اولین سکس من و مهناز

1394/01/10

این خاطره ای که میخوام تعریف کنم مربوط میشه به سکس اول من در سن 25 سالگی اول از آشناییم با مهناز میگم.که همکارم که تازه استخدام شده بود باهاش رفیق شده بودم.اون با خواهر مهناز رفیق بود و طرح دوستی من با مهناز رو اون داد. خلاصه یک مدت بعد از آشناییمون من تصمیم گرفتم برم پیش مهناز {البته به اصرار اون ودرخواست های مکررش} اینم بگم من تهران زندگی میکنم و مهناز توو یکی از شهرستان های همدان.{شاید بهتر باشه اسم شهر رو نگم} خلاصه ما قرار گذاشتیم وسط هفته صبح زود بلند شدم رفتم آزادی و با سواری های اونجا زدم به جاده حدود ساعت 11:30 رسیدم ما عادت داشتیم با هم تلفنی صحبت کنیم بخاطر همین و اولین دیدار من استرس داشتم. {این رو هم بگم مهناز توو ساختمان پزشکان کار میکرد}وارد شدم خلوت بود: قبل از وارد شدن داشتیم تلفنی صحبت میکردیم و منو راهنمایی می کرد گفت بیا طبقه دوم و رفتم" پشت در بودم که قبل از در زدن در رو باز کرد.{اینم بگم کسی توومطب نبود دکتر رفته بود بیمارستان و ساعت 4: به بعد می اومد.قبلش بهم گفته بود} خلاصه در رو باز کرد و وقتی دیدمش از اومدنم پشیمون شدم!باورم نمیشد این مهناز من باشه با شکلی که از گفته هاش من تصورش کرده بودم کلی فرق داشت. آخه من حتی عکسش رو هم ندیده بودم در کل توو نگاه اول دل منو زد. با سلام علیک و کلی خوشو بش کردم و حرفای الکی زدم… من رو صندلی انتظار نشستم و اون پشت میز منشی بعد از چند دقیقه که اونم از طرف من خیالش راحت شد اومد کنارم نشست:خیلی منو نگاه میکردانقدر که خجالت میکشیدم بهش گفتم چقدر خلوته گفت خانم دکتر که فلان ساعت میاد و مریض ها واسه نوبت گرفتن از ساعت :3 میان. منم خیالم راحت شد. بهش گفتم در پایین بازه در اینجا هم بازه یهوو کسی نیاد توو! باور کنید سریع رفت درب ورودی رو بست{گفت الان وقت ناهاره}با منشی طبقه پایین هم هماهنگ بودش!در اتاق رو هم قفل کرد اومد پیشم نشست منم فهمیدم دیگه وقتشه توو چشماش نگاه کردم {اون که داشت با چشاش منو میخورد}معلوم بود که منتظر منه شروع کنم. منم دل رو زدم به دریا با کلی استرس رفتم تووکار لباش شیرین بود توو لب گرفتن وارد نبودم:همینطور که لب میگرفتم با دستام رو سینه هاش کار میکردم که دکمه ی مانتوی تنگش رو باز کردم زیرش یه سوتین جیگری توری بود.مثل وحشی ها رفتم سراغ سینه هاش عین بچه ها داشتم ممه میخوردم لیس میزدم وای بار اول بود مهنازم بار اولش بود هی میگفت تو حال خودم نیستم انگار یه طوری میشم.فهمیدم داره حسابی حال میکنه توو همون حال چند بار دستم رو از روی شلوار تنگش بردم سمت کوسش هی دستم رو میگرفت!تا آخرگفت پریوده.زد توو ذوقم آخه میخواستم واسش کس لیسی کنم.از خوردن سینه هاش دست کشیدم دوست داشتم یک سوراخ تنگ باشه بکنم تووش ولی شرایط اونقدر مهیا نبود. من که حسابی حشری شده بودم شلوارم رو کشیدم پایین و نشستم از زیر شرتم کیرم رو بیرون آوردم همینطور داشت نگاهش میکردیکم ترشح کرده بودم بهش زبون زد آبم رو زبونش کش می اومد. بعد همش رو کرد توو دهنش و شروع کرد به ساک زدن. کیرم داغ.خودم داغ.و یک حس فوقوالاده{درست نوشتم؟} وقتی خایه هام رو لیس میزد دیونه میشدم مهناز جلوم زانو زده بود و با ساک زدن ادامه میداد.دیگه دیدم نمیتونم طاقت بیارم بهش گفتم بس کن تا کیرم رو از دهنش در آورد منم حسابی تخلیه شدم. اونم با تعجب نگاه میکرد و هی میگفت درد داره؟ توو دلم میخندیم گفتم نه عزیزم. لباشو ماچ کردم و بعد خودمون رو جمع جور کردیم. رفت در رو باز کرد باورتون نمیشه تا در رو باز کرد. یک دقیقه نشد که یک بیمار اومد و اونم بهش نوبت داد. منو باش فکر کردم در پایین قفله. موقع رفتن بهم یه کادوی قشنگ داد که هنوز دارمش و بعد از خداحافظی با کلی انژی راهی تهران شدم. این داستان یک بود یه خاطره دیگه باهاش دارم که اگه خوشتون اون اونم تعریف میکنم. شرمنده که طولانی شد.

نوشته: ؟


👍 0
👎 0
36146 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

457119
2015-03-30 17:09:35 +0430 +0430
NA

واسه این جوون دعا کنین … بدجوری داغونه

0 ❤️

457120
2015-03-30 19:40:07 +0430 +0430
NA

شفا بگیری از اما رضا ایشالله

0 ❤️

457121
2015-03-31 07:50:25 +0430 +0430
NA

قبولت دارم

0 ❤️