سلام دوستان میخوام یه داستان دنباله دار واسطون بنویسم اگه خوب نوشتم که ادامش رو مینويسم اگرم نه که شرمنده که وقتتون رو حدر دادم
اسمم میلاد هست دوتا بردار بزرگ تر از خودم دارم تو یه مکانیکی با یکی از داداشام کار میکنم بدنم واسه کارای سنگینی که کرم یکم رو فرم هس من و همه ی خاندانم جزو گنده لات های شهرمون هستیم ولی سرمون تو لاک خودمون هس دنبال دختر هم زیاد هستم از همه نوعش رو کردم ولی هیچ وقت طرف زن شوهر دار یا دوس پسر دار نمیرم یه روز که تو مکانیکی با داداش بزرگ ترم نشسته بودیم یه ماشین اومد واسه عوض کردن روغن رانندش یه زن با پوست سبزه صورت کشیده مانتو جلو باز آبی بایه تیشرتی که روش ایموجی داشت و یه شلوار چسبون به داداشم گفتم داداش چیز خوبی هستا یه نگاه چپ بهم کرد گفت پاشو کمشو روغن ماشین خانوم رو عوض کن گفتم جون من اینو تو عوض کن ببینم میتونم مخ اینو بزنم گفت مگه تو دوس دختر نداری گفتم دارم ولی این یه چیز دیگس پاشو دیگه پاشد رفت روغن رو عوض کنه منم رفتم پیش خانومه
+سلام خانم
یه نگاه به سر تا پام انداخت جواب سلاممو داد بهش گفتم میشه شماره یه خانومه با وجنات و زیبایی مثل شمارو داشته باشم یه نگاه خریدارانه به سر تا پام انداخت و گفت چی پیش خودت فکر کردی که به من پیشنهاد می دی گفتم پیش خودم فکر کردم اگه بشه با یه خانوم زیبا رویی مثل شما دوست بشم دیگه از خدا و این زندگی چی میخوام
_مثل اینکه آدم زبون بازی هستی+اختیار دارید
_همیشه از آدم های زبون باز بدم میومده
+میشه بدونم از چه چیز های یه مرد خوشتون میاد
_ یه مرد میخوام که غیرت داشته باشه تا یه زن دید سریع نره طرفش و خیلی چیز های دیگه
+آدم به شدت غیرتی هستم ولی وقتی یه زن میبینم نمیتونم نرم سمتش ولی میتونم یه کاریش کنم دیدم دادشم از تو گود اومد بیرون و گفت تموم شد بهش گفتم میخوای شمارت رو بده تا بقیه حرف ها منو به هم بگیم شاید با اون قسمت خیلی چیز های دیگه جور در اومدم یه لبخند زد و شمارش رو بهم داد و گفت گمون نکنم با هم کارمون بشه گفتم ولی من برعکس فکر میکنم اون سوار ماشین شد و رفت منم شماره تو دستمرو تو هوا تکون میدادم و به رفتنشو نگاه میکردم داداشم زد رو شونم و گفت چیشد شماره رو نشونش دادم گفتم خوب شد گفت پس دوس دختر قبلیت چی
+قبلا بهش گفتم فقط واسه سکس میخوامت
_اونم قبول کرده
+اره مگه چیزیه
_پس با یه خر دوس شدی
+نه در اون حد ولی خودت میدونی که خیلیا هستن واسه اینکه وقتی کنار ماها راه میرن کسی نگاه چپ بهشون نمیکنه چقدر خوشحال میشن
_اون که اره ولی حواست باشه این به پول دارا میخوره از چیز هایی که تو هستی مثل دعوا و دو تا دوس داشتن خیلی بدشون میاد
+به نظر میرسید اینیکی دنبال یکی میگرده که دعوایی باشه اما از دو تا دوس داشتن بدش میاد
_خلاصه حواست باشه
نوشته: میلاد
این کجاش شوهرداربودکله کیری ریدم توعنوان انتخاب کردنت
زیادی تابلو ازخودت تعریف میکردی این نوع گفتنمربوط به پسرهای سن سال پایین جامعه مینویسه منم همه جوره بدم آمد ننویس
دیس هفتم را بهت اماله کردم
نه بخاطر بیسوادی و تعداد زیاد غلط املاییات که باعث شد فقط نصفشو بخونم
بخاطر اون جمله ی: وای چی میدیم، بهت دیس چپوندم.
آخه نکبت میخواستی چی ببینی؟
از طرز حرف زدنت و افکارت به جرات قسم میخورم نه گنده لاتی نه تا بحال دوست دختر داشتی و حتی سنت هم خیلی کم هست. چیزی که نداشته باشی و در حضرتش باشی جوری با آب و تاب و گهواره و سه چرخه هاهاها ازش تعریف میکنی و اونقدر پیاز داغ را زیاد میکنی مبادا لو بدی که دروغ داری میگی این شد حکایت شما ولی تنها موردی که صدق میکرد در این داستان کاری بودن و اهل زحمت کشیدن و بیخیال درس خوندن بودنت بود ((تایپ کردنت مشخص بود و فکر نکن مشکلی با این مورد داشتم برعکس همون موقع که حس کردم افرین بت گفتم)) بگذریم اما ادامه نده این داستان را بهتره .
تا اونجا که خواستی مخش رو بزنی خوندم.تا حالا تو ایران کی تونسته اینجوری مخ بزنه؟؟چقدر سریال آمریکایی میبینی مهندس؟؟کی توی محل کارش ریسک میکنه مخ مشتری رو بزنه؟یکم وقت بزارید رو نوشته بعد بیاین واسه ما تفتش بدین.خواستم خیلی محترمانه نطرم رو بدم دیگه شرمنده
مشخص بود که پسموندههای سوژهی جق یه مجلقالاجلاق والملجوقین بود…
نخوندمش، ولی به احترامش یه دیسلایک میزنم که یه کیر باشه توی صورت نویسندهی جقیش
ببین بابام جان…
وقتی ادم آرزومندچیزی هستش …یعنی اون چیزیکه طالبش هست از دسترسش خارجه …یکی تلاش میکنه بهش برسه یکی گشاد میکنه و با تخماش بازی میکنه …بقول معروف میگن این کجا و اون کجا ؟ معلوم هم نیست شاید اونکسی هم که تلاش میکنه و سگ دو میزنه
دست اخر دستش به بند کیر روزگار برسه ( روزگار بتعداد ادمهای کره خاکی بند کیر آویزون داره که یه سرش به ته خایه هاش گره خورده …جهت اطلاع )اما هر دو در اوایل کار در یه چیزی مشترک الذهن هستند اونهم در عالم تخیل سیرو سیاحت کردن…که بازهم اولی در تخیل هم تلاش میکنه خودش رو به ارزوهاش نزدیک تر کنه …اما کون گشاده فقط دلش خوشه میگه از اسمون میفته جلو پاش یا میفته روکیرش…! ( البته معمولا چیزی که از اسمون میاد ارزو نیست دو عدد کیر سفارشی ست که از پست خونه عرش افرینش ارسال شده …سفارشی هم یعنی قفل شده …باید برای تحویل امضا بدی) در عالم تخیل ادمیزاد دستش بازه …بتمن میشه …سوپر من میشه …خلاصه قانون و مقرراتی هم که نداره حتی یه اخوند هم ممکنه پیدا بشه که البته بعبد هم نیست که خودش رو جنتی فعلی ببینه…!
خب پس بچه جون چرا توقع داری کسانی که در اینجا داستانهارو میخونند و نظرمیدن ماجراهایی که در تخیلاتت میگذره و برداشتی از روش سناریو نوشتی به واقعیت تعبیر کرده و برات بَه بَه چَه چَه بزنند و بگن ایول به مجید سوزوکی و یه مدال هم بهت بدن!! چیشد؟ مدال هارو رویت کردی؟ تعجب کردم چرا تا حالا همون خاندانت رو هدف قرارندادن و حواله جات فقط نصیب خودت شده… یادت باشه نوشته های هرکسی نشون دهنده پروفایل واقعی نویسنده ست که فقط عکس نداره … مثل چراغ چشمک زن از دور رویت میشه. …پس دیگه ننویس خواهشا ننویس سیکیم آغزویی ننویس
تنها داستانی که فقط چند خط اولش روخوندم دیس دادم
میلاد عزیز
مشکل شما این نیست که نگارشتون خوب بود یا بد
مشکل اینه که محتوای ذهنی شما و به خصوص محتوای داستانتون عمیقا و دقیقا مزخرف و چرند بود
دوستانه بخوام بگم: کصشعر مطلق نوشتی
به هر حال موفق باشید 👏 🌹
از لات های شهرتونی؟!!؟؟ الان اینوگفتی اینجا انگشتت نکنیم؟
کیر تو جایی که توعه کونی لاتش باشی
میلادی گنده لات عجیجم مکانیک ماهر ولی جوجو از کی مکانیک ها تبدیل به تعویض روغنی شدند بچه جقی از بس کون دادی تو حقارت دست و پا میزنی موتوری
این قسمت گنده گوزی