سلام دوستان ، این داستان در مورد گی هستش و از همین الان میگم اگه داستان گی دوست ندارید همین الان برید سراغ یه داستان دیگه . و اینکه تو داستان فقط اسم خودم واقعیه و بقیه اسم ها مستعار هستن . درزم احتمالا داستان طولانی میشه پس یکم حوصله بخرج بدین .
خب اسمم محسن هستش و الان ۲۱ سالمه و اهل تهرانم . پوستم سفیده و ۱۸۴ قدمه ۷۸ وزنمه . خاطره ای که میخوام براتون تعریف کنم مربوط به ۱۶ سالگیم هستش و میشه گفت اولین خاطره سکسم که اولین لذت واقعی زندگی رو چشیدم . من از بچگی احساس خاصی نسبت به دخترا نداشتم ، برخلاف پسر های زمان من که دور و بر دختر بودن ولی من نه ، خلاصه از بچگی اندام من کاملا پسرونه نبود ، استخوان لگن بزرگی داشتم و بخاطر اضافه وزن و کم تحرکی سینه هام پف کرده بودن و کون و رونم بزرگ بنظر میرسیدن ، همین کافی بود که همیشه تو چشم بقیه باشم ، چه همسن و چه بزرگ تر از خودم . این وضعیت تو زمان دبیرستان تشدید تر شد و بقیه به چشم دیگه ای بهم نگاه میکردم . منم مجبور بودم برای اینکه یکم پف سینه هام و البته کون بزرگم پنهون بمونه لباس و تیشرت بزرگ و گشاد تری استفاده کنم .
از سن پایین جریان سکس بین دختر و پسر و گی و لز رو میدونستم ولی خودم چیزی درمورد گی بودن حس نمیکردم تا زمانی که اولین فیلم سکسی رو تو سن ۱۴ سالگیم دیدم . همیشه چشمم تو دختر بود و به اه و ناله و لذتی که معلوم بود داره فکر میکردم . همینجور ادامه پیدا کرد که دیگه وقتی فیلم سکسی رو از دوستام میگرفتم یا از اینترنت دانلود میکردم فقط بخاطر دختر و اه و ناله و کیر بزرگی که مرد داشت میدیدم . کم کم هوس پوشیدن لباس زنونه هم به سرم زد و گاهی وقتا شرت و سوتین مادرم رو برمیداشتم و میپوشیدم . گذشت که اولین فیلم گی رو دیدم و اتفاقا بازم چشمم به پسری بود که مفعول بود و اه و ناله از لذت داشت .هر وقت فیلم سکسی میدیدم و تا به خودم میومدم میدیدم که منم کونمو به طرفی قمبل کردم و پوزیشنی گرفتم که مفعولا حین سکس میگیرن . دیگه فهمیده بودم که حسم به مفعول بودن هستش ولی خودم شدیدا در حال سرکوب بودنش بودم و به خودم تلقین میکردم که نه و تو بکنی و اینجور چیزا . با خودم کلنجار میرفتم و یجورایی عذاب میکشیدم از اینکه میخوام علاقه ام رو سرکوب کنم .
تا قبل از اون اتفاقات هیچ پسری نظر منو بعنوان علاقه جلب نکرده بود ولی از وقتی پا به دبیرستان گذاشتم اون علاقه به پسر شروع شد . اسمش حسین بود ، کنار هم میشستیم تو کلاس . از حسین بگم : متولد نیمه دوم بود و عددی یه سال ازم بزرگ بود و تقریبا ۱۷ سال سن داشت . تقریبا لاغر بود و تقریبا ۱۸۵ قدش . سفید بود و چون باشگاه میرفت بدنش ورزیده بود . نحوه صحبت کردنش ادم رو به یاد ترنس ها میبرد چون با عشوه حرف میزد و صداش نازک بود ولی درحالی که نبود و اتفاقا علاقه اش فاعل بودن بود . منم که حرف از کردن و بکن بودن میزدم در حالی که علاقه به مفعول شدن داشتم . حسین رو خیلی دوست داشتم و زیاد با هم حرف میزدیم . هیچوقت فکر این که باهاش سکس کنم رو نداشتم تا زمانی که با سایت شهوانی اشنا شدم و داستان هایی خوندم در مورد کون دادن به دوست و لذت فراوانش . بعد از اون داستان خوندن ها نظرم کاملا عوض شد و میخواستم حداقل برای یه بار هم که شده مفعول بودن رو تجربه کنم . من و حسین زیاد شوخی میکردیم و طبق معمول مدرسه ها همدیگرو به شوخی انگشت میکردیم و خب طبیعتا بعدش با پس زدن دست طرف مقابل همراه بود ، بعد اون شب وقتی حسین تو مدرسه برای شوخی دست به کونم زد ، من هیچی نگفتم . گذشت و هر وقت اینکارو میکرد من هیچی نمیگفتم . حتی یه بار وسط کلاس دستشو برد زیر رونم ولی چیزی نگفتم و چرا دروغ بگم خوشم میومد حسین دست به کونم بزنه . فهمیده بود که خوشم میاد ولی چیزی نمیگفت .
بازم بعضی وقتا احساس گناه میکردم و پشیمون میشدم ولی بعد از یه شب تصمیم گرفتم بالاخره باهاش سکس کنم ، شبی که یه داستان خوندم و پسره توش میگفت کون دادن خیلی لذت بخشه و به اولش نگاه نکنید که درد داره ، بعد درد لذت زیادی هست . مطمئن هم بودم که لذت داره ، چون اگه نداشت پس چرا این همه مفعول و همجنسگرا داریم تو دنیا . بعد اون گفتم هر چه باداباد من میخوام یه بار هم که شده مفعول شدن رو تجربه کنم .روز بعدش متوجه شدم حسین میخواد سر یه صحبتی رو باز کنه ، بهم گفت چرا وقتی باهات شوخی میکنم چیزی نمیگی که من گفتم میدونم چی میخوای بگی و من همونی هستم که فکر میکنی . هیچی نگفت و پاشد رفت ، فکر کردم که از من بدش اومد ولی در حالی که اون لحظه به کردن من فکر میکرد ( خودش بهم گفته بود ) اون روز گذشت و فرداش حسین به من گفت که اگه من موافق باشم با هم دیگه حال کنیم ، منم از خدا خواسته قبول کردم . قرار بود هر دو به دنبال یه مکان خوب و امن برا چند ساعت باشیم .
خرداد ماه شد و امتحانات شروع شد . یه روز بهم زنگ زد و گفت که برادرش و همسر برادرش تازه بچه دار شدن و مادرش چند روزی میره پیش عروسش و خونه نمیاد ، و پدرشم هم که از صبح تا شب سر کاره . پدرش بازاری بود و از صبح تا وقت شام بیرون بود . خوش حال شدم و گفتم کی میتونم بیام که گفت امروز که گذشت ولی چون تا سه روز دیگه مادرش نیست میتونم یه روز برم پیشش که منم گفتم فردا اونجام . خب طبیعتا باید خودمو اماده فردا میکردم ، قبلا به حسین گفته بودم که دوست دارم لباس زنونه بپوشم و اون بهم یکم پول که پس انداز کرده بود رو قبلا بهم داده بود تا برا خودم سوتین و شرت زنونه و ساپورت بخرم . رفتم حموم و خودمو شستم و موهای کونم رو زدم . نمیتونستم موهای دست و پام رو بزنم چون خانوادم می فهمیدن و … . شبش رفتم به جایی که احمد بهم معرفی کرده بود و میگفت یجایی هست که مخصوص زن پوشاست و پسر بره لباس زنونه بخره چیزی نمیشه و چیزی نمیگن . رفتم یه سوتین اسفنجی مشکی با یه شرت لامبادا و ساپورت مشکی خریدم . به هر سختی بود لباس هارو از چشم خانواده دور نگه داشتم تا فرداش شد . دوباره رفتم حموم ولی اینبار فقط چند دیقه به بدنم اب زدم از حموم در اومدم . استرس داشتم و نگران بودم ولی خب بازم گفتم هر چی باداباد و به بهونه درس خوندن با دوستم حسین و تقویت ریاضیم زدم بیرون .
ساعت ۱۱ بود که رسیدم به خونه دوستم . وضعیت مالی شون خوب بود ، پولدار نبودن ولی خب جوری بودن که بتونن یه ملک قدیمی پدری رو خونه درست کنن و به مشکل خاصی بر نخورن . وقتی رسیدم همون اول همدیگرو بغل کردیم . اولین بار بود که یه پسر همسن خودمو اونجوری بغل میکردم . جدا شدیم و حسین بهم گفت الان نه ، بعد از ظهر شروع میکنیم . بهم گفت که برم و لباس های زنونه م رو بپوشم . ازش خواستم اگه لوازم ارایش مادرش هست بهم بده .منو راهنمایی کرد به اتاق پدر و مادرش و خودش رفت . لباسام رو در اوردم و کامل لخت شدم و از کیفم لباس زنونه رو برداشتم . به فکرم رسید که خودمو سفید تر کنم و عین برف بدنم و سفید کنم . کرم سفید کننده پوست مادرش رو برداشتم به بدنم میزدم تا سفید تر بشم . مخصوصا کونم که باید از سفیدی برق میزد . شرت و ساپورت و سوتین رو پوشیدم و یه ارایش مختصر با رژ لب و ریمل زدم ، وقتی به خودم تو اینه میدیدم حشری میشدم و چرا دروغ بگم ، جنده ای شده بودم برا خودم .
وقتی رفتم پیش حسین ، حسین با تعجب نگاهم کرد و معلوم بود خوشش اومده . نشستم کنارش رو مبل و اونم دستشو گذاشت رو رونم و دستمالیم میکرد ، صبرش خیلی زیاد بود و انگار قسم خورده بود تا بعد ناهار سکس نکنیم . ناهار رو خیلی مختصر خوردیم که اذیت نشیم و من در حد یکی دو قاشق بیشتر نخوردم . یه ساعت بعد ناهار بهم گفت که برم خودمو اماده کنم و سوراخمو بشورم و تمیزش کنم و بعد برم اتاق پدر و مادرش و خودشم بره حموم برا شستن کیرش و بدنش . رفتم دستشویی کونمو شستم و رفتم اتاق . رفتم رو تخت خواب پدر و مادرش و رو شکم خوابیدم و چشامو بستم تا بیاد . حشری شده بودم و طاقت نداشتم ، دستمو بردم زیر ساپورت و انگشتم رو فرو کردم تو کونم ، به قول خودم داشتم خودمو اماده میکردم . همون طور خوابیده بودم که احساس کردم یه نفر از در حیاط به خونه اومد . توجهی نکردم و فکر کردم خود حسینه دیگه .
حسین اومد اتاق ، لخت بود و معلوم بود تازه از حموم دراومده . وقتی منو تو اون شرایط دید یه جووون بلند گفت و خودشو انداخت رو من . یکم که گذشت در گوشم گفت اگه یچیزی بهت بگم ناراحت نمیشی ، گفتم نه ، گفت من دوستمو هم خبر کردم تا بیاد . جاخوردم و خواستم بلندشم ولی خب خودشو انداخته بود روم و نمیتونستم . بهش گفتم نمیتونم به دو نفر بدم و اون گفت نگران نباش اونم مثل خودمه . ترسیده بودم ولی حشریت نذاشت بگم نه و گفتم باشه ولی فقط اذیتم نکنید . حسینم دوستشو صدا زد تا بیاد ، اونم رفته بود حموم تا خودشو بشوره . اومد اتاق و منو دید ، انگار دنیا رو بهش داده بودن و کلی قربون صدقم میرفت . اسمش علی بود . از علی بگم : دو سال ازم بزرگ تر بود و قد بلندی داشت ، به ۱۹۰ نمیرسید و بلند قد تر بود . سفید بود ولی مثل حسین بدنش ورزیده نبود . خیالم راحت شده بود که روحیات علی عین حسینه . از تخت اومدم پایین و نشستم رو زمین و زانو زدم . اونا هم کیرشون رو اوردند جلو صورتمو منم شروع کردم به ساک زدن براشون . قبلا کلی با خیار ساک زدن رو تمرین کرده بودم . هر دوشون قربون صدقه ام میرفتن و هی هی بهم میگفتن دختر خوبی هستی . جملاتشون منو بیشتر حشری تر کرد و با تموم وجود براشون ساک میزنه . خودم عاشم ساک زدنم و هر کیری ببینم دهنم اب میوفته .
چند دیقه گذشت که بهم گفتن برم رو تخت و داگی بشینم . هر دوشون کاندوم به کیرشون زدن و اومدن پیشم . علی اومد جلوم ، کیرش رو دوباره بطرفم گرفت ، فهمیدم که باید دوباره ساک بزنم براش . قربون کیرش برم ، واقعا کیرش خوش تراش بود . ۱۶ سانت بود ولی کلفت . کیر حسین کوچیک تر بود و ۱۴ سانت . از رو کاندوم شروع کردم به ساک زدن . حسینم رفت پشتم ساپورتمو کشید پایین و شورتم رو زد کنار و شروع کرد به خوردن سوراخم . وای نمیدونید چه لذتی داشت . یکم که گذشت جاشون رو عوض کردن و من برا حسین ساک میزدم و علی سوراخمو میخورد . علی حرفه ای تر بود ، معلوم بود چند تا کونی تحویل جامعه داده . یکم که گذشت هر دوشون اماده بود که شروع کنن به کردنم . بهشون گفتم اول لباسمو در بیارین که دوست دارم لخت بهتون حال بدم . علی ساپورت و شرتمو در اورد و حسین سوتینمو .
رو کمرم خوابیدم و حسین اومد جلوم که سوراخمو اماده کنه ، پاهامو دادم بالا و اون یکم وازلین زد به سوراخم و انگشتم میکرد ، دردم میومد ولی باید تحمل میکردم . یه انگشت ، دو انگشت ، سه انگشت که بالاخره اماده شدم و دردم کم شد . دوباره وازلین زد و کیرش رو تنظیم کرد رو سوراخم . سرش رفت تو ولی دردی احساس نمیکردم ، تا نصف رفت که دردم اومد ، گفتم اخ که حسین نگه داشت تا بیشتر گشاد شم . بینش به حسین گفتم که اگه میشه بعضی وقتا از نوک سینه هام نیشگون بگیره و فشار بده ، نمیدونم چرا ولی خودم خوشم میومد از این کار . کیرشو تا ته کرد و شروع کرد به تلنبه زدن . بعد از یه چند دقیقه درد کشیدن دیگه درد نداشتم و غرق لذت بودم . علی نشست کنار سرم و کیرش رو گرفت سمتم و دوباره شروع کردم به ساک زدن . حسینم بعضی وقتا نوک سینمو فشار میداد . چه لذتی داره که عشقت به کونت تلنبه میزنه و تو هم ساک میزنی برا یه نفر دیگه و همزمان سینه هات درد میکنه . عالی بود ، بهترین نقطه زندگی تا اون زمان بود .
حسین کیرش رو از کونم دراورد و گفت علی بیاد ، خودش نشست کنارم و بدنمو نوازش میکرد و سینه هام رو میخورد و میمالید . کیر علی خیلی بهتر از حسین بود بزرگ تر و کلفت تر . میدونستم لذتی بیشتر در انتظارمه . گشاد شده بودم و درد بی درد . تلنبه میزد و من غرق در لذت . اه و ناله ام که از رو لذت بود اتاق رو گرفته بود . هی هی میگفتم علی جرم بده ، تند تر ، من جنده تو ام ، تند تر . خودم همزمان سینه هام رو میمالیدم و فشار میدادم . بهترین لذت رو داشتم میچشیدم . فکر کنم یه ۲۰ دقیقه ای علی داشت تلنبه میزد تو کونم که یهو گفت ابم داره میاد و کیرشو دراورد و کاندومش رو دراورد و ابشو ریخت رو سینه ام . اب علی رو از سینه ام جمع میکردم و به دور نوک سینه ام میمالیدم و بعدش میخوردمش ، تا قطره اخر اب علی رو جمع کردم با انگشتام و خوردم .
حسین اومد تا دوباره بکنه . چند دیقه ای کرد که گفت ابم داره میاد ، بهش گفتم پاشو که میخوام تو دهنم ارضا شی . احمد پاشد و منم خودمو انداختم پایین تخت و زانو زدم . حسین کاندومش رو درارود و من شروع کردم به ساک زدن . یهو ابش اومد و ریخت تو دهنم . عاشق اینم که اب کیر بخورم ، خیلی خوشم میاد .
بعدش رفتیم حموم تا خودمون رو بشوریم . تو حموم باز برای هردوشون ساک زدم ، علی بازم خواست که منو بکنه . از حموم بیرون رفت و یه کاندوم دیگه اورد و کشید رو کیرش . تو آینه حموم کونمو دیدم ، سوراخم باز باز شده بوده . نشستم کف حموم و چهار دست و پا شدم ، کونمو قمبل کردم و علی کیرش رو تنظیم کرد تو سوراخم و شروع کرد به تلنبه زدن تو کونم . هیچ دردی نداشتم و فقط لذت بود که میبردم . حسین دوباره اومد جلوم و رو زانو نشست و منم شروع کردم به ساک زدن براش ، حین ساک یه بار دیگه ابش رو اوردم و خوردم ابشو . حسین که ارضا شد کیرشو شست و رفت بیرون از حموم . علی که تلنبه میزد ابش نمیومد . بهش گفتم بخوابه و من بشینم رو کیرش . خوابید و منم نشستم رو کیرش ، عاشق این پوزیشنم . رو کیرش بالا و پایین میکردم . دوباره پوزیشن عوض کردیم و داگ استایل شدیم ، اینبار علی تند تر تلنبه میزد ، تصور کن دوش اب باز باشه و اب بریزه و رو کمرت و یه نفر با کیر خوش تراش بکنتت ، حس عجیبی داشت و واقعا لذت بخش بود . فکر کنم یه نیم ساعتی علی تو پوزیشن های مختلف منو گایید ( خود حسین گفت که از زمانی که هر سه تا مون بریم حموم و من و علی ازش بیایم بیرون ۵۰ دقیقه ای گذشته بود ) علی تو اوج تلنبه زدن بود که من بدون اینکه دست به کیرم بزنم ارضا شدم و ابم اومد . وقتی ارضا شدم سوراخ کونم خود به خود باز و بسته میشد و چون همزمان کیر علی تو کونم بود ، باز و بسته شدن سوراخم رو کاملا حس میکردم ، واقعا حس عجیبی بود و لذت بخش . یکم که گذشت علی گفت ابم داره میاد . اینبار نوبت اون بود که تو دهنم ارضا شه ، کاندومش رو در اورد و من براش ساک زدم ، ابش اومد . ابش رو با لذت فراوان خوردم . معلوم بود اینبار بهتر ارضا شده بود چون اه و ناله زیادی کرد و ابش دهنم رو پر کرد . بعدش یه دوش گرفتیم و از حموم اومدیم بیرون . یکم استراحت کردم و سه نفری کنار هم خوابیدیم . از خواب پاشدم و دیدم ساعت شده ۷ بعد از ظهر . بیدارشون کردم و گفتم کم کم باید برم .لباس هامو پوشیدم و ازشون لب گرفتم و زدم بیرون . بازشدن سوراخم موقع راه رفتن اذیتم میکرد و به زور معمولی راه میرفتم .
بعد اون سکس چندین بار من و علی و حسین باهم سکس کردیم . هنوزم در ارتباطیم و هر یکی دو ماه یه بار سه نفری سکس میکنیم ، البته خیلی شده که دور از چشم حسین با علی سکس کنم . با ادمای زیادی هم سکس داشتم و کونم کیرشون رو بلعیده . اگه خوشتون بیاد از این داستان قسمت های بعدیش رو هم مینویسم .
و در اخر یه نصیحت برای کسایی که میخوان مفعول باشن ولی چون میترسن یا مردد هستن نمیتونن ، ببینید برای ما بالاتر از لذت کون دادن نیست ، کون دادن رو تجربه کن تا لذت واقعی رو بچشی . سعی کن پارتنری رو انتخاب کنی که مطمئن باشی بهت حال میده و بعد ارضا شدنش تورو ول نمیکنه . دوست بهترین پارتنره ، نترسین ، اگه دوست صمیمی باشه که محاله از شما چیزی به بقیه بگه . سکس تو جای امن که بتونی بهترین خودت باشی و دوستتم بدون ترسی کارشو انجام بده بهترین لذته .
نوشته: محسن
انقد حسین و علی قاطی پاتی شد یاد محرم افتادم دیگه نخوندم
یا خدا نصف مردا کونی شدن جار سال دیگه زنین با کمبود بکن مواجه میشه
وایسا یه لحضه کون نده بگو ببینم ، احمد کی بود این وسط؟
یبار بهت مغازه معرفی کرد یبارم وسط دادنت اسمشو بردی!
کونی متوهم ، بزار من بهت یه نصیحت بکنم
دیگه ننویس
تا اونجایی ک بجا درضمن نوشته بودی درزم بیشتر نخوندم😂😂
این داستان تبلیغ کون دادن مگه میشه؟؟ مگه داریم؟؟
اولللل