خواهر زن عاشق

1402/05/15

با درود فراوان خدمت کاربران شهوانی
داستان من از اونجا شروع میشه که سال 85 با زنی به اسم فرزانه که دوستش داشتم ازدواج کردم این زن ما یه خواهر داشت به اسم نسرین که اون موقع 16 سالش بود چون نامزدی ما دوسالی طول کشیده بود من و نسرین خیلی با هم صمیمی و نزدیک بودیم و حتی گاهی باهم شوخی های ریزی هم داشتیم به هر حال حدود دوسال بعد ازدواجمون متوجه شدم که این نسرین خانم یه دوست پسری داره که در حد قرار تو کوچه از کنار هم رد شدن و چیزی گفتن ارتباط دارن من یه چندبار بهش تذکر دادم ک این آدم به دردت نمیخوره و اونم می گفت عاشق هم هستیم میخوایم ازدواج کنیم خلاصه که یه مدت خانم من رفته بود خونه بابام که نیم ساعتی از محل زندگی ما و خانواده خانمم فاصله بود، با خواهرم می رفتن یه سری آزمایش و کارای پزشکی قبل بارداری یه روز از اون روزا من دوربر ساعت 4 عصر رفتم خونشون که چیزی رو ببرم دیدم تنهاست سوال کردم گفت بابام رفته به برادرش تو برداشت سیب کمک کنه مادرشم رفته تو شهر برای چندتا خرید برادر کوچیکشم برده با خودش من میخواستم خداحافظی کنم که گفت فرزانه نیومد گفتم نه فردا میاد گفت حالا بیا تو یه چایی دم کنم تنهایی حتما نرسیدی چایی بخوری منم رفتم تو نشستم چایی اورد گفتم چه خبر گفت ممنون خبری نیست من که دیدم موقعیت برای حرف زدن جوره گفتم از پسره چه خبر که یه خم ریز به ابرو داد و گفت درد دلمو تازه نکن تو که مخالفی بیخیالش گفتم خب این ارزششو نداره با دختر خوشگل و همه چی تمومی مثل تو باشه گفت واقعا من خوشگلم گفت فرشته ای یادم رفت بگم نسرین یه دختر تره ای خوش اندام و نسبتا قد بلند بود 170 حدودا دست و پای کشیده قامت راست پوست سفید واقعی با سینه های دخترونه و جذاب موهای مشکی لب درشت و چشمای عسلی نافذ
خلاصه پرسید منم گفتم تو فرشته ای از خواهرت خیلی سری اگر تو بزرگتر بودی من حتما تو رو می گرفتم که یهو چایی پرید تو گلوش زد به سرفه گفنم چی شد نتونست حرف بزنه پرید یبرش کردم زدم به پشتش ناحودآگاه دست راستم زیر ممه چپش قرار گرفت بهد چند ثانیه به خودم اومدم دیدم یه ممه اندازه توپ تنیش تو دستمه زود ولش کردم آروم بلند شد در حالی که هنوز تک و توکی سرفه می کرد گفت واقعا تو منو به فرزانه ارجح میدونی گفتم آره تو حیلی خوشگلتری یهو بی پرده گفت نکنه چشمت دنبال منه که با صابر مخالفی گفتم نه بابا ولی خب این پسره واقعیتش دختربازه اون قصد داره بهت نزدیک بشه برای چیز دیگه گفت چی مثلا گفتم حالا گفت خب نه دیگه روشنم کن تا قبول کنم گفتم تو سن تو دخترا هورمونهای جنسیسون زیاد میشه و اینو با عشق و خواستن اشتباه میگیرن فکر می کنن طرف شاهزاده با اسب سفیده در حالی که نگهبان دم در هم نیست اینو که گفتم گفت هورمون جنسی که میگی چیه گفتم یه موادی تو خون هست آدمو تحریک میکنه اونم فرقی نداره هرکی باشه میتونه برات اون حس رو ارضا کنه تو حین این حرفا متوجه شدم یه کم پاهاشا بهم چسبوند یه کمم رنگ و روش عوض شد اروم گفت مثلا کی میتونه گفتم کسی غلط کرده بتونه من کلی گفتم گفت یعنی تو الان اونجا نشستی تحریک میشی به من نکردم بگم نه گفتم تحریک هم بشم خودمو کنترل می کنم دیدم تنو بدنش جمع شد داره ی کم میلرزه گفتم چت شدباصدای لرزون گفت هیچی اینجا یه کم پنجره رو به خونه همسایه هست بریم تو اتاق توهمین حین مادر و برادرش رسیدن …
هول شد خودشو رسوند کنار من گفت تو برو خونه من به یه بهونه میام اونجا من خیال کردم میخواد بیاد راجع به اون پسره درد دلاشو کنه و نتیجه ای بگیریم یع چند دقیقه بعد من داشتم با مادرش صحبت می کردیم اومد از پشت مادرش به من اشاره کرد که برو منم کم کم خدافظی کردم و برگشتم خونه چند دقیقه نشد اوند پشت در گفت تنهایی گه گفتم آره گفت کسی نمیاد گفتم نه اومد تو دوباره هراسون گفت کسی نیاد آبروم بره گفتم برای چی آبروت بره گفت عه درو قفل کن من حیرون رفتم درو قفل کردم گفتم بفرما دیگه چی گفت دیگه هیچی بیا زودتر کارتو بکن کشتیم موقعی گفت کارتو بکن یه برق سه فاز از اونجام پرید اومدم بگم معلومه چی میگی که تو دلم گفتم تو که بدت نمیاد کص به این زیبایی هم خودش اومده در خونتو زده مثل یه فرشته مهربون آرومتر گرفتم گفتم تو نمیترسی گفت چرا ولی بهت اعتماد دارم گفتم تا حالا انجام دادی گفت نه بخدا یواش رفتم طرفش دستاشو گرفتم یه نفس عمیق کشید نشست زمین دستمو کردم لای موهاش و یه کم نوازش کردم گفتم آماده ای با صدای پر شهوت و لرزش دار گفت بیا تمومش کن کشتیم منم سر کیرمو از شلوار در آوردم آوردم جلو دهنش تا دیدش گفت وای چیه این گفتم بستنیه بخورش عزیزم گفت من نمیتونم گفتم دهنتو باز کن یادت میدم یه کم باز کرد گذاشتم دهنش یه حالت عق کوچیک زد گفتم بیشتر باز کن باز کرد سرشو کامل کردم تو دهنش گفتم بخور شروع کرد مک زدن گفتم آها بارکلا دیدی میتونی یه کم مک زد کیرم تو دهنش شد یه متر کم کم تو دنش جلو عقبش می کردم اونم چند ثانیه یبار هی یه عق میزد و دوباره میخورد دیدم داره آبم میاد گفتم بسه یاد اون نارنج افتادم گه اومده بود تو دستم آروم دکمه های بلوزشو باز کردم یه تاب مشکی تنش بود زیرش اون ممه های خوشکلش برجسته بودن با یع حرکت تاب و بلوزشو با هم در آوردن باورم نمیشد سینه سفید عین نقرش با دوتا پرتقال جلوم بود سینه چپشو گرفتم سفت و خوش حالت بود تا گرفتم یه آه عمیق کشید منم سینه راستشو کردم دهنم یه لرزش افتاد به جونش اون نفس نفس می زد و من میخوردم تا این که دیدم خس خس کنان میگه بسه مردم فهمیدم ارضا شده یه چند دقیقه به حال حودش گذاشتم بعد گفتم حالت بهتر شد گفت اره من چم شده بود گفتم هیچی آبت اومده بود رفتم جلو دکمه و زیپ شلوارشو باز کردم با شورت قرمزش باهم در آوردم دیدم یه کس سفید پفی قشنگ لای پاشه شروع کردم انگشت کردنش که دیدم دوباره اخ و اوخش بلند شد قشنگ لای کسش یه لیتر آب بود شورت و شلوارشم که در اوردم خیس خیس بودن خلاصه که آروم سرمو بردم لای پاش آروم زبونمو کشیدم لای کسش یه دادی زد که کل همسایه ها شنیدن دهنشو با دستم گرفتم شروع کردم به خوردن چوچولش که اندازه یه نخود بود به خودش میپیچید و من لیس می زدم که یباره دیدم دهنم پر آبش شد با صداهای بلندی ارضا شد دوباره من دوبار کشیدم کنار کمی که آرومتر شد رفتم یه کاندوم با لوبریکانت آوردم همینجور که افتاده بود یه کم مایلش کردم به بغل خوابیدم کنارش کاندوم زدم گذاشتم لای پاش همزمان یه کم لوبریکانت زدم لای گونش و با دست کم کم نوازش کردم اونم که مدهوش بود حالیش نبود چه خبره که کم کم انگشتم کردم تو کونش البته دلم میخواست کسشو بکنم ولی نمی شد چند دقیقه کونشو با انگشت به کنارا باز کردم دیدم میگه چکار می کنی گفتم تو حالتو کردی حالا نوبت منه چیزی نگفت منم انگشت دوممو گردم توش و شروع کردم به شل کردن کونش بعد یه مقدار زیاد لوبریکانت زدم به کیرم و کونش آروم آروم سرشو گروم توش یع کم آخ و اوخ کرد گفتم شل کن ک دردت نیاد اونم اطاعت کرد بعد حدود 5 دقیقه آروم آروم نصف کیرمو کردم تو کونش حالت بدنشم تنظیم کردم شروع کردم به کردنش که دیدم آه و اوه میکنه فهمیدم داره لذت میبره تعجب کردم چون با تجربیاتی ک از خواهرش داشتم تونستم بی دردسر کون اونو باز کنم ولی خواهرش موقع کون دادن خیلی پایه حال نبود خلاصه دیدم کن کم کونش داد عقب جوری ک تقریبا کل کیرم می رفت توش و برمی گشت خیلی حال می کرد چند دقیقه تلنبه زدم دیدم دوباره دادش بلند شد ولرز گرفتش و دهنش قفل شد و بیحال شد ولی اینبار من ادامه دادم تا آبم اومد بعد یه کم استراحت تو اون حالت دیدم داره گریه می کنه گفتم چیه عسلم گفت کار بدی کردیم نه گفتم نه عشقم تو دیگه زن من شدی فقط گفت یعنی چی گفتم دیگه از حالا به بعد بیا مال خودم باش چیزی نگفت بعد لباسشو پوشید رفت دو سه روز هم من نرفتم خونشون تا این که خودش زنگ زد گفت ظهر بیا خونه کارت دارم رفتم گفت چرا اون کارو کردی من دوباره انگار دلم یجوری میشه تو منو عادت دادی تو دلم گفتم کسی با یه کیر کونی نمیشه اگه دلت میخواد مستقیم بگو رفتم تو اتاقش اونم اومد همونجا ترتیبشو دادم دیگه جندم شد بعد ازدواجش کسشم بارها کردم یبار بهم گفت شوهرش بهش گفته من میدونم کون زیاد دادی قبل ازدواجمون ولی عیب نداره گذشته ها گذشته بیچاره نمیدونه باجناقش هنوزم که هنوزه کس اول بعد پریودی زنشو میکنه آخ که چه کسیه کس پفی خواهرزن❤

نوشته: محمد


👍 30
👎 24
66601 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

941052
2023-08-06 23:55:10 +0330 +0330

قشنگ لای کسش یه لیتر آب بود

بعد میگن خشک سالیه
کیرم تو اخبار و اداره آب


941054
2023-08-07 00:23:06 +0330 +0330

کس شری بیش نبود

2 ❤️

941056
2023-08-07 00:28:02 +0330 +0330

فانتزی قشنگی داری 😀

0 ❤️

941062
2023-08-07 00:54:28 +0330 +0330

زدم پشتش بعد دستم رسید به ممش اخه چجووووووررررریییی😐

1 ❤️

941063
2023-08-07 00:59:33 +0330 +0330

اون که شد یه متر دقیقا چی بود 😂😂

1 ❤️

941067
2023-08-07 01:27:38 +0330 +0330

ما خر نیستیم ، تو کف خواهر زنتی

0 ❤️

941069
2023-08-07 01:47:38 +0330 +0330

لایک ، قشنگ بود

0 ❤️

941072
2023-08-07 01:56:54 +0330 +0330

ملت رددادن بخدا،لای کسش یه لیترآب بود!کیرت توی دهنش شد یه متر!آخه مجبوری دروغ بگی نوشتنتم که کیری بود،خلاصه توهمی بیش نبود.

3 ❤️

941080
2023-08-07 03:25:40 +0330 +0330

چقدر خارکسده ان بعضیا
اگر این داستان صحت داشته باشه

2 ❤️

941083
2023-08-07 04:37:05 +0330 +0330

آرزو بر جوانان عیب نیست

1 ❤️

941120
2023-08-07 11:35:02 +0330 +0330

دوستان دچارسوتفاهم نشین اون یه متری که میگه اندازه ی دورکونشِ

1 ❤️

941132
2023-08-07 13:46:38 +0330 +0330

خواهرزن نعمته نعمت😍😍

1 ❤️

941185
2023-08-07 19:33:49 +0330 +0330

خانم از زنجان برای دوستی پیام بده

1 ❤️

941213
2023-08-08 00:24:50 +0330 +0330

ممل جقی از بس زنت جلوت به پاچلاقت کون دادا و تو جق زدی توهماتت رو اینطوری بیان کردی تو کل دودولت ۸ سانت نمیشه بعد یک متر رو از کیر اسب گاریچی کرایه کردی

1 ❤️

941233
2023-08-08 02:50:34 +0330 +0330

خواهر زن عالیه .من خواهر زنم مجرده ۶ ساله باهمیم عالیه حرف نداره

0 ❤️

941239
2023-08-08 03:27:26 +0330 +0330

دوست عزیزتکلیف مارو روشن کن بار اول به سینه اش دست زدی عین دوتا توپ تنیس اومد زیردستت.خونشون رفتی دست زدی اون دوتا نارنج یادت اومد.وقتی دیدیش نقره شد اخرکارم شد پرتقال بلاخره کدومش؟

0 ❤️

941326
2023-08-08 21:51:37 +0330 +0330

عالی

0 ❤️

941447
2023-08-09 16:11:34 +0330 +0330

خداییش منم کوس ندیدم رو دست کوس خواهرزن
خیلی کوسه لامصب

0 ❤️

941499
2023-08-10 01:39:42 +0330 +0330

تو حاج آقا حق شناس نیستی؟ همونکه باجناقش کونش گذاشته بود. حالا اومدی داستانو یه جور دیگه تعریف میکنی

0 ❤️