سلام اسم من احسان هست 20 سالمه اولین باره میخوام یه داستان بنویسم اونم موضوع فوت فتیش این داستان که میخوام بگم مال 4 ساله پیشه که من 16 سالم بود که پاهای دختر خالم رو لیس زدم. داستان از جایی شروع میشه که ما با خانواده خالم اینا خیلی ایاقیم یعنی دو طرف فامیل میشیم یعنی عموی من رفته آبیجی مادرم که همون خالم میشه رو گرفته که دو طرفه ما فامیل محسوب میشیم که اونا دوتا دختر دارن که یکیشون همون آزاده هست و اون یکی خواهرش که سارا که 4 سال ازش کوچیک تره. خلاصه منو آزاده خیلی با هم ایاق هستیم و فاصله سنیش با من یه ساله و خانواده هامون هم که از بچگی مارو نشون هم کردن هم من آزاده رو دوست دارم هم آزاده منو از آزاده بخوام بگم دختری با موهای مشکی چمشای قهوه ای و درشت بدن نه زیاد چاق و نه زیاد لاغر با قد 1.68 و وزنش 47 کیلو هست. من با فوت فتیش قبلا اشنا بودم یعنی وقتی کامپیوتر خریدم از تو اینترنت تونستم هم درموردش اطلاعات پیدا کنم هم فیلم های مورد نظر فوت فتیش رو. من خیلی دوست داشتم پاهای آزاده رو لیس بزنم پاهاش کشیده خوش فرم بود و همیشه لاک با رنگ های جور واجور بهش میزد و کلی به پاهاش میرسید. حالا داستان چی بود یروز قرار شد ما عید رو بریم باغمون که خانواده ما و آزاده اینا باهم بودیم که اون باغم باهم شریکی خریده بودیم. منو آزاده رفتیم تو باغ کنار استخر داشتیم کارت بازی میکردیم باباهامون رفته بودن بیرون برای ناهار وسایل بخرن و مادرامون هم داخل داشتن حرف میزدن و خواهر آزاده هم پیش اونا بود. من داشتم به این فکر میکردم چطوری با یه کلک پای آزاده رو لیس بزنم که یه فکری به سرم زد که با کارتا یه کلکی بهش بزنم بهش گفتم آزاده گفت جانم گفتم بیا یه بازی گفت چی گفتم من 3 تا کارت میارم تو یکی از این کارت هارو کارت مورد نظرت انتخاب کن گفت باشه گفتم من کارت هارو پشت رو میکنم و بر میرنم بعد 3 تاشونم میچینم رو زمین تو باید یکی رو انتخاب کنی اگه کارت تو بود تو باید به من به من حکم بدی اگه مال من بود من به تو حکم بدم گفت باشه شروع کردیم به بازی 2 بار کارتش درست در امد دفعه اول بهم گفت کلمو بکنم تو استخر دفعه دوم هم با چوب زد تو سرم دفعه سوم هم کارت آزاده در امد بهش گفتم حداقل خودم مجازاتمو انتخاب کنم گفت باشه گفتم به عنوان مجازات من پاهاتو لیس میزنم که اونم گفت کی یه همچین کاری میکنه و ایی که گفت خیلی چندشه بهش گفتم تو چیکار داری گفتم این مجازات منه من باید انجامش بدم نه تو که با کلی صحبت و کل کل قبول کرد موهاش که رو صورتش بود انداخت پشت گوشش بعد رفت عقب تکیه داد به دیوار پاشو سمت من دراز کرد که یه جوراب مچی مشکی پوشیده بود منم جورابشو از پاش دراورد بو کردم دیدم درسته بوی عرق میداد یه بوی عرق ملایم که نه خیلی زیاد نه خیلی کم خیلی بوی خوبی داشت جورابش. جوراباشو از پاش دراوردم انداختم کنار اونم سرشو به پشت چرخوند که حواسش باشه کسی نیاد. منم اول شروع کردم به بو کردن پاهاش راستی سایز پاش 38 هستش بعد کلی بو کردن شروع کردم به لیس زدن پاش اول یه سر از کف پاش تا انگشتاشو لیس زدم هی این کارو کردم تمام قسمتای پاشو لیس زدم از بالا تا پایین همه جاشو چون پاش از صب تا برسیم باغ تو کفش بود بو گرفته بود بعد شروع کردم به خوردن انگشتای پاش همرو از کوچیکه تا بزرگه همینجوری تک تک لیس زدم تا رسیدم به شصتش که کامل شصتشو کردم تو دهنم که همینجوری چند دقیقه ای لیس زدم بعد جفت پاهاشو گزاشتم کنار هم و جفت پاهاشو تا میتوستم لیس اینقدر پاهاشو لیس زدم که از شدت حشریت آبم امد و دیگه تموم کردم لیس زدن پاشو که اونم برگشت گفت بالاخره تموم شد چه جالب بود معلوم بود حسابی خوشش امده بود و وقتی گوشیمو نگاه کردم دیدم 10 دیقه گذشته که گفتم پشمام من داشتم 10 دیقه پاهاشو لیس میزدم اصلا نفهمیدم این همه مدت گذشت که دیدیم دارن صدامون میزنن که بیایین نهار آمادس پاشد جوراباشو پاش کرد و کتونیشو پوشید منم دستشو گرفتم که از رو تخت آلاچیق بلند بشه موقعی که میخواستیم بریم تو خونه بهم گفت خیلی خوشم امد هرموقع دلت خواست پاهامو لیس بزنی به خودم بگو منم که از شدت خوش حالی تو کونم عروسی بود گفتم باشه. این داستان من بود امیدوارم خوشتون امده باشه

نوشته: احسان