بنگاه املاک و لوازم آرایشی مجاور

1401/10/27

سلام خدمت دوستان
یه چن سالی بود ازدواج کرده بودم و با اینکه عاشق و دل باخته زنم بودم ولی چون خیلی تنوع طلب بودم و از همون روز اول عروسیمون و قبلش با دخترای جورواجور دوست بودم و واسم یه جور عادت شده بود که چشمم همش دنبال اینو اون باشه . از لحاظ مالی خیلی خیلی معمولی بودم ولی تیپمو همه قبول داشتن و حتی بعضی از دوستام و دوس دخترام بهم میگفتن میتونم مدل بشم واسه همینم بود ‌تویه دختربازی چکم باز بود و خیلی وقتا با دوتا حرکات چشم و چشمک پنجاه درصد راهو واسه مخ زنی میرفتم . داداشام از قدیم تویه کار ملک بودن و بنگاه املاک داشتن ولی من با اینکه چن سالی پیششون شاگردی کرده بودم و تویه زبون بازی حرفه ای شده بودم ولی چون یوقتا حق و دستمزدمو درست نمیدادن همیشه باهاشون درگیر بودم و بعد چن وقت تصمیم گرفتم ازشون جدا بشم و برم به عنوان مشاور تویه یه بنگاه دیگه مشغول بشم چون توان باز کردن بنگاه واسه خودمو نداشتم اینم بگم چون توو کارم وارد بودم وبا همه املاکیا آشنایی داشتم اکثرشون از خداشون بود من پیششون کار کنم بالاخره تویه همون خیابونی که قبلش کار میکردم رفتم پیش یکی از دوستام به عنوان مشاور مشغول شدم و انصافا هم اون بنگاه رو عالی به معامله های خوب میرسوندم اینم بگم دیوار به دیوار بنگاه یه لوازم آرایشی شلوغ بودم که خوشگلترین دخترا و آرایشگرای شهر واسه خرید میومدن اونجا منم وقتایی که بیکار بودم میومدم رو پله دم در و شروع میکردم به دیدن کسایی که کونشون میخارید . یه دختره بود شاید روزی سه چهار بار پیاده از جلوی پیاده رو رد میشد میرفت داخل همین مغازه و میدیدم همش عین سگ نیگا میکنه از رفتار و نگاههاش حتی این مدیر املاکمونم شک کرده بود و هی بهم میگفت اینو مخ بزن خیلی یارو شاخه ولی اینم میدونستم خودشم وحشتناک کیر تیزه و دنبال فرصته تا بتونه لنگای یارو رو هوا کنه ولی خیالم راحت بود به خاطر قیافه کیریش حتی سگم بهش پا نمیده و همش خودشو میچسبوند به من که از کنار من بتونه یکیو مخ کنه . از این دختره بگم که همیشه با دوستش میومد دوستش فنچ بود و من زیاد باهاش حال نمیکردم من عاشق این دخترای قد بلند و هیکلی بودم که واقعا هم همونی بود که میخاستم . نازی که بعدا فهمیدم اسمشه کمه کم قدش ۱۷۵ بود و یه کمر باریک و سینه های توپی داشت ولی تیپش خیلی خانومی و خوشگل بود و خیلی تروتمیز لباس میپوشید دیگه منم راست کرده بودم روشو همش منتظر بودم رد شه تا موقع بیرون اومدن از مغازه آرایشی نیگاش کنم و یه تیکه هم بهش بندازم . اونم واقعا رد میشد وحشتناک روم کراش داشت و بدجور نخ میداد این جریان دقیق شاید دو ماهی گذشت و چون کاسبای اطراف همه من و داداشام رو میشناختن خایه نمیکردم باهاش صحبت کنم و نازی هم له له میزد واسه دوستی با من . دیگه اعصابم نمیکشید و داشتم روانی میشدم و از اینورم چون متاهل بودم باید حساب شده جلو میرفتم . یه روزی بود با خودم گفتم امروز حتی شده آبرومم بره مخ این جنده خانم رو میزنم تا اومد رفت داخل مغازه منم اومدم بیرون دم در موقع بیرون اومدن یه نگاه سکسی بهم کرد که دیوونه تر شدم اونجا هیچ غلطی نمیشد کنم یه ۲۰۶ مدل پایین ولی مرتب داشتم تا نازی رفت منم سوار شدم گفتم بزار بره یکم پایینتر چهارراه رو که رد شد هی جلوش وایمستادم که سوار شه ولی اشاره میکرد برو پایینتر . سر یه کوچه راهنما زدم رفتم داخل که ببینه بیاد داخل کوچه که دیدم اومد و در عقبو باز کرد نشست داخل ماشین . یادم نمیره اولین جمله ای که تا نشست داخل ماشین بهم گفت لعنتی آخه من چیکار کنم که بهت بگم ازت خوشم میاد . منم بهش گفتم منم خیلی میخامت ولی جرات نمیکردم اونجا بیام جلو . خلاصه کلی کس چرخ زدیمو حرف زدیمو بهش گفتم بیاد جلو بشینه اونم اومد و گفت مجرده اینو که گفت حال نکردم آخه حوصله منت کشی واسه سکس ندارم چون مجردا راحت وا نمیدن انگار آب سردی بود که روم ریخته بودن ولی یه چیزی بهم میگفت عین سگ داره دروغ میگه از یه طرفم میگفتم دلیل نداره واسه دروغ گفتن . خلاصه چون کلید خونه های مشتریا دستم بود هر روز میبردمش داخل خونه های خالی و کلی میگرفتمش توو بغلم و دستمالیش میکردم ولی بیشرفت نمیزاشت شلوارشو در بیارم منم زیاد گیر نمیدادم چون همون زمانم با اینکه زن داشتم ده تا دوس دخترم داشتم و همیشه کمرم خالی بود ولی دوس داشتم نازی رو هم ترتیب بدم . پوست سفید و صافش و تروتمیزیش و عطر خوش بوش و بوی تنش خیلی شهوتیم میکرد منم صبرم زیاد بود تا بهم میگفت بریم منم گیر نمیدادم . یه روز بهم ز زد گفت بریم بیرون و رفتم دنبالش بهش گفتم تنهام و بریم خونه داداشم خالیه ولی میخاستم ببرمش خونه خودم اونم گفت بریم اینم بگم منم بهش دروغ گفته بودم که مجردم ‌. دم آپارتمان بهش گفتم توو ماشین باش من برم بالا ز میزنم بعدش تو بیا . جلدی رفتم عکسای دو نفره و ازدواجمو درآوردم بردم توو اتاق خواب درب اتاق خوابم قفل کردم که فضولی نکنه بره ببینه بگای سگ برم . خلاصه اومد بالا تا اومد گفت گشنمه منم یکم سوسیس تخم مرغ درست کردم با هم خوردیم گفت یه فیلم بزار ببینیم منم اصلا هول بازی در نیاوردم که بفهمه خیلی توو کفشم . دراز کشید پایین مبلا جلوی تلویزیون لم داد یه لگ مشکی تنگ پوشیده بود که بدجور راست کرده بودم و یه تاپ زرد که وقتی دستاشو زیر سرش روی بالشت گذاشته بود زیر بغلشو دیدم چقد تروتمیز بود و حشری تر شدم یه مدت گذشت من که رو مبل نشسته بودم گفت بیا کنار من دراز بکش منم عین برق و باد رفتم کنارش دستمو دورش حلقه کردم و سفتی سینه هاشو حس میکردم که یه سوتین کلفتی هم معلوم بود پوشیده . با خودم میگفتم این اگه الانم بخاد بهم بده چون دختره نمیشه از کوس بوکونمش و یادش که میفتادم عصبی میشدم . دیگه دستمو بردم رو روناش و پاهای کشیدشو لمس میکردم که دیدم نازی چشماشو بسته و داره حال میکنه منم که متخصص زنان بودم با خودم گفتم عمرا اگه این جنده خانم اوپن نباشه . خلاصه شاید نیم ساعت روش بودمو و لباشو میخوردم و گردنشو و گوشاشو . منم وحشتناک دوس دارم گوش رو بخورم چون تویه مقدمه واسه سکس طرف رو روانی میکنه نازی هم گوشواره انداخته بود و همشو با گوش میکردم توو دهنمو میخوردمش و گوشاش پر از آب دهن شده بود و اونم به اوج رسیده بود و متوجه شدم ارضا شد منم ول کنش نبودم و تازه نصف راهو هم نرفته بودم . اینم بگم من بدجور عاشق لیس زدنمو طرفو با لیس چن بار ارضا میکنم . دستاشو دادم بالا زیربغلشو میلیسیدم روانی شده بود پاهاشو دورم حلقه کرده بود هی میگفت لباساتو در بیار . اینجا که رسیده بودم مطمین بودم جلو بازه چون خودم اینکاره بودم . تاپو سوتینشو درآوردم پرت کردم اونور واقعا سینه هاش سفت و رو به بالا سفید و نوک صورتی داشت از بس سینه های تخمی و شل و آویزون دیده بودم سینه های نازی رو به نیش میکشیدمو نیم ساعتم رو سینه هاش زوم کرده بودم و میخوردم و رفتم پایینتر سراغ نافش . اووف چه شکم سفتی داشت عین ورزشکارا . زبونمو میکردم توو نافش و میچرخوندم داخلش و پر از آب دهن میکردمش . رفتم پایینتر کوسشو میمالیدم سرمو میکردم لای پاش و دستمو انداختم دور لگش و کشیدمش پایین و یه شورت یادم نیس چه رنگی ولی تنگ پوشیده بود که رد کش شورته روی بدنش معلوم بود از روی شورت کوسشو تویه دهنم میکردم جوری که شورتش خیس خیس شده بود . شورتشو درآوردم رفتم سر اصل مطلب ‌. کوسش واقعا خوشگل و تمیز و خوش رنگ و لعاب بود زیاد لبه نداشت منم که دیدم با دهن و پوز و انگشت و کله میرفتم داخلش و چه لیسی میزدم نازی هم روانی شده بود و لباسمو درآورد . کیرم داشت منفجر میشد شورتمو درآورد تا کیرمو دید گرفت توو دستشو شروع کرد مالیدن ‌. من با اینکه کیرم ۱۵ سانته ولی ‌تویه کردن جوری طرف رو میکنم و واسش خاطره درست میکنم که یکی دیگه با کیر ۲۰ سانتی هم نتونه همچین کاری کنه . نازی شروع کرد به ساک زدن و جوری خایه هامو میخورد انگار تموم دنیارو بهم داده بودن . با اینکه تویه سکس با خیلیا در ارتباط بودم ولی اندام و تروتمیزی نازی منو بدجور شهوتی کرده بود . خابوندمش و اومدم روش و دم گوشش بهش یه دستی زدم گفتم تو که دختری و اوپن نیستی حالا من چیکار کنم اونم جلدی گفت کارتو بکن و لنگاشو باز کرد منم فهمیدم که منظورش اینه بزار جلو . منم جلدی کیرمو مالیدم رو کسشو و نصف کیرمو فشار دادم داخل و آروم آروم کردم تویه کوسش و دیدم بله اینکه مشخصه تا حالا ۱۰۰ بار داده منم هیچی نگفتم و توو دلم گفتم بهتر .
شروع کردم به تلمبه زدن و خوابیدم روی نازی و لباش توو دهنم بود و همونجوری میومدم پایینتر سینه هاشو میخوردم . تویه اوج بودیم و پوزیشن عوض میکردیم و به هر روشی که تونستم ترتیب نازی رو میدادم و انگشتمم هی تویه کونش بود . برگردوندمش و شروع کردم سوراخ کونشو خوردن خیلی دوس دارم کسی که تروتمیزه سوراخشو بخورم نازی هم وحشتناک دختر مرتب و تمیزی بود همین موضوع منو بیشتر شهوتی میکرد و از این دخترای پلشت نبود . اونم تویه حال دادن بهم واقعا کم نمیزاشتو خیلی خرمست بود . آبمم ریختم رو شکم سفت و خوشگلشو کنارش دراز کشیدمو حتی نای یه لب گرفتنم ازش نداشتم هوام گرم بود و پر از عرق شده بودیم .
نزدیک یه سال با نازی دوست بودم و وحشتناک بهم وابسته شده بود و بعدش بهم گفت که متاهله و داره جدا میشه منم واسم خودش مهم بود منم یجورایی یه حس خوب بهش داشتم ولی چون متاهل بودمو نازی خبر نداشت سعی میکردم زیاد بهش وابسته نشم . دختر خیلی خوبی بود نمیخاستم مثه بقیه زود پرشو وا کنم . تویه یه سال یه دو بار دیگم باهاش سکس داشتم تا اینکه اوضاع بد مالیم و گرفتاریام باعث شد برم یه شهر دیگه . یادم نمیره نازی چقد گریه کرد ولی من تخمم نبود و جلوش فیلم بازی میکردم که از دوریش ناراحتم . اینم بگم اون زمان خیلی طرف داشتم فقط نکته ای که واسه رفتن به یه شهر دیگه اذیتم میکرد از دست دادن دوس دخترام بود ولی باز میگفتم تویه شهر جدید هم پر از دخترای خوشگله و به خودم امیدواری میدادم .
من رضام کوچیک شما
تشکر

نوشته: رضا


👍 4
👎 23
44301 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

911015
2023-01-17 01:48:16 +0330 +0330

واسه من تجربه شده هرکی صداش قشنگن خودش زشته و هرکس از تیپش اینهمه تعریف می‌کنه عین قوطی رانی میمونه که رفته زیر لاستیک تریلی!!!
خدا رو شکر گذاشتن عکس چهره توی این سایت ممنوعه وگرنه مطمئنم این دوست نویسنده ما یه عکس از خودش می‌گذاشت یه ماه باید با چراغ روشن می خوابیدیم و غذا خوردن هم صددرصد تعطیل میشد😂😂😂😂


911018
2023-01-17 01:56:28 +0330 +0330

اگه تمام تعریف از خود کردنات کنار بزاریم داستانت چهار خط هم نمیشه. عامو یکم کمتر از خودت تعریف کن بینم چی میخوای بگی

7 ❤️

911047
2023-01-17 04:06:37 +0330 +0330

رضا متخصص کیرم دهنت

2 ❤️

911059
2023-01-17 05:45:19 +0330 +0330
  • توهم خودبینی+ توهم مدلینگ+ توهم گاییدن همه‌ و زرنگ بودن
  • فقط توهم داشتن کیر کلفت نداشتی وجدانا خوشم اومد ازت
  • در کل داستان کیری خوبی بود
3 ❤️

911069
2023-01-17 08:39:10 +0330 +0330

پاراگراف اخر که خودتو معرفی کردی منو یاد جلسه های اعترافی که توی بعضی فیلمها میبینیم انداخت که یه چند نفری دور هم مینشینند و از کارهایی که کردند حرف میزنند و اعتراف میکنند . ولی کلا همش دروغ بود . 👎 🤮

1 ❤️

911079
2023-01-17 09:55:22 +0330 +0330

سوسیس وتخم مرغ زدین، پس زندگی بشدت جقی رو داری میگذرونی…

1 ❤️

911141
2023-01-17 17:03:00 +0330 +0330

دفعه بعد خواستی سکس کنی کاندوم بزن،زن بدبختت از تو هزارتا مریضی نگیره

2 ❤️

911154
2023-01-17 20:37:51 +0330 +0330

به قول دوستمون ، عامو تو برت پیت، فقط اینکه تو اصلا همه کشته و مرده و جذاب و صدتا دوست دختر، فقط یخده کس گفتن از خودت را کم میکردی بد نبود

3 ❤️

911168
2023-01-18 01:24:03 +0330 +0330

جون خودت پاره کردی دو سه بار کردیش 🤣🤣

1 ❤️

911190
2023-01-18 03:27:47 +0330 +0330

یع جوری فرمون گرفته داره میره جلو انگار سایت تبلیغاته تاداستان بیا پایین سرمون دود گرفت باوا

1 ❤️

911351
2023-01-19 07:04:33 +0330 +0330

بیش از حد از خودت تعریف کردی

1 ❤️

911365
2023-01-19 09:38:52 +0330 +0330

بی وجدان

0 ❤️

911385
2023-01-19 13:59:18 +0330 +0330

حالم بهم میخوره ازین دسته ادما ک خود چوس پندارن

1 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها