اولین سکس من و محمد بعد از چند سال دوری

1401/05/07

سلام، من اسمم حمیده ۲۴ سالمه و این داستان برمی‌گرده به حدود دو سال پیش.
من و محمد زمان مدرسه باهم هم‌کلاسی بودیم اما با اینکه تو دوران مدرسه اصلاً تو فاز رابطه برقرار کردن با محمد نبودم و جذبش نمی‌شدم، ولی یه بار بهش پیشنهاد دادم تا یه بار خونه‌مون تنها بودم بیاد و باهم شیطنت کنیم (هنوز یادم میفته از میزان رک و پررو بودنم تعجب می‌کنم) اول بهم نه گفت و گارد گرفت، ولی بعدش قبول کرد و یخ‌مون باز شد جلوی هم دیگه واسه این مسئله. داستانی که می‌خوام بهتون بگم مال اون وایل نیست. ما حدود دو سال بعد پیشنهاد من باهم مداوم سکس داشتیم. ولی اونجا سن‌مون کمتر بود (فکر کنم حدود ۱۷ اینا بودیم) و خیلی یاد نداشتیم درست و حسابی سکس کنیم. استرس نبود مکان راحت و… هم بود.
خلاصه بعد اون دو سال راه‌مون از هم جدا شد، تا اینکه دو سال پیش دوباره من بهش پیام دادم. اونم خیلی خوش برخورد و مهربون قبول کرد یه روز بیاد خونه‌مون هم رو ببینیم. من می‌دونستم اگه بیاد قطعاً دوباره سکس می‌کنیم باهم. دلمم براش خیلی تنگ شده بود. تو تمام اون مدت طولانی جدایی از همدیگه همیشه به یاد سکس‌هایی که داشتیم با وجود بی‌نقص نبودن‌شون مدام خودم رو ارضا می‌کردم. بعضی وقتا اون به من کون داده بود ولی درکل میلش بیشتر به تاپ بودن بود. منم می‌دونستم میل زیادی به بات بودن نداره و منم با وجود تمام حس‌های زنانه و لطیف درونم این بار خواستم تمام و کمال خودم رو در اختیارش بذارم و اونم تمام امیال درونیش ارضا بشه با بدن من. به نوعی به شناخت بهتری از خودم و بدنم رسیده بودم بعد این همه مدت.
روزش که رسید خونه یه تایم طولانی‌ای خالی بود. رفتم حموم. تمام موهای پا و کونم رو زدم. حسابی خودم رو شستم و تمیز کردم. موهام رو شونه زدم. به خودم عطر زدم. لباس مرتب پوشیدم و یه آهنگ ملو آروم روی کامپیوتر گذاشتم، چای دم کردم و منتظر موندم تا برسه.
به خودم اومدم دیدم پیام اومده روی گوشیم که دم درم. قلبم داشت میومد تو دهنم. حال دلم و خودم و بدنم از درون و بیرون زیر و رو شده بود. رفتم در رو باز کردم بعد مدت‌ها چهره‌اش رو دیدم. بغلش کردم و روبوسی کردیم اومدیم تو. اومد تو اتاقم کیفش رو گذاشت روی صندلی کنار اتاق و نشست تکیه داد به پشتی. چای براش ریختم آوردم و مشغول صحبت شدیم. از کارش پرسیدم و اینکه این مدت چکار می‌کرده. دلم براش تنگ شده و همیشه این مدت بهش فکر می‌کردم. بهم گفت منم بهت فکر می‌کردم حمید؛ ولی شرایطم خیلی پیچیده بود و خانواده اصرار به ازدواج کردنم داشتن و بهتر دیدم بهت نزدیک نشم تو اون تلاطم‌ها. بهش گفتم عیبی نداره.
بهم گفت برم کنارش بشینم. زیر پوست صورتم پر خوشحالی و لبخند شیرین از ته وجودم بود ولی خودم رو عادی گرفته بودم تا حداقل خیلی هم ضایع و داغون دیده نشم جلو چشمش. محمد همیشه کم‌حرف و سنگین بود برخوردش و این خیلی جذبم می‌کرد. باعث می‌شد منم بیشتر بخوام شبیهش باشم.
رفتم کنارش نشستم یکم نگاهم کرد تو سکوت و آروم دستش رو گذاشت روی رون پام. نوازشم می‌کرد و بعد اومد جلو شروع کرد به بوسیدن لب‌هام. یه طعم و دود سیگار ملایم ولی خوشبو از لباش میومد که باعث می‌شد ته دلم خالی بشه. همینطور که رونم رو میمالید بوسه‌هاش هم محکم‌تر می‌شدن و بهم نزدیک‌تر می‌شد. چشام رو بسته بودم و عمیق می‌بوسیدمش و خودم رو رها کرده بودم تا تمام حس‌های لطیف درونم رو بهش بدم. اونم با وجود گرمش بهم حس امنیت و اطمینان می‌داد.
مابین بوسیدن دستش رو آروم آروم برد سمت کیرم. حسابی سفت شده بود. منم دستم رو بردم روی شلوارش دیدم شق شده کیرش. شروع کردم به مالیدنش. دلم خیلی برای کیرش تنگ شده بود. بارها تو ذهنم فانتزی ساک زدنش رو داشتم و تکرار کرده بودم ولی الآن گرم و کلفت تو دستم داشتم حسش می‌کردم و این خیلی خوشحالم می‌کرد.
بهش گفتم شلوارش رو دربیاره می‌خوام براش ساک بزنم. یه لبخند بهم زد و لبام رو یه بار دیگه بوسید. و بعد شلوارش رو داد پایین. کیرش انگار بیشتر رشد کرده بود از وقتی آخرین بار دیده بودمش. سرش کلفت و بزرگ، آب شهوتش هم حسابی اومده بود. عاشق لیس زدن کیرش با آب شهوتش بودم. آروم سرش رو کردم تو دهنم و شروع کردم به میک زدن سرش. صدای آه و ناله‌اش رو می‌شنیدم بلند شده و ته دلم قند آب می‌شد. شروع کردم به ساک زدن و کیرش رو تا جایی که می‌تونستم تو دهنم فرو می‌کردم. با زبونم همه‌جای کیرش رو لمس می‌کردم و تند تند مثل آب‌نبات میک می‌زدم انگار می‌خوام شیره وجودش رو بکشم بیرون از سر کیرش.
طاقتش طاق شده بود و یه لحظه حس کردم دستش داره لپ کونم رو می‌گیره. چندتا ضربه به کونم زد و بعد از زیر شلوار دستش رو برد لای کونم و شروع کرد به ماساژ دادن سوراخم. به صدای لرزون و تپش قلب زیادی که داشت زیر لب گفت جووون، دلم واسه این سوراخ تنگت تنگ شده بود حمید! منم خوشحال بهش گفتم مال خودته عزیزم، امروز هرجور دوست داری قراره بکنیش، مال خودته. کونم رو محکم تو مشتش می‌گرفت و فشار می‌داد در حدی که دردم میومد ولی خودم رو کامل در اختیارش گذاشته بودم. شهوت داشت روانیش می‌کرد.
بهش گفتم محمد، گفت جونم، گفتم منو بکن. لپم رو گرفت مثل بچه‌ها کشید و بعد ازم لب گرفت گفت باشه عزیزم. الآن جوری می‌کنمت که هوش از سرت بره.
شلوارم رو کامل درآوردم و جلوش داگی نشستم. کونم رو حسابی دادم بالا و شونه‌ها و سرم رو چسبونم به زمین.
قبلاً تو پیام بهش گفته بودم لیس زده شدن کون رو دوست دارم ولی نمی‌دونستم اونم این کار رو می‌خواد یا نه. منتظر بودم انگشتم کنه که دیدم یه هو صورتش رو چسبونت لای کونم و زبون لیس و خیسش رو لای چاک کونم و روی سوراخم حس کردم. یه هو ته دلم خالی شد. زبونش رو مثل یه گوشت خیس ولی سفت و محکم روی سوراخم فشار میداد. روانیم می‌کرد حسش. طاقتم طاق شده بود و دیگه صدام در اومد ناخواسته. آه و ناله می‌کردم و اونم هی قربون صدقه کونم می‌رفت و با دستاش لپ کونام رو باز گرفته بود و سوراخم رو لیس محکم می‌زد. تا جایی پیش رفت که دیگه توان و نا نداشتم و درونم فریاد می‌زد که دوست داره با یه کیر پر بشه.
بهش گفتم بسه محمد، فقط بکنم، دیگه طاقت ندارم. بکن تو کونم محمد. بکن عزیزم که دارم از هوش می‌رم.
یه اسپنک محکم بهم زد و دستش رو گذاشت رو کمرم که یعنی کونم رو یکم بیارم پایین‌تر، خوب براش تنظیم کردم. اونم یواش یواش شروع کرد به انگشت کردن. مغزم داغ شده بود. حس فوق‌العاده‌ای داشتم. آب شهوت کیرش هم حسابی اومده بود. سر کیرش رو گذاشت روی سوراخم و آب شهوتش رو مالید بهش. لیز لیز شده بود. بهش گفتم فشار بده بره تو محمد ولی آروم بکن. کیرش رو آروم آروم فشار داد ولی چون سرش بزرگ بود خیلی سخت بود بره توم. منم چند سال بود کون نداده بودم آخرین بار خودش منو کرده بود و حسابی تنگ بودم. وازلین بهش دادم از روی میز و کیرش رو چرب کرد. اینبار یواش یواش که فشار داد قشنگ حس کردم قراره بره تو. هم ترس بود توم هم شوق و هیجان.
با یه فشار نسبتاً محکم کیرش تا نصفه رفت تو کونم. یه آخی گفتم و اون وایساد. درد شدیدی گرفته بود اما به خاطر دفعه‌های قبلی می‌دونستم به هرحال می‌ره واسه همین بهش گفتم آروم آروم تلمبه بزنه و به درد من توجه نکنه. اونم با ملاحظه و آروم آروم کیرش رو تا ته کرد تو کونم. فشار سر کلفتش رو روی پروستاتم حس می‌کردم. یه لذت شدیدی تمام وجودم رو گرفته بود.
پهلوهام و کمرم رو محکم تو مشتش گرفته بود و آروم آروم کیرش رو عقب جلو می‌داد تو کونم. دیگه دردی نداشتم و فقط پر شده بودم از حس پری و لذت. هیچی بهتر از این حس پر بودن با کیر محمد نبود برام. کمرم رو قوس داده بودم از شدت لذت و گاهی خودم رو فشار می‌دادم بهش تا جایی که جا داره کیرش بره توم. داشتم از لذت به خودم می‌پیچدم و اونم یواش یواش هی سرعت و ضربه‌هاش رو بیشتر و محکم‌تر می‌کرد. به خودم اومدم دیدم زیر کیر محمد دارم جون می‌دم. منم مابین ضربه زدناش مدام عضلات کونم رو سفت و شل می‌کردم و اونم متوجه می‌شد. هی قربون صدقه‌ام می‌رفت. ته دلم پر از حس شادی و لذت و البته مستی و گیجی از این سکس فوق‌العاده بود.
خودش رو بهم فشار داد و فهمیدم می‌خواد به شکم دراز بکشم. همینطور که کیرش تو کونم بود خودم رو شل کردم و دراز کشیدم به شکم. اونم خودش رو انداخته بود روم. شکمش گودی کمرم رو پر کرده بود و این خیلی حس خوبی بهم می‌داد! به تلمبه زدن ادامه داد و منم کیرم روی زمین فشار میومد و یه لذت خاصی بهم می‌داد. ضربات محکمش تو کونم اوج لذت رو بهم می‌داد و اون مابین من یه هو ارضا شدم. از زمانی که بچه‌تر بودم با فشار دادن خودم به بالش خودارضایی می‌کردم واسه همین این پوزیشن و درحال کون دادن بهم امان نداد و زود ارضا شدم. محمد هم فهمید چون کونم واسه چند لحظه تند تند سفت و شل شد.
بعد از چند دقیقه بهم گفت اگه همینطور بزنم آبم میام و می‌خوای آروم‌ترش کنم تا طول بکشه. بهش گفتم نه محکم بکن آبت رو بریز تو کونم عزیزم. انقدر دوستش داشتم و دلم براش تنگ بود که حتی اگه ارضا هم نشده بودم راضی بودم. دوست داشتم این شب اول فقط برای محمد باشه.
ضربه‌هاش تندتر و تندتر شدن جوری که سوراخم داشت می‌سوخت ولی مست و دیوونه‌اش بودم. برام مهم نبود حتی اگه پاره می‌شدم اون لحظه. یه هو تا ته کیرش رو فرو کرد و چسبید بهم. با تمام توانش خودش رو فشار می‌داد بهم که قشنگ حس کردم کیرش شروع کرد به نبض زدن تو کونم. ۶ یا ۷ بار محکم نبض می‌زد و حس می‌کردم داره تمام آبش رو تو عمق کونم خالی می‌کنه. حس خوبی بهم دست داده بود از اینکه با بدن من ارضا شده.
نفسش بالا نمیومد برگشتم نگاهش کردم دیدم داره لبخند می‌زنه افتاد روی زمین. نا نداشت طفلی. اومدم تکون بخورم ببوسمش که بهم گفت تکون نخور. گفت می‌خوام تمیزت کنم. گفتم نیاز نیست. گفت قربونت بشم هرکس وظیفه‌ای داره! منم قند ته دلم آب شد و داگی نشستم. یه دستمال کاغذی از روی میز برداشت و لای سوراخم رو پاک کرد. لپ کونم رو بوسید و دراز کشید منم رفتم تو بغلش. از پشت بغلم کرد.
هر دومون پر از حس خوب و مثبت بودیم. بعد از مدت‌ها یه سکس درست و حسابی کرده بودم.
بعد از چند دقیقه دوباره یه بار دیگه هم سکس کردیم اما اینبار من روی صندلی نشستم. بار دوم طولانی‌تر و آتیشی‌تر بودیم هر دومون و دیرتر ارضا شدیم. موقع رفتن به شوخی لعنتم می‌کرد که هیچ انرژی‌ای براش باقی نذاشتم تا برگرده خونه.

من و محمد واسه تقریباً چند ماه دیگه بعد این داستان سکس داشتیم. تو پوزیشن‌های مختلف و خصوصاً یه بار که تو حموم سکس کردیم و اون به نظرم بهترین سکسم بود. الآن دوسالی می‌شه که رابطم باهاش قطع شده دوباره. نمی‌خوام داستان غمگین تموم بشه برای همین چراییش بمونه برای بعد که چرا تموم شد. ولی اگه دوست داشتین بگین بازم براتون می‌نویسم. خاطره‌های خوب و بد ازش زیاد دارم و همین الآن هم حسابی دلم تنگشه.

نوشته: حمید


👍 30
👎 1
19701 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

887475
2022-07-29 02:59:46 +0430 +0430

خوب بود و مشخص بود واقعی بود میشد اتفاقاتو تجسم کرد.
خاطره حمومم بنویس و اخرش داستان کات کردنتم بگو

4 ❤️

887561
2022-07-29 21:29:35 +0430 +0430

درسته

0 ❤️

887660
2022-07-30 09:19:18 +0430 +0430

داستانت عالی بود حمید جون

1 ❤️