جوجه فنچ

1401/01/27

از وقتی یادم میاد کنارش بودم اولین خاطره محوی که یادمه من ۵ سالم بود با ی لباس عروسکی تو حیاط خورده بودم زمین جوری گریه میکردم ک هیچ کس حریفم نمیشد تا این که میعاد اومد شرو کرد باهام حرف زدن و رشوه خوراکی دادن بغلم کرد منو گذاشت رو پاش اشکامو بوس کرد گف خانوم کوچولو اگه گریه کنی پات خوب نمیشه ها.
*
۱۰سالم بود برام روسری خریده بودن اصا دوس نداشتم سر کنم اون موقع میعاد ۲۳ سالش بود مستقیم از دانشگاه اومد خونمون ب عادت همیشه منو نشوند روی پاهاش گفت خوشگله من من دوس دارم روسری سر کنی ک موهای قشنگتو هر کسی نبینه اونم بیرون خونه قراره بپوشی دگ اگه قبول کنی امشب میریم شهر بازی.
*
۱۴ سالم بود به عادت همیشه وقتی عموینا اومدن خونمون اول از همه پریدم سمت میعاد تا خواستم از گردنش آویزون شم گفت پرنس من چند بار بگم شما دگ بزرگ شدی نباید اینقد ب من بچسبی کار خوبی نیس.بغض کردم اخه نمیفهمیدم خب مگه چی میشه که بپرم بغلش یا مث همیشه بشینم رو پاش؟
*
یه چند هفته ای گذشت که خواهر میعاد مریم ی مهمونی نسبتا خانوادگی گرفت بیشتر جوونای فامیل بودن چند نفری هم با دوست پسر یا دوس دختراشون اومده بودن مریم با اسرار شدید مامانمو راضی کرده بود که منم باشم.من هم کلی ذوق کرده بودم ک قاطی بزرگ ترا شدم و میتونم تو چشن شرکت کنم.مریم ابروهامو ی کم تمیز کرده بود و ی آریش جمو جور هم انجام داده بودم موهای لخت خرماییمو باز گذاشته بودم ولی ی کم کلافم کرده بود اخه بلندیش تا زیر باسنمه میعاد وقتی کوچیک تر بودم میگفت ابریشمات نباید هیچ وخ کوتاه بشه ی لباس صورتی کم رنگ عروسکی هم تنم بود تا بالای زانو استرس داشتم که نظر میعاد چیه اخه تا حالا نشده بود بدون نظر اون کارای مهم زندگیمو انجام بدم ولی وقت آماده شدن گفته بود کار داره و منو سپرده بود به مریم.همه چی خوب بود همه کلی تحویلم میگرفتن که اختلاف سنی معذبم نکنه یکم کنار مریم نشستم و به حرفای دوستاش و فامیلا گوش دادم تا استرس بهم قالب شد و با ی عذر خواهی رفتم دستشویی یه ده دیقه تو صف وایسادم تا دختر افاده ای قبلی تشریف بیاره بیرون رفتم تو کارامو کردم اومدم بیرون دیدم اوه برقا خاموشه دنبال این بودم که تو تاریکی مریمو پیدا کنم که میعاد دیدم با شوق رفتم سمتش که نیمه راه دیدم ی دختر خیلی زیبا با لباس دکلته کوتاه تو بغل میعاد داره باهاش میرقصه قلبم درد گرفت اصا گیج شدم خشم همه وجودمو گرفت منو دیگه بغل نمیکنه اون وخ این دختره ی نیمه لخت تو بغلش جولون میده آروم رفتم ی گوشه نشستم تا اخر مجلس هم با کسی حرف نزدم حتی وقتی میعاد اومد و سربسرم گذاشت جز ی لبخند کوچیک زورکی هیچ کاری نکردم.فقط با بغض به یقه رژی میعاد نگاه کردم تا مجلس تموم شد فردای اون روز وقتی رفتم مدرسه با گریه همه چیو برا بهار تعریف کردم.
اونم گفت:خنگ خدا فک کردی با۲۷ سال سن هیچ کس تو زندگیش نیس.دس کم تاحالا با ۱۰۰ نفر خوابیده
گفتم:ینی چی خوابیده؟زنعمو و مریم نگفتن میعاد وقت خواب کسیو میاره خونه:/
بهار:وای نفهم جان منظورم رابطه است
من:چی میگی ی جور بگو بفهمم
بهار:فک کردی بین دختر و پسرا همه چی دوتا بغل و بوسه؟نه جانم اولش با بوس و بغل شرو میشه کم کم همه جای هم دیگه رو میبوسن اینقد که دیگه از حال برن بعدشم پسرا اونجاشون بزرگ میشه وقتی اینجوری میشن اونجاشونو میکنن تو چیز دخترا اگه پرده داشته باشی که ی بار خون میاد وقتی هم که پرده زده بشه دگ خونی در کار نیس اینقد عقب جلو میکنن تا دخترا هم میلرزن از جفتشون ی آبی میاد و آروم میگیرن اینقد این کار لذت داره که نگو.پس فک کردی واس چی ملت با هم دوس میشن؟
*
دنیا دور سرم میچرخید حجم اطلاعات وارد شده زیاد بود که زنگ تفریح بعدی یواشکی چن تا فیلم بهم نشون داد هم تازه دوهزاریم جا افتاده هم کلی تعجب کرده بودم بهار ی چی بهم گف که عجیب منو درگیر کرد گف:سوگل خانوم فک کردی از بین اون همه دختر خوش هیکل جا افتاده هم سن و سال خودش احمقه بیاد تویی که ۱۳ سال ازش کوچیک تری و دوس داشته باشه وقتی میتونه کلی ازونا لذت جنسی ببره؟
ازون روز تا چن وخ کارم شده بود تو سایتای مختلف گشتن و فیلمای جدید دیدن اینقد فیلم دیده بودمو جاشون خودمو میعاد و تصور کرده بودم که تمام حسای خودمم فعال شده بود، از طرفی هم میترسیدم اخه من ۱۴ ساله با ۱۵۸ قد و ۴۸ کیلو وزن بعد میعاد قد ۱۸۲ و ۸۰ کیلو وزن و ی بدن ورزشکاری ،اما من تصمیمو گرفته بودم هرجور شده باید ب دستش میاوردم حتی ب قیمت رابطه باهاش.


یه شب زدم ب فاز کولی بازی که من فردا امتحان نمیدمو نمیخوامو خسته شدم و ازین حرفا مامانمم طبق عادت سریع زنگ زد ب میعاد بعد یکی دوساعت اومد خونمون مستقیم اومد اتاقم نشست رو تخت کنارم گف چیشده خانوم موشه باز گرد و خاک کرده پتو رو تا یقه کشیده بودم رو خودم نگاشم نمیکردم گفت سوگل خانوم سو

گلی من الان تقصیر بنده چیه ک منو نگا نمیکنی ها حرف بزن قشنگم منم با ی چاشنی لوس بازی شدت گریمو بیشتر کردمو نشستم و خودمو انداختم تو بغلش شرو ب گریه دستشوگذاشت رو کمرم که نازم کنه دید ی تاپ بندی تنمه قشنگ لرزش دستشو حس کردم خودمو لوس کردمو بیشتر تو بغلش جا کردم خودمو نفساش سنگین شده بود اما جمعش کرد و اخرم قانعم کرد که امتحان بدم اخری وقت رفتن گف خانومی شما بزرگ شدی نباید اینجوری بپوشی منم زدم ب اون کانالو گفتم من همیشه جلو تو همینجوری بودم تو که مرد غریبه نیسی.


بار بعد اینقد از مریم خواهش کردم تا راضی شد منو ببره ویلای کردان یکی از دوستاش که بریم استخر خونگی اقا میعاد تا شنید گف یا حق ندارید برید یا منم میام نمیشه که دوتا دختر تنها رو بفرستم خونه مردم.رفتیم رسیدیمو جز ما چند تا دختر پسر دگ هم بودن که همه دوستای مریم بودن رفتم تو اتاق لباسمو عوض کردم ی بیکنی سرخابی پوشیدم داشتم نخای لباسو میبستم که میعاد اومد تو اتاق کپ کرده بود همینجوری مات نگام میکرد تو دلم عروسی ب پا بود که اخ جون ب چشمش اومدم ک یهو شرو کرد دعوا کردن تا اون موقع هیچ وخ دعوام نکرده بود من واقن شکه شدم
میعاد:تو واقن میخوای با این لباسا بیای جلو چهارتا پسر بری تو استخر.البته لباسی تنت نیس که اصا بخواد ب حساب بیاد.تو عقل هم توکلت هس؟
با بغض گفتم میعاد من هنوز کوچولوام بدنمم چیزی نداره که بخواد جلو بقیه زشت باشه
به ی پوزخند عصبی گف دیگه چی باید داشته باشی چی وسوسه کننده تر از تن ی دختر ترگل ورگل ۱۴ ساله؟
اینو ک گف قند تو دلم آب شد ی کم لوس بازیو زیاد کردم زدم زیر گریه خودم انداختم تو بغلش سرمو از رو یقه باز پیرهنش گذاشتم رو سینش ی دو دیقه توهمون حالت موند بعد آروم پسم زد ی مشت محکم کوبید تو دیوار و گف اون آشغالارو درمیاری لباس ادمیزاد میپوشی وگرنه مستقیم میبرمت خونه.
پاک ناامید شدم گفتم اصا ب من حسی نداره وگرنه مگه میشه تقریبا لخت رفتم تو بغلش و پسم زد.
تا مدت ها شده بودیم جن بسم ال‌‌…هر جا من بودم آقا نمیومد دگه همه ازین نبودنش شاکی بودن.
کارم شده بود هر روز گریه تا این که زد به سرم
ی روز شمارشو گرفتم بعد چن بار زنگ زدن برداشت
میعاد:گلی زود بگو کاردارم
من:اسمم سوگله علیک سلام میخواسم راجب ی موضوع مهم باهات مشورت کنم چون تو هم پسری هم نزدیک ترین ادم ب منی بعدشم همجنساتو بیشتر از من میشناسی دگ،
تا اینو شنید سریع صدای نفساش عوض شد گف ی لحظه گوشی،
میعاد:خب بگو ببینم چی میگی منظورت چیه؟
من:چن وخ پیش ی پسره ۱۸ ساله توراه مدرسه بهم شماره داد منم از رو کنجکاوی قبول کردم الانم دو س ماهیی هس که دارم باهاش حرف میزنم فردام قرارداریم ب نظرت چ جوری باشم که حسابی فک کنه جذابم؟
حالا داشتم چرت میگفتما ولی حسابی جواب داد
میعاد:ینی چی تو غلط کردی شمارشو گرفتی
من:وا میعاد تو خودت دوس دختر داری حالا برا من بده؟
میعاد:بیچاره اون دیده تو ساده ای اومده بت شماره داده فقط واس استفاده میخوادت
من:خب بخواد مگه من میگم که دوس دختر تو واس استفاده میخواد تورو؟
گوشیو روم قط کرد ی رب بعد دم خونه بود اومد تو اتاقم درو بست نشست رو تختم
میعاد:سوگل جان الان تو تو زندگیت چی کم داری که دنبال دوس پسرمیگردی تو هنوز کوچیکی.من ک هرجای میخوای میبرمت هرکار بخوای میکنم برات.چرا میخوای بری سراغ کسایی که ازت سواستفاده کنن؟
من:نخیر من هرچی بخوام نمیدی.الان دوساله نمیذاری بشینم رو پاهات.
میعاد:الان بشینی رو پام حله؟
منو مث پر کاه بلند کرد نشوند رو پاهاش هول کرده بودم زبونم بند اومده بود دوتا نفس عمیق کشید
میعاد:سوگل کلافم کردی ی مدته بدقلق شدی اذیت میکنی تو که دختر خوبی بودی حواست ب درسات نیس عمو میگف نمراتت کم شده تو که اصا تو نخ دوس پسر نبودی این کارا چیه؟
نفسای داغش میخورد تو صورتم دگ توانم ته کشیده بود وسط حرفاش لبامو چسبوندم ب لبش خشک شد نفسش حبس شدگفت:سوگل این چه کاریه؟تو بغلش مچاله شدم گفتم دوس دارم تجربه کنم
گف زود برات گفتم فقط ی بار همه دوستام با چن نفر بودن تا حالا ولی تونمیذاری من حتی تو استخر بیکینی بپوشم ولی دوس دخترخودت میتونه یقتو رژی کنه،اشکام سرازیر شد
گفت:حسود خانوم زود برات،قربون غنچه تازه و قشنگم بشم هنوز خیلی کوچیکی.
گریم شدت بیشتری گرف از ته دل زار میزدم یه بوسه کوچیک رو گونم گذاشت گف بیشتر ازین دیوونم نکن گل من اشکی نگاش کردم پیشونیمو چسبوندم ب سرش ی کم نگام کرد آروم لبمو بوسیید وای رو ابرا بودم
میعاد:وای لعنت ب من ک دگ نمیتونم جلوت مقاوت کنم سرتق خانوم
بار بعد لب پایینمو ب لب گرفت سر همه انگشتامو گوشام داغ کرده بود حس میکردم خواب میبینم زبون کشیدم رو لبش که خیلی حریص منو محکم تر بغل کرد گف نکن با من این کارو لعنتی میدونی چن وقته دارم جلو خودمو میگیرم که ب غنچه کوچیکم دس نزنم تو

منو به خاک نشوندی لجباز خانوم،ی کم ب خودم جرءت دادم پامو دور کمرش حلقه کردم و ناشیانه لباشو بوسیدم جوری خیس و داغ بوسم میکرد که تمام تنم گزگز میکرد و ضعف کرده بودم مدام میگف خدایا من اخه ازین بهشت بکر چ جوری بگذرم من چ جوری میتونم به این تن ناب دس نزنم سوگلی ببخش ببخش که دو برابرت سن دارم اما جلوت اینجوری بی اختیارم.
دستمو کشیدم رو مهره های کمرش زیر گلومو بوسید لباشو آروم میکشید تا روی گوشام تمام وجودم شده بود نیاز تمام تنشو میخواستم با دستم با دکمه پیرهن مردونه مشکیش بازی میکردم که یهو تو دوثانیه پیرهنشو کند گف اینو میخوای فنچول تن لخت میعادتو میخوای چشم بهت میدم تو جونمو بخواه بهت میدم حالا که تا اینجا پیش اومدیم دگ نمیتونم ازت بگذرم توله سگه من.
من ک دگ در حال بیهوشی بودم از لذت زیاد
یه دستشو برد زیر لباسم دست کشید رو ممه های شصتو پنجم گف اوفففف این انار کوچولوهارو ببین من می میرم برا تن بکرت لباسمو از تنم در آورد سینمو دهن گرف تقریبا همش تو دهنش جا میشد من که دیگه ب خودم میپیچیدم منو خوابوند رو تخت رف سمت در که من ی دیقه نارحت شدم که دیدم درو قفل کرد و برگشت سمتم آروم اومد روم خیمه زد هیبت بزرگشو که میدیدم هم غرق لذت میشدم هم میترسیدم لاله گوشمو آروم بوسید مور مورم شده بود همه تنم گر گرفته بود من بیشتر میخواستم اما اون فقط به بوس و نوازش اکتفا کرده بود لباسمو از تنم بیرون کشیدم
میعاد:اوففف سوگل نکن دختر نمیتونم خوددار تر ازین باشم دیوونم نکن من همه این سالا به خودم گفتم نباید بهت دس بزنم آخه تو حیفی برا من.
تو ی حرکت جاموباهاش عوض کردم میعادو خوابوندم رو تخت و خودم رفتم روش نشسته بودم رو شکمش خم شدم تو صورتش موهام مث آبشار ریخت دورمون دیگه کاملا رو سگک کمربندش نشسته بودم صورتش قرمز شده بود و رو پیشونیش چن تا قطره عرق بود باسنمو مالیدم از روی شلوار به آلتش به نفس نفس افتاده بود منم ازین بازی شدیدا خوشم اومده بود خودمو کشیدم عقب کمربندشو باز کردم دستمو بردم تو شرتش اوه تعجب کرده بودم

فک نمیکردم اینقدی باشه تقریبا به زور تو دستم جا میشد حسابی داغ بود قلبم مث گنجشک میزد
میعاد یه نیشخند زدو گف نباید میرفتی سراغش خانوم کوچولو حالا دگ خوابوندنش به این راحتیا نیس که کمرمو گرفت تقریبا پرتم کرد رو تخت شلوارو شورتمو باهم کشید پایین
میعاد:اوووم جوووون نگا کن هلوی منو چ سفیده.
دستشو گذاشت روش که من ب خودم لرزیدم گفت نترس فنچول من یه کاری میکنم حس کنی رو ابرایی اروم دستشو برد لای چوچولم ی کم خیس بود گف جون دریا شده که قربونش برم
انگشت وسطشو باهمون آب خیس کرد و کشید رو چوچولم من دیگه رو زمین نبودم کمرمو از رو تخت بلند میکردم و تو خودم پیچ میخوردم گفت خانومی یه کم آروم تر الان مامانت میاد بالاها من حالا حالاها باهات کار دارما جا ب جا شد سینموبوسید زبون کشید تا نافم از ناف آروم آروم میک زد تا چوچولم من از شدت لذت و هیجان فقط میلرزیدم و ی کم اشک از گوشه چشمم جاری بود زبون میکشید لای کسم و چوچولمو میکشید تو دهنش با ی دستشم پامو نوازش میکرد اینقد خورد تا تقریبا از حال رفتم گفت چیه کوچولو انرژیت ته کشید قربونت برم الان دوباره شارژت میکنم.
شلوارشو در آورد و نشست بین دوتاپاهام.پاهای منو بلند کرد انداخت رو سرشونش

آلتشو مالید لای کسم اوف خیلی خوب بود داغ کلفت جذاب از همه جذاب تر نگاهای عاشقانه میعاد بود آرومم آلتشو می مالید رو کسم دگه توان نداشتم گفتم بسته دگ بکن توش گفت خوشگلم اگه بکنم تو پردت زده میشه

اون وخ دیگه مال من میشی مال خود خودم باید عروسم بشی و جز من حق نداری با هیچ کس باشی گفتم منم همینو میخوام سرشو گذاشت روش گفت اجازه هس؟چشمامو بازو بسته کردم اروم فشار داد وقتی سرش رف تو نفسم بند اومده بود و چشام پر اشک شده بود ی کم مکث کرد بیشتر فشار داد که ی درد عجیب تموم تنمو گرفت دستمو گذاشتم رو دهنم ک جیغ نزنم آلت خونیشو درآورد و بهم نشون گفت سوگلم خانوم شدنت مبارک خانومم از لفظ خانومم دلم قنج رفته بود

گف عزیزم اگه خیلی درد داری ادامه ندیم.گفتم نه ادامه بده فقط آروم آلتشو دوباره آروم آروم فرو کرد تو سانت سانتشو حس میکردم و زیر دستاش مث ی فنچ بودم تو بغل ی شیر وقتی کامل فرو کرد بی حرکت موند خم شد روم لبامو بوسید چشامو صورتمو گوشمو گردنتمو همه جامو آروم میبوسید و قربون صدقم میرف لباشو گذاشت رو لبام زبونشو کرد تو دهنم و آروم شروع کرد ب عقب جلو کردن

اوف هم درد داشتم هم لذت این دیگه چ جور اتفاقیه آروم ی کم کشید بیرون وقتی دوباره فرو کرد انگار داشتم پرواز میکردم لذتش غیر قابل وصف بود ولی هم زمان درد هم داشتم کم کم سرعتش زیاد شد لبامو خشن میبوسید و تند تند تو کسم عقب جلو میکرد طاقتم طاق شده بود یهو شرو کردم ب لرزیدن ی جوری میلرزیدم ک انگاری جونم داشت از بدنم میرف بیرون

رو کمرش چنگ میزدم که با یه ناله آلتشو کشید بیرون آبشو خالی کرد رو شکمم ی

دستمال برداشت شکممو پاک کرد و کنارم دراز کشید منو کشید تو بغلشو شروع کرد به ماساژ دادن دل و کمرم.پیشونیمو بوسید و گفت به زندگی من خوش اومدی جوجه فنچ.

نوشته: سوگلی


👍 27
👎 9
31001 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

869023
2022-04-16 01:14:01 +0430 +0430

امشب جوجه فنچا ریختن شهوانی

1 ❤️

869042
2022-04-16 01:42:41 +0430 +0430

نه به اون غیرتی شدنش
نه به اون پرده زدنش
قسم حضرت عباس رو باور کنیم یا دم خروس رو؟
تو خونه شما هم کسی نبود بیاد بگه دارین چیکار میکنین؟
تو جنده خونه نصرت پلنگ هم به این راحتی کص نمیکنن


869056
2022-04-16 02:13:49 +0430 +0430

جوری از خودت و بکر ودریا و ابریشم و چشمه و …تعریف کردی فک کردم پای شبکه مستندم داره کوهای کلیمانجارو رو‌نشون میده
قورم ساق میعاد ها کی بکن شدن بدو برو اینجا وای نسا
ادمین خداوکیلی بیا یبار خودت بخون چیه هرچی متوهم دهن نود اومده شده نگارنده

1 ❤️

869062
2022-04-16 02:20:09 +0430 +0430

واقعا شما تو یه نسخه دیگه از ایران زندگی میکنید همه قدا ۱۸۰ ورزشکار سایز ۲۰ دخترا هم عین اب خوردن لنگا رو میدن بالا میگن بکن توش

3 ❤️

869079
2022-04-16 03:39:16 +0430 +0430

قشنگ بود ادامه بده

0 ❤️

869092
2022-04-16 05:22:58 +0430 +0430

یک پسر معصوم نمای گرگ صفت که پدر و مادرم بهش اطمینان کامل داشتن اگه اسم داستانت رو میزاشتی بهتر بود که

1 ❤️

869105
2022-04-16 06:06:43 +0430 +0430

شما ها احتمالا یا قدرت توقف زمان دارید یا فرازمانی و فرا مکانی هستید چون اینجوری که من خوندم ! البته من خوندم چون شما که فراتر از زمان و مکان به نظر میادش
داخل ی خونه که پدر مادر و… هستن ی پسر و یه دختر میرن داخل اتاق هیچکس سر نمیزنه بگه ی چایی چیزی نمی‌خوای عزیز جون ؟ شما راحت سکس بکارت زنیتونو میکنید حالا تو شب عروسی شخص وقت کم میاره ولی اینها فرا زمانی و فرا مکانی انجام شده بنظر و در نهایت به خوبی و خوشی تموم میشه
نوشتن تخیلی و فانتزی مشکلی نیست اگه متناقض نباشه با یسری مسائل یعنی قطعا اینکه کسی توی مدت حداقل یساعت نیومده بگه دارید مذاکرات وین و برجام و هسته ای و موشکی و سپاه و… میکنید که اینهمه طول کشیده کارتون یا دارید اتم میکشافید که اینقدررر زمان برده قانع کردن ی آدم برای امتحان !

2 ❤️

869147
2022-04-16 14:33:34 +0430 +0430

سلام به یک خواهر و برادر برای عکس با لباس ست (بدون چهره) نیاز دارم، پول خوبی میدم فقط باید ثابت کنید خواهرو برادر هستید

1 ❤️

869165
2022-04-16 16:46:31 +0430 +0430

این چ سمی بود

0 ❤️

869167
2022-04-16 16:50:53 +0430 +0430

مدل واسه عکس لباس ست میگردم (خواهر و برادر)
پول خوبی میدم

0 ❤️

869170
2022-04-16 17:04:12 +0430 +0430

دست دختر بچه جلقی گوشی بدن همین میشه میاد تو شهوانی کس شعر می‌نویسه برو سر درس و مشقت عمویی

3 ❤️

869189
2022-04-16 21:44:26 +0430 +0430

مامانت گفت بده تو دادی

0 ❤️

869192
2022-04-16 22:19:58 +0430 +0430

جقی

0 ❤️

869222
2022-04-17 01:54:08 +0430 +0430

شهوانی دیگه بچه بازی شده

0 ❤️

900816
2022-10-30 03:37:47 +0330 +0330

در کل قشنگ بود با کمی اغراق

0 ❤️