بهتره اینو نخونی

1399/11/19

دوباره…
وقتی چشمامو باز کردم خون با آب روی سرامیک آشپزخونه قاطی شده بود
لیوان آب توی دستم خورد شده بود
کف دستم پر از شیشه خورده بود
همیشه خون رو دوس داشتم
بوش رو بیشتر از خودش
ماهیتش واسم جالب بود
درک این که همه چی بهش وصله
ولی همش داره جا به جا میشه واسم سخت بود
سرمو از زمین که جدا کردم
درد توی کل سر و گردنم پیچید
کل حسا توم مرده بودن
درد گردنم واسم مهم نبود
یا حتی اون شیشه خورده هایی که تو پوستم بود
ولی خب…
با هر زحمتی بود از جام بلند شدم
رفتم سمت روشویی با مچ دستم با کلی زحمت آبو باز کردم
دستمو گرفتم زیرش مثل همیشه آب سردو باز کرده بودم
آروم با دست دیگم تیکه های شیشه رو که خیلی سطحی وارد پوستم شده بود خارج کردم
بعد از این که شیشه ای باقی نموند
دستمو دوباره زیر آب گرفتم
خون دوباره ازش بیرون زد
با دست دیگم فشارش دادم پوست دستمو تا دیگه خونی توش باقی نمونه
دردش واسم لذت بخش بود یه جورایی
بعد از پیدا کردن باند آروم دور دستم پیچیدمش
رفتم سمت آشپزخونه
یه دستمال که باهاش کابینتارو تمیز میکردم برداشتم
اول تیکه های شیشه رو برداشتم
بعدش خون رو زمینو با دستمال پاک کردم
بدنم یخ زده بود
ولی سرما رو دوست داشتم
رفتم سمت موبایلم
برش داشتم
ده تا تماس از دست رفته
زیاد بود!!
آخرین پیام واسه ده دیقه پیش بود
بازش کردم
نوشته بود دارم میام اونجا
دوباره عصبانی شدم
وقتایی که عصبی میشدم فقط دندونام مجازات میشدن
این دفعه هم مثل باقی دفعات
صدای زنگ در اومد
درو با عصبانیت باز کردم
وقتی اومد داخل گفت:چرا جوابمو نمیدادی؟!
منم بدون هیچ جوابی با اون دستم که زخمی شده بود گلوش رو گرفتم
گفتم:من دیگه از این دنیا خسته شدم
توام دیگه خودتو اذیت نکن
وقتی به باند دور دستم نگاه کردم دوباره قرمز شده بود
دوباره

چشمامو باز کردم
بالا تنم لخت بود
دستاشو دورم حلقه کرده بود
برگشتم و نگاهش کردم
خواب بود
چند لحظه ای غرق تماشا کردنش شدم
واسم عجیب بود که چجوری تونسته منو تا روی تخت بیاره
عجیب بود ولی اونقدرا مهم نبود که ازش بپرسم
هنوزم محو نگاه کردنش بودم
آروم چشماشو باز کرد
با دستم صورتشو نوازش کردم
باند دستم عوض شده بود
لباشو آروم نزدیک گوشم آورد
گفت:چرا
چرا اینجوری شدی؟!
تو اون آدمی بودی که یه روز آرزو داشتی من مال تو بشم
الان منو داری
ولی…
آروم دستمو بردم پشت سرش
و موهاشو گرفتم
سرشو کشیدم عقب
لبامو رو لباش گذاشتم
چشماشو بست
دستاشو دور گردنم حلقه کرد
و با حرص بیشتر از من میخواست
ولی همیشه کل لذتو ازش دریق کرده بودم
به جز یک بار که اونم دفعه اول بود
هنوز موهاش تو دستم بود
خواستم بهش کل لذتیو که میتونم بدم
اونقدر سرشو عقب بردم که بتونم گردنشو به اندازه کافی ببینم
تنش مثل شمعی شده بود که داره با شعله من آب میشه
بوسه هامو روی گردنش حس میکرد
داشت من واقعیو حس میکرد
بدون هیچ ترسی
کل منو
آروم نتشو لخت کردم
بوسه هامو از بین سینه هاش
به سمت جایگاه حقیقی بخشی از وجودم هدایت کردم
شروع به نوازشش با زبونم کردم
دستشو توی موهام کرد و سرمو به سمت خودش فشار داد
آروم سرمو از بین پاهاش بیرون آوردم
الان روش بودم
دوزانو روی تنش وایسادم و سرمو به سمت سقف گرفتم
از اومد و شروع کرد به بوسیدن لبام
منم باهاش همراهی کردم
بعد یهو دستمو گذاشتم روی شونش و هلش دادم
آروم شلوارمو از پام درآوردم
بعد دوباره با بوسه هام آشتیش نتشو داغ تر کردم
آروم کیرمو وارد بدنش کردم
گردنمو میبوسید
دوباره صورتشو از خودم جدا کردم و همزمان با عقب و جلو کردن گردنشو بوسیدم
بعد تنشو زیر بدنم چرخوندم به پشت
و همونجوری ادامه دادم
صورتمو کنار صورتش بردم
گونشو بوسیدم
سرعتمو بیشتر کردم
تن لاغرش زیر بدنم برای بار سوم ارضا شد
منم دیگه داشتم ارضا میشدم
چند لحظه قبل از ارضا شدن بیرون کشیدمو آبمو روی تنش ریختم
داشتم میرفتم سمت صورتش که…
دوباره

چشمامو که باز کردم به قاب عکس توی دستام رسید که یه نوار مشکی روش بود
چون بعد از اولین رابطمون موقع رسوندنش به خونه تصادف کردیم
و اون مرد و منم…

نوشته: دانته


👍 5
👎 7
7601 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

790587
2021-02-07 00:36:14 +0330 +0330

من که نخوندم

0 ❤️

790591
2021-02-07 00:44:46 +0330 +0330

چشم…

0 ❤️

790605
2021-02-07 00:57:44 +0330 +0330

گوز اوسته اوخوماروخ

0 ❤️

790684
2021-02-07 11:32:10 +0330 +0330

اولش خوب بود ولی یواش یواش خرابش کردی

0 ❤️

790720
2021-02-07 16:38:20 +0330 +0330

نوشتی بهتره نخونی منم فقط اومدم بنویسم چشم نخوندم

0 ❤️

790725
2021-02-07 18:02:14 +0330 +0330

نویسنده به این میگن خودش میگه نخونین (لابد کستانی، چیزیه که میگه نخونین).
ممنون

0 ❤️

790863
2021-02-08 23:58:27 +0330 +0330

صحنه های اول داستان خیلی خوب برای خواننده ترسیم و تداعی میشد اما صحنه های اروتیک خیلی ساده بودن اگه یکم وقت بیشتر برا داستانت میزاشتی بهتر بود به نظر من این داستان میتونه یه فلش بک خوب داشته باشه دوستانی که اهل قلمن کمک کنن

0 ❤️