با سلام خدمت دوستان این اولین باری هست که داستان سکس خودم را در سایتی قرار میدم وداستان کاملا واقعی و به طور خودمونی یاداشت میکنم لطفا اگه اشتباه نوشتاری داشتم به بزرگی خودتون ببخشید
من بهنام هستم اسم مستعاراین داستان اولین یکی از ده ها خاطره سکسی که با ز.ا داشتم یادم رفت پاتنرم رو معرفی کنم ز.ا قدش 155وزنش 62 گوشتی توپل سایز سینه 65 با صورت ناز وگرد و تقریبا همسن با اختلاف سنی کم
شغلم فرهنگی هست تربیت بدنی ساکن یک شهر از استان جنوب کشور هستم متاهل دارای دو فرزند میباشم من علاوه بر معلمی در مدرسه فوتبال فعالیت میکنم داستان من از آنجا شروع شد که اواخر مرداد ماه سال 95بعد از ظهر تلفن بنده زنگ خورد که از سوال کرد که شما در مدرسه فوتبال فعالیت دارید شماره شما را از یکی از بستگان که فرزندش پیش شما تمرین میکنه گرفتم و گفت میخوام پسرم را بیارم تمرین پیش شما لطفا آدرس مدرسه بفرمایید من هم استقبال کردم چون اون طرفی که این آقا را معرفی کردن میشناختم وآدرس رو فرستادم .
اون آقا که آقای نبوی اسم مستعارشه بعد چند روز همراه با خانم پسر و دخترکوچیکش به مدرسه مراجعه وخودشو رو معرفی کرد واون روز پسرشون با بقیه بچه ها تمرین کردند تمرین ما سه روز در هفته بود آقای نبوی چون در اطراف شهر ما در یه شرکتی طور شیفت سرکار بود روزای که شیفت شب بود خانوم ایشون فرزندشونرو سرتمرین می آورد روزای اول من حواسم به خانوم نبوی نبود بعد از اتمام تمرین من از زمین با ماشین حرکت کردم به سمت خونه که خانوم نبوی و شاگردم و خواهر کوچیکشو سر خیابون دیدم که یه رسم ادب ایستادم تعارفی کردم که تا منزل برسونمشون بعد از کلی اصرار همراه با بچه هاش سوار ماشین شدو رسوندمش خونه وباسرعت به سمت خونمون حرکت کردم این تعارف استارت آشناییمون بود.
چون اولین باری بود مستقیم به چهره معصوم وخجالتیش نگاه کردم بدون تعارف بگم یک جوری از قیافه استایل خوشم اومد گذشت و اصلا چهرش از جلو چشمام دور نمیشودتا با هر بهانه یه روز لباس یه روز جوراب به دفتر کارم میکشوندمش یه جوری بهش فهمونده بودم که از تو خوشم میاد و قصد دوستی رو باهاش دارم اونم بدون هیچ مشکلی انگار دوست داشت بامن رابطه داشته باشه که بعد از دوستیمون بهم گفت که از روز اول با اولین دیدن حسم نسبت به تو خیلی جدی بود و ذوست داشتم بهم پیشنهاد بدی گذشت و دوستیون با تلفن صحبت کردن پیام دادن شروع شد .
ازصحبت کردن باهاش فهمیده بودم زن داغ وشهوتی هم هست مشخص بود هم از لحاظ عاطفی هم از لحاظ سکسی شوهرش بهش نمیرسیدومن منتظر فرصت بودم که اولین سکس روباهاش داشته باشم طوری بود که موقه سکس با همسرم مدام اونو تجسم میکردم اون هم بعدها گفت هر موقه با شوهرم سکس داشتم فقط وفقط تو جلو وشم بودی وبه شدت ارضا میشدم .
من دوست دختر زیاد داشتم ولی این خانم واسه من چیزی دیگه بود واقعا استایلش یک بود رونای بزرگ گوشتی ک س بزرگ وآب داری داشت باستن گرد که آدم دوست داشت یه عمری نگاش کنه روزا گذشت گذشت تا این که یه روز به خونه خودم دعوتش کردم که اونم با یخورده نازو قبول کرد ولی من فکرشو نمیکردم با همون اولین بار دعوت کردن اونم به این سادگی قبول کنه انگار منتظر این دعوت بود البته بهش گفتم که بریم خونه تا آشنا یا فامیل مارو نبینن اون میترسید کسی ببینه چون هر دومون متاهل بودیم و توی ی منطقه با فاصله کم از هم زندگی میکردیم البته فامیل واسه من مهم نبود چون چندین بار منو دیدن بودن روز قرار رسید شوهرش سرکار بود رسیدم خونه و با دیدنش بغل وبوسه ما شروع شد چون هم من هم اون منتظر همین لحظه بودیم چون هر دوی ما میدونستم از هم چی میخوایم هردو متاهل وبچه دار بودیم اونم چون بچه های کوچیکش تو خونه تنها بودن عجله داشت زود باید بر میگشت خونه.
با نگاه کردن به هم دیگه لبامون بهو دیگه قفل شد و تنها چیزی که تو اون لحظه میشد حسش کرد نفسهاش بود که که با چشمای بسته هر لحظه بیشتر و به شماره وقتی دیدم هیچ مقاومتی از خودش نشون نمیده شروع کردم به در اوردن مانتو یه تاپ زیر مانتو پوشیده بود که سینهاش تاپشو در اوردم فقط تنها چیزی که زمزمه میکرد نه بود از لباش شروع کردم به مک زدن و رسیدم به گردنش تا بالای سینش چشماش سرخ شده بود از شدت شهوت که به کمک خود او سوتینشو باز کردم وشروع به خوردن ولیس زدن سینهاش کردم دیگه نفساش به شماره افتاده بود تا اینکه دستش رو روی کیرم ک ی رم حس کردم که از شدت تعجب چشما برای یک لحظه باز شد اونوقه فهمیدم که ک ی رم خیلی یزرگتر از ک ی ر شوهرش بود به خوردن ادامه دادم تا دستم رو به سمت ک س ش رسوندم و شروع که فشاردادنش از رو شلوار حس کردم ک س ش حسابی بزرگ و گوشتیه که با یه دستم دکمه شلوار باز کردم ودستمو از زیر شلوار فرو کردم داخل وشروع کردم همزمان با خوردن سینه هاش با چوچولش بازی کردن ک س ش حسابی باد کرده وخیس بود شلوار وشوزتشو با کمک خودش در اوردم که یرای اولین با ک س شو دیدم با یک نگاه عاشقش شدم ونا خوداگاه شروع به خوردن کردم تما بندش بندبند شده بود از شهوت زیاد داشت منفجر میشد دقیقا مشخص بود که این اولین سکسی بود که بعد از ازدواج با یک نفر غر یبه میکرد با فاصله کم دومرتبه ارضا شد اون فقط با ک ی رم بازی میکرد از نگاهش به ک ی رم مشخص بود تو لحظه هیچی جز ک ی ر من حالشو جا نمیاره جامو عوض کردم نا خوداگاه پاهاشو داد بالا اینقدر که ک س ش آب انداخته بود تا ک ی رم رو با سوراخ ک س ش تنظیم کردم با یه هول تا انتها رفت همزمان با رفتن داخل از شدت حال و درد نفسش بند اومد واقعا کس تنگی داشت خیلی تنگ تمام جدارهاش رو کیرم حس میکردم وشروع به تلمبه زدن کردم با هر بار جلو عقب کردن کلی آب از کسش خارج میشد وسرعتمو بالا بردم همزمان صدای ناز و شهوتیش به جیغ تبدیل میشد و میگفت محکم محکمتر تند تندتر بزن از خود بیخود شده بود من سکسای زیادی داشتم ولی به جرات میگم این اولین زنی بود که با این شدت شهوتی میدیدم وا اصلا از رابطه با شوهرش هیچ لذتی نمیبرد.
اینقدری لذت میبردیم که احساس کردم داره از هوش میرفت که شدت تلمبهامو کمتر کردم واون زمزمه میکرد بکن بکن خیلی داره حال میده بکن تندتر بزن این اولین باریه که با دادن از جلو اینجوری ارضا میشم تلمبه هام تندتر کردم تا خواستم ارضا بشم گفت بریز تو حامله نمیشم بریز تو حالمونو تکمیل کنیم ومنم با صدای بلند نعرررررررره کشیدم و اون جییغ پذیرای تمام آب کمرم بود اولین بار با این شدت و این ححم از آب ارضا میشدم حاضرم به جرات بگم بهترین حال عمرم بود که تا حالا برده بود این اولین سکسم با ز.ا بود از دها سکس که بعدها بخاطر همین سکس کردن قید دیدن خانوادشو میزد عاشقم شده بود و دو روز از سکسمون نمیگذشت که پیشنهاد سکس دوباره میداد ومدام میگفت زن وبچه هاتو بفرس که من بیام ببینمت این خیالی نیست و هر آنچه بای ما اتفاق افتاد برای شما دوستان بازگو کردم اگه دوست داشتید کامنت کنید تا داستان فهمیدن شوهرش وقطع ارتباطمونو واستون بنویسم ممنون که وقتتونو گذاشتید 🙏

نوشته: ع.ش