خاله زنم همسر حاج آقا

1402/03/30

سلام بر اعضای گروه این داستان که مینویسم یهو برام اتفاق افتاده همش هم حقیقته خانمم یه خاله داره که ۲ سالی ازش بزرگتره و از زن دوم پدر بزرگشه شوهرشم روحانیه البته داره درسسو میخونه یه ادم شکمو همیشه هم به بهونه این که من خوب کباب میکنم ماهی دو یا سه باری خودشون دعوت میکنن و معمولا هم کباب سفارش میده خلاصه حدود ۸ سالی هست که من ازدواج کردم و اونا هم بعد ما ازدواج کردن رفت امدها داشتیم البته بیشتر اونا میومدن گذشت تا سال گذشته سال۱۴۰۱ مادر خانمم مریض شد و قرار بود ببرنش تهران برای عمل جراحی بخاطر همین خواهر خانمم با خانمم همراه برادرش مادرشون بردن تهران و من هم تنها بودم بچه ها هم با خانمم رفتن چون کوچیک بودن منم باید میرفتم سر کار به هر حال اونها رفتن بعد ۲ روز اکبر شوهر خاله زنگ زد که کجایی شام میاریم خونه برات یا تشريف بیار اینجا این تعارفها که گفتم نه میرم خونه باید دوش بگیرم که بعد یه ساعت بعد رسیدنم خونه دوش گرفتن تو گوشی بودم دیدم زنگ زد سلام احوالپرسی که گفت پشت دریم در باز کردم اومدن داخل که خورشت سبزی با برنج اورده بودن شام باهم خوردیم نشستیم زینت خاله خانمم رفت چایی اماده کنه که میدونست همه چیز کجاست منو اکبر نشسته بودیم دیدم امروز یه جوریه داره از رابطه و چجوری حال میکنه با زنش یه حرفهایی میزنه منم مونده بودم این چشه از طرفی هم همیشه من به شوخی بش میگفتم که شما آخوندا کون میدین ولی در مورد رابطه با زنش هرگز چیزی نگفته بود بچه دارم نمیشدن به هر حال دیدم هی میگه چی کار کنیم و ازین حرفها زینتم تو آشپزخونه بود نمیومد که دیدم صداش اومد که قلیون نمیزاری بکشیم که رفتم اماده کردم نشستیم چای قلیون تا ۳ شب موندن رفتن ولی در کمال ناباوری برعکس همیشه هی به هم میچسبیدن هر از چند وقتی همو بوس میکنن بالاخره رفتن اون شب فرداشم رفتم سر کار خانمم زنگ زد که دیشب زینت گفته شام بردیم ازین حرفها شبش دوباره زنگ زدن که کجایی گفتم گارگاه هستم که گفتن شب بیا اینور خدمت باشیم که گفتم کار دارم میمونم کارهای عقب افتادمو انجام بدم که گفتن ما میایم اونجا که اومدن منم پیتزا سفارش دادم ساعت ۱۱ شب بود اومدن نشستیم دور هم پیتزا خوردیم که باز هم دیدم جلو من دارن همو میمالونن منم حقیقتش منگ مونده بودم چشونه خدا اینا میخوان چیکار کنن که من گفتم برم به کار هام برسم و از دفتر کارگاه اومدم بیرون دفتر کارگاه وسایل پذیرایی و استراحت کاملی داره و تمیز و فرش کردس اومدم بیرون که دیدم صدا زینت اومد که اوسا بیام کمک منم گفتم بفرما در خدمتم که بعد چند دقیقه با کمال نا باوری دیدم با تاپ شلوار اومد کنارم پیش میز کار تا اون موقع اینجور ندیده بودمش همیشه یا با چادر ملی یا مانتو میدیدمش که دیدم دوتا پستوناش دارن تاپشو جر میدن یه کون قلمبه منم حقیقتش یه حرارتی تمام وجودم رو گرفت اینم هی میچسبید بهم اکبر هم بعد اون اومد هی خودشو اینور اونور مشغول میکرد منم به زینت به اشاره گفتم جریان چیه که با پوز خند گفت چه جریانی و سینهاشو تکونی میداد واقعا دست پام سست شده بود بیشتر فکر میکردم نکنه یه نقشه باشه بخوان تیغ بزنن یه چند دقیقه اینجوری گذشت اکبر میومد چرخی میزد یه دستی به زینت میکشید بوسش میکرد یه اشاره هایی هم به هم میکردن که اکبر رفت تو دفتر که زینتم گفت من با اجازه برمو بیام که رفت پیش اکبر یه ۵ دقیقه گذشت که صدای اه اه بلند شد رفتم دیدم که بله زینت خانم دستاش به میز اکبر هم از پشت داره میکنه خواستم برگردم که دیدم اکبر با خنده گفت بفرما منم مات مونده بودم که دوباره گفت چته نمیری یهو! بفرما منم دیگه دیدم انگار از اول نقشه داشتن رفتم دستامو شستم اومدم لباسمو در اوردم رفتم سراغ پستوناش تاپشو کشیدم بالا چنگ میزدم و سرمو بردم به خوردن سینهای سفت بزرگش خداییش ۹۰ بودن ولی تا اون موقع زیر اون پوشش که قبل داشت متوجهشون نشده بودم حدود ۱۰ دقیقه خوردم لب گرفتم اون اکبر دیوث داشت تلمبه میزد که منم کیرم شق شق شده بود که اکبر رفت کنار زینتم یکم با دست باهاش بازی کرد که کردم داخل کسش شروع کردم تلمبه زدن تند میزدم اونم هی پیچ تاب میخورد اکبر هم کیرشو تو دهن زینت کرد منم ۵ دقیقه تلمبه زدم که ابم اومد گفتم دستمال بده که گفت بریز داخل شاید از تو فرجی شد این که بخار نداره که ریختم داخل اکبر هم نمیدونم چی خورده بود که آبش نمیومد یه نیم ساعتی زینت روش کار کرد تا آبش اومد منم خودم تمیز کردم اونا هم کارشون تموم شد جمع و جور کردن خودشونو نشستیم نوشابه از یخچال در اوردم خوردیم و بعد نیم ساعتی رفتن منم فوری رفتم سر دوربین مدار بسته فیلممونو رو فلش زدم برا خودم از تو هارد دستگاه هم پاک کردم دیگه نتونستم کار کنم رفتم خونه دیگه فرصت سکس دوباره پیدا نشده اونا هم که میان خیلی عادی مثل قبل رفتار میکنن منم عادی رفتار میکنم سوال هم نکردم که جریانتون چی بود ولی هر ازگاهی فیلمو نگاه میکنم

نوشته: اسماعیل


👍 13
👎 17
102001 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

934075
2023-06-21 00:17:22 +0330 +0330

آخوندا همه کونی هستن چرا اینطور شد

1 ❤️

934076
2023-06-21 00:23:20 +0330 +0330

همه مردم بکش شدن

0 ❤️

934093
2023-06-21 01:07:45 +0330 +0330

حتما میخواستن امتحان کنن ببین از طریق تو میتونن بچه دار بشن 😂😂😂کمتر بزن

0 ❤️

934118
2023-06-21 03:42:17 +0330 +0330

دیوث عالم

1 ❤️

934121
2023-06-21 05:00:35 +0330 +0330

کس خل اون تو را گاببده

2 ❤️

934135
2023-06-21 08:17:15 +0330 +0330

مغزت پوکیده 👎

1 ❤️

934149
2023-06-21 11:25:36 +0330 +0330

احساس میکنم یه جای داستان مشکل داشتا

1 ❤️

934157
2023-06-21 13:53:33 +0330 +0330

کاش واقعیت باشه و زن ی اخوند گاییده بشه

2 ❤️

934167
2023-06-21 15:02:25 +0330 +0330

حالا از تو فرجی حاصل شد یا نه ذکورم به فرجت

1 ❤️

934202
2023-06-21 20:31:10 +0330 +0330

حامله شد حالا؟

1 ❤️

934217
2023-06-21 23:24:38 +0330 +0330

کس کش از برازرز فیلم پورن تعریف میکنی

0 ❤️

934379
2023-06-22 22:06:59 +0330 +0330

مادرِ خَرتو سَگ گایید با این داستانت

0 ❤️