟؟؟کایرم داهانت.کایرم تا کانت مادار فاکر دیوث بیشرف کس کش پفیوز کیری کونی جقی اوبی گشاد پاره 😂😂😂😂😂😝😝😝😝😝😝

0 ❤️

877798
2022-06-05 07:07:51 +0430 +0430

ادبیات خوندی …
حرفی ندارم

0 ❤️

877824
2022-06-05 13:04:18 +0430 +0430

" ماحمود " کوس نگو " ماحمود " 😂😂😂

0 ❤️

877840
2022-06-05 16:39:18 +0430 +0430

ستاد مبارزه با کوصشر های ماحمود🗿📿

0 ❤️