تولد یک اهریمن

1401/04/15

اخطار …
این داستان فقط تراوشات تخیل سکسی منه
.
.
.
خسته ،
از هرج مرج کلاسی که شنونده هایش لال تر از سنگ قبر با ولع قوس کمر و برامدی های اندامت رو مزه مزه می کردند.
آخرین کلاس بعد از ظهر گرم خرداد رو با هر مشقتی بود تموم می کنه و با عجله وسایلشو برمیداره برگرد خونه.
-اولین کاری که رسیدم خونه سوتینمو می کنم مستقیم میرم زیر دوش آب یخ سینه هام حال بیاد
با این فکر پله های سالن اصلی رو میای پایین به سمت در خروجی می ره.
پاتو که از در میزاره بیرون آفتاب ☀️با پشت دست محکم می کوبه تو صورتش از شدت نور درست جلوشو نمی تونه ببینه پایش پیچ می خوره ، میون زمین آسمون توی بغلش جا می گیره.
شیش ماهی بود تو کلاسا خود نمایی می کرد ، چشاش مشتری باسن 🍑 خوش فرم و سینه های🍒 سربالاش بود.
قد بلند ، چهار شونه با بازو های بزرگ دستای مهربون ، چشمای با حیا ، لبخند ریزی همیشه مقیم لباشه،
تن نحیفشو رو روی سینه های بزرگش پهن کرد تا خستگیش بپره.
ثانیه های تب داری بود کاشکی تموم نشه ،
-حالتون خوبه …
رویای شیرینش رو پاره می کنه سریع خودش رو جمع جور می کنه.
-بله ببخشید پام پیچ خورد
-نه خواهش می کنم پیش میاد
خیس عرق شد زیر سایش روش نمیشه به صورت گل انداختش نگاه کنه یهو چشمش به رد صورتش روی پیرهن سفیدش افتاد ترکیبی از رژ و پنکیک و عرق
-ای وای ببخشید پیرهنتون کثیف شد
-نه بابا چیزی نیست یادگاری از شما
با یه ببخشید خیلی سریع خودشو گم گور می کنه. همیشه از اینکه دستو پا چلفتی به نظر بیاد بدش میومد یه زن قوی مستقل که به هرچی که بخواد می رسه و باج به کسی نمیده
ایستگاه اتوبوس…
از شدت گرما زمین زمان ذوب شده بود ، ثانیه ها نای حرکت کردن نداشتن ،
از دور سایه سنگین اتوبوس خط فلسطین الهیه نگاها رو به خودش دوخت که با بی میلی به ایستگاه نزدیک شد با تکبر جلو مسافرا ایستاد فسش در رفت.
در باز شد.
جماعت عین خرما های داخل جعبه بهم چسبیده بودن بوی تعفن عرق مجال نفس کشیدنو از آدم می گرفت.
ناخودآگاه چند قدم به عقب اومدو سعی کرد زیر سایه تابلو گداخته ایستگاه پناه بگیره
اتوبوس رفت
نگاهش با نا امیدی انتهای بلوار آموزگار گرگم به هوا بازی می کرد…
شاید اتوبوسی چیزی باشه که از این گرمای سوزاننده بهش پناه ببره …
خانم مستقیم …
راننده پراید نوک مدادی با رینگ های اسپرت شیشه های کاملا دودی که داخل خودرد مشخص نبود از آینه جلوش اسکلت آویزون کرده بود با چشم های هیز و ریز نگاهش می کرد دوباره تکرار کرد
خانم مستقیم .
با دودلی سوار خودرو شد …
داخل خودرو خنک بود .
روکش و داشبرد خودرو با وسواس خاصی تمیز و برق انداخته شده بود .
مرد ریز اندامی که پیرهن هاوایی شلوار جین به تن داشت با دستانی استخانی فرمون را در دست گرفته بود.
چند متر جلو تر جلوی پای خانمی ترمز کرد
عقب نشست
خسته حرارت تنش توی فضای خنک دنج خودرو پخش شد
با مقنعه و چادرش درگیر بود
رون های بزرگشو روی صندلی جا به جا کرد جوری نشست که توی دید راننده نباشه دکمه مانتوشو باز کرد کمی آب از بطری آب معدنی له شدش ریخت لای سینه های سفید درشتش خودشو باد زد
حدود سی تا سی و پنج سال سن داشت با صورت کشیده مو های مش کردش از زیر مقنعه خود نمایی می کرد مقنه ای که تظاد جالبی با آرایش غلیظش داشت
متوجه نگاه کنجکاو من شد .
… می خوای بدم بخوریش
…ممنون تشنم نیست
… سینمو می گم

…جان !!!
با صورت گل کرده لبای تب دار دهن باز بهش خیره نگاه کرد
جوری شوکه شده بود که نمی فهمید چی میشنوه
…میگم شیر می خوری سینمو بذارم دهنت
خودشو جمع جور کرد گفت
…یعنی چی خانم خجالت بکش زشته
…خجالت چیه اون که حواسش به جلوشه ما هم که زنیم بیا خجالت نکش
سینه نشو از مانتو در اورد چادر رو جوری گرفت گه راننده نبینه با اشاره گفت بیا بیا بخور
رویا چیزی که میدید رو باور نمی کرد . خیره به سینه های سفید درشتش با نوک برجسته قهوه ای رنگش زل زده بود
آب گلوشو قورت دار با تردید به زن نزدیک شد …
… جدی می گی
…آره عزیزم بیا بیا تا ندیده اصن دستتو بده
دست رویا رو گرفت و روی سینه هاش گذاشت …
داغ بود و نرم رطوبت دوست داشتنی داشت …
تمام بدن رویا نبض دار شده بود خیلی اروم دستش رو روی سینه بهار حرکت داد و نوک سینشو که از شهوت سفت شده بود گرفت باورش نمی شد که چی می دید و داره چه کار دارد می کند

رویا خودشو نزدیکتر کرد دست بهار رو گرفت بهار سر رویا رو گرفت برد زیر چادر صورتشو چسبوند به سینش …
بهار چشماشو بست لبای قلوه ایشو که از نبض ملتهب شده بود گذاشت روی سینه های بهار و شروع کرد به مکیدن نوک سینه هاش

می مکید …
شیرین بود و کمی به تلخی می زد
بدن رویا بی حس و تبدار شده بود بهار شروع کرد به مالیدن سینه های رویا از روی مانتو سرمه ای رنگ اداریش سینه های نسبتا کوچیکش رو تو دستش گرفته بود می مالید مانتوشو باز کرد دستشو کرد داخل مانتو و رسوند به سینه های کوچیک و عرق کرده رویا …
آه تب داری از رویا بلند شد…

چند لحظه بعد بهار با دکمه شلوار رویا گلآویز بود
دستش آروم داخل شرت رویا خزید
مرطوب بود و تب دار…
از شهوت رون هاشو به هم می مالید که دست رویا بیشتر به کس خیسش بچسبه
رویا کامل از خود بی خود بود
خودشو شل کرده بود…
سینه بهار توی دهنش سینه های رویا تو دست بهار …

حرفه ای
بود بلد بود کس رویا رو که الان از اوج شهوت خیس شده بود چه جوری بمالد

رویا تو اوج بود …
ضربان قلب رویا روی بیس آهنگ تانگو می رقصید
تو اوج لذت …
لرزش های ریزی تو بدنش پخش شد
ناگهان دست استخانی قوی رو لای کس خودش حس می کنه

چشماشو باز کرد
بهار تقریبا لخت بود در حال مالیدن کس خودش بود حمید -راننده-کیرش تو دست گرفته بود و دستش تو شرت رویا بود .

رویا خودشو جمع کرد با پا زد تو دست راننده از بهار دور شد فریاد های رویا توی صدای پخش خودرو گم میشد
…کثافت حمال چی کار می کنی برو گم شد
…حمید هول حشری می مردی صبر کنی تا بیهوش شه تا صبح می کردیش
—برو بابا معلوم نیست چقدر بیهوش کننده زدی به سینت که بیهوش نشده تا الان

رویا که تازه فهمیده بود جریان از چه قرار دستگیره در رو گرفت خوست فرار کنه در قفل بود
گریش گرفته بود
…تو رو خدا ولم کنید قول میدم به کسی چیزی نگم …
چشم هاش سیاهی می رفت بدنش کاملا کرخ شده بود
…یالا تن لش این لگن رو حر کت بده تا بیشتر از این تابلو نشدیم …
یه ربع بعد پراید نوک مدادی با رینگ های اسپرت و شیشه های کاملا دودی داشت مسیر خاکی حاشیه فقیر نشین مشهد رو به سمت یه سوله نیم ساخت در حرکت بود …

لای چادر پیچیده بودنش
به سمت سوله با دیوارای آجرنمای ۷متی با در سبز بی روح می بردند …
…بذارش همونجا روی تخت
–چشم کس طلای من تا صبح هر دوتونو می کنم این جنده خانم هم جر می دیم دوتایی
گیج و منگ بود
تصاویر مبهمی از لای چشمای خمارش می دید
اتاقک نیمه کاره ای که از سقفش یه لامپ ۱۰۰ فرسوده به جرم روشنایی دار زده بودن
از پنجره های دود گرفتش پرتو بی جون نور روی تخت چرک گرفته ای که با چند لکه خون تزیین شده بود می افتاد
سعی کرد خودشو جمع جور کنه…
دست هایش بسته بو
با قلاده ای که با زنجیر به دیوار کبره بسته ته اتاق پیچ شده بود بسته بودنش
…حمید من گشنمه
----الان میرم از راسته اصلی ساندویج می گیرم چی می خوری
…فلافل یه چیزی هم برای این بگیر
----باشه
سیگار گداختشو به گوشه سوله پرت کرد پاشنه های کتونی آدیداس سه خطشو بالا کشید و رفت سمت ماشین
صدای بسته شدن در سوله به رویا جرات بیشتری داد برای پیدا کردن راهی برای فرار زیر پرتو بی فروغی که از لای پنجره می خزید توی اتاق دنبال کور سوی امیدی میگشت برای فرار از این زندان مرگ
چیز زیادی نبود
چند کیسه شن دوتا الوار یه بشکه زنگ زده قیر و چنتا بیل و کلنگ …
چنتا کیف زنونه خاکی و پاره گوشه اتاق که از مهمانان قبلی به جا مونده بود
یه بشقاب ملامین آبی با گل های صورتی رنگ رو رفته و یه لیوان شیشه ای کبره بسته از امکانات این هتل چند ستاره بود
با صدای در خودشو به خواب زد
بهار با یه کیک وآب میوه وارد اتاقک شد
…پاشو پاشو یه چیزی بخور جون بگیری
رویا رو تکون میده و رویا همچنان سنگر بی هوشی رو حفظ می کنه
قفل قلاده رو که باهاش رویا رو بستن چک می کنه
رویا رو بلند می کنه رویا چشماشو با بی میلی باز می کنه به بهار خیره میشه
…بیا این کیک ساندیس رو بخور جون بگیری
++++چی کارم دارین بزارین برم

…کاریت نداریم اگه بیهوش می شدی پول و طلاتو ور می داشتیم گوشه خیابون ولت می کردیم یه حالی هم این وسط با هم می کردیم
++++خفشو جنده خانم مگه من مثل تو ام
…ولی خوب حال کردی سینه هامو می خوردی لس کرده بودی تو اوج بودی حمید کرم نمیریخت آبتم میمومد
رویا ساکت شد عرق در رویای اون لحظه
بهار از کیفش دستمال مرطوب در میاره و شروع می کنه به تمیز کردن صورت رویا
+++بزار من برم الان همه متوجه شدن که من نیستن الان به پلیس خبر می دن
…خیالت راحت کسی اینجا دنبالت نمیاد تازه کجا می خوای بری امشب شب عروسیته خانمی.
+++خفه شو کثافت بزاربرم …
با مشت محکم می زنه تو صورت رویا …
… ببین کوچولو یا عین یه دختر خوب کس کونتو در اختیارمون می زاری یا حتی شده جنازتم می کنیم فهمیدی حالا آروم بشین تا آمادت کنم برای حمید خان …
دستای رویا رو باز می کنه و لباسشو با دقت خاصی در میاره
مانتو …
شومیز حریر
شلوار پارچه ای اداری …
شرت سوتین کرم رنگ …
موهای رویا رو با گل سرش جمع می کنه بالا با دستمال مرطوب شروع می کنه به تمیز کردن بدن سفید رویا که همچون جواهری توی تاریکی اتاقک می درخشید .
…چه سینه ها ی خوردنی داری حوسی شدم اون نوک صورتیشو بمکم
گوش …
گردن همچون حریرش
دستاشو بالا می گیره و زیربغل و سینه های سفید و سربالی رویا رو شروع می کنه به مالیدن
نفس های شهوتناک رویا به شماره افتاده بود از شرم چشم هایش رو بسته بود واز چیز که داشت اتفاق می افتاد لذت می برد…
رفت پایین تر نفس های داغ بهار پوست رویا رو می سوزوند
روی شکم …
پایین تر …
روی رون و باسنش …
بهار دستشو برد لای پای رویا …
رویا بدون مقاومت پاشو باز کرد…
یه دست مال مرطوب خنک رو گذاشت روی کس رویا
آخ که تو هوای گرم و دم کرده اتاقک چه لذتی داشت
خیلی آروم و با ناز شروع کرد مالوندن کس رویا…
کشاله رونش…
بین کونش
سوراخ کونش
با ناز عشوه خاصی شروع کرد به مالوندن رویا
رونای سفید رویا از شهوت به لرزه افتاده بود
بهار مانتوشو در آورد
دختر تپل و قد بلندی بودی با سینه های بزرگ که به زور توی سوتین جا داده بود
خیسی کس تپلش از روی ساپرت نازکی که پوشیده بود دل دل می کرد
سکوت اتاق پربود از شهوت خواستن
…ای جونم چه کس تنگ و داغی داری …
…کون کوچیکت خوب گردو ورزش کاریه
یهدونه محکم خوابوند در کونش
+++کثاوت ولم کن چی کارم دار
بهار شروع می کنه به بوسید رویا
از پشت گردن رو به پایین
رد لبای داغ بهار روی کمرش هیولای شهوت رویا رو بیدار می کنه کس داغ و تب دارش تمنای کیر می کرد بهار سینه هاشو از بند سوتین رها کرد و نوکشو که از شهوت به مرز انفجار رسیده بود کرد دهن رویا
رویا مثل کودک قحطی زده شروع کرد به مکیدن سینه های بزرگش
می مکید و گاز می گرفت و چنگ می کشید ناله های بهار به جیغ تبدیل شده بود
رویا رو روی زانو نشوند ساپرتشو از پا در آورد پاشو گذاشت روی بشکه قیر چنتا زد روی کس خیسش صورت رویا رو چسبوند بهش …
با زبون چوچول بهار رو می لیسید و می مکید لباش روی لبه هاش بود زبون رو تا عمق وجودش فرو کرده بود با دستاش کون بزرگ بهار رو گرفته بود و می مالید پالس های سکسی تمام بدن بهار رو گرفته بود مثل مار به خودش می پیچید سینشو چنگ می زد و سر رویا رو به کسش فشار می داد.
بهار دولا شد
قلاده رویا گرفت از بین پاهاش رد کرد و رویا رو چسبوند به کونش
رویا کون بزرگشو تو بغل گرفته بود کس کون بهار رو با هم می خورد …
…بیشتر بیشتر بخورش جنده کوچولو دوست داری برینم دهنت
…زبون کن تو سوراخ کونم 🍑
بوی تند شهوت رویا رو دیونه کرده بود طعم قوی کس بهار دیونش کرده بود
رویا رو خوابوند به پشت نشست روی صورتش خوابید روش-69-پاهاشو باز کرد شروع کرد به لیسیدن کسش ناله های بی جون رویا از زیر کس آبدار بهار رو دیونه کرده بود
…جیغ بکش جنده جون جیغ بکش
با دندون چوچول رویا رو گاز گرفت
جیغش رفت رفت آسمون
+++ یواش وحشی چی کارم داری
انگشتش لای کس رویا بود وحشیانه می مالید …
دستش خیس خیس شده بود
به زور انگشتش رو تو سوراخ کون رویا جا کرده بود …
کسشو گاز می گرفت
نفس رویا بند اومده بود
ولی نمی ذاشت ارضا شه
تو حال خودشون بودن که سایه حمید بالای سرشون سنگینی کرد…
—به به جنده های عزیزم بدون من شروع کردین
…سلام کیر طلای من دیر کردی قشنگم بیا بیا که مجلس داغ داغه
… گل گرفتی برام
—آره دو پک گرفتم مشروب هم داریم البته مهمون رویا خانم بودیم
بهار بی معطلی رفت سمت حمید کمربندشو باز کرد شرت و شلوار و با هم در آورد کیرشو گرفت تو دستش …
…کیر می خوام بده بخورمش
شروع کرد به ساک زدن تمام کیرشو تو دهنش جا داد می مکید
زبونشو به نوک کیرش می زد
زیرشو می لیسید
از کیرش گرفته بود تخماشو می خورد براش جق می زد
حمید کام سیگارشو با شهوت بیرون داد گفت …
—یواش وحشی چی کار می کنی باز فلای خوردی
… هم خودم خوردم هم به این فرشته کوچولو دادم
—عه پس آمادسس
…انقدر فلای خورده که می تونه به تمام سگای محل بده
حمید لباسشو در آورد کیر شق کرده و خیسشو تو دستش گرفت و مالون رفت سمت رویا
—بیا اینجا جنده وقتشه کیر منو بخوری
+++نه نه ولم کنید تو رو خدا
گریه های رویا حمید رو وحشی کرد
از مو های رویا گرفت کیرشو تا ته کرد تو حلقش شروع کرد محکم تلنبه زدن
محکم
بدون وقفه
رویا چشاشو بسته بود طعم شیرین آب دهن بهار و شوری کیر حمید تو دهنش پخش شده بود داغ سفت بود زبونشو محکم به کیر حمید چسبونده بود که ته حلقش نره بالا بیاره
لذت عجیبی بدنشو گرفته بود که توی این ۳۲ سال تجربه نکرده بود
تو حال خودش بود که حمید محکم گوبید تو صورتش
—جنده دندونت نخوره به کیرم
اشک تو چشای رویا جمع شده بود
بهار از پشت دستاشو گرفته بود حمید تو دهنش تلنبه می زد
…جون بکن بکن تو حلقش بالا بیاره محکم محکم تر
سینه های رویا رو توی چنگش گرفته بود نوگشو فشار می داد ناخونشو می کرد توش
حمید کیرشو محکم کرد تا ته حلقش
رویا با یه اوق نهار بخور نمیر دانشگاه رو بالا آورد
درحالی که دولا بود بهار شروع کرد به زدن رویا
توی سرش
در کونش روی کسش
… جنده خانم گوه زدی به همه جا
—آمادش کن برم یه رول گل بپیچم بیام جرش بدیم
رویا رو به پشت خوابون کسشو گذاشت روی دهن رویا پا هاش رو گرفت بالا طوری که کس کون رویا زد بیرون
حمید کام سنگینی از رولی که پیچیده بود گرفت کیرشو گرفت طرف دهن بهار که براش بخوره
بهار کسشو به دهن رویا می مالوند کیر حمید رو می خورد
کسشو از دهن بهار کشید بیرون
ته مونده گل رو داد بهار بکشه
رفت سمت کس رویا
—به به جندمون باکرست قرار خون راه بندازیم
رویا شروع کرد به دستو پا زدن
حمید محکم زد در کون رویا
رویا گریه کنان التماس می کرد خودشو جمع کرده بود
+++ تور خدا نه رحم کن ترو خدا بی آبروم نکن
…خفه شو جنده حمید خان داره بهت لطف می کنه
—خفه جنده تا جرت ندم ولت نمی کنم
بهار نشست روی دهن رویا
جیغ های خفه شده رویا به جایی نمی رسید
بهار پا های رویا رو زیر بغلش زده بود کس کون رویا رو برای حمید آماده کرد
حمید کیر کلفت دم کردشو روی کس رویا نگه داشته بود
دستو پا زدن رویا افاقه نکرد
حمید با تمام زورش کیر وحشیشو تو کس نرم زیبای رویا فرو کرد
تنگ و گرم بود
به زور تا ته کرد تو کسش
رویا از شدت درد بی حال شد حمید وحشیانه شروع کرد به تلنبه زدن
خون و شهوت تمام وجود رویا رو گرفته بود
گریه های بدون اشک رویا تمومی نداشت
بهار کس رویا رو می مالون با هر تلنبه حمید خون از کسش بیرون می زد
حمید کیرشو بیرون کشید کس رویا مثل گل نیلوفر وا رفته بود
بهار انگشتشو کرد توی کس رویا شروع کرد به تکون دادن کس خونیشو شروع کرد لسیدن
رویا بیحال با لرزه های کوچیل ارضا شد
حمید درحالی که کیر خونیشو تمیز می کرد گفت
—خیسش کن دوباره می خوام بکنمش
…پس من چی کسم دیونم کرده منم بکن
…بیا تو کس خیسم کیرتو خیس کن
—بخواب زیرش هردوتا تونو با هم بکنم
بهاربه پشت خوابید لبه تخت رویا رو کشید روی خودش پاهای خودش و رویا رو کامل باز کرد حمید بین پا هاشون نشست کیرشو تا ته کرد تو کس گرم و آبدار بهار.
با هر ضربه جیغ های بهار بالا تر می رفت
تند و تند محکم تر از قبل
بهار سینه های رویا رو تو دستش گرفته بود همزمان کسشو می مالید
رویا ناله های بی جونش حمید رو حریص تر کرد محکم می زد به صورتش
—بلند تر جنده بلند تر
انگشتای بهار تو کس رویا داشت ول می خورد
حمید کیرشو در آورد کرد تو کس رویا از گلوی رویا گرفت شروع کرد به کوبیدن روی کس خونی رویا و محکم می کوبید توی صورت رویا
صدای گریه های رویا با ناله های بهار حمید رو دیونه کرده بود ، کیرشو کشید بیرو به بهار گفت :
—بها من کون می خوام
بهار رویا رو لب تخت دمر کرد
شروع کرد به ساک زدن پر تف کیر حمید
… اینقدر تاخیری زدی زبونم بی حس شد
—خفه کونشو باز کن می خوام جرش بدم
بهار رویا رو لبه تخت دمر خوابوند و خودش خوابید روش با دستاش لای کون گرد و سفید رویا رو باز کرد سوراخ صورتیش زد بیرون
کیر پر تف حمید رو از دهنش در آورد گذاشت روی سوراخ رویا
حمید شورع کرد به زور زدن
جیغ های رویا خواب رو از خرابه های سوله متروک پروند
—تو نمیره سوراخشو لیس بزن خیس شه
بهار با ولع کون رویا رو می خوره و بار دوم حمید با فشار کیرشو تو کون تنگ رویا جا می کنه
نفس رویا بند اومده بود از شدت درد رنگش به کبودی میزد و چشم هاش خون افتاده بود
حمید چند لحظه بی حرکت ماند از نبض کون رویا زیر کیرش تو اوج لذت بود.
آروم شروع کرد به عقب جلو کردن با جیغ های رویا بهار ارضا شد
حمید کون سفید رویا رو تو دستاش گرفته بود محکم بهش ضربه می زد تلنبه های حمید موج سکسی تو بدن رویا مینداخت
یه آن کیرشو از کون رویا در آورد
—داره میاد
کرد تو دهن بهار ، شروع کرد به ساک زدن
با یه انقباض دهن بهار پر از آب حمید شد
کیر حمید رو مکید و تا آخرین قطره آبشو خورد
----این جنده رو تر تمیز کن برای پارت بعدی
سیگارشو رو شن کرد از در رفت بیرون
…ساندویجا رو بخوریم از دهن افتاد بعد میام جم جورش می کنم …
.
.
.
ادامه...
.
.
.شرمنده حال نداشتم ویرایشش کنم 😒

نوشته: ronin2021


👍 7
👎 1
19501 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

883361
2022-07-06 02:39:09 +0430 +0430

جان ناموست یه کاری کن
آخر داستان خار و مادر حمید و بهار گاییده شن
فعلا لایک تا داستان بعدی

1 ❤️